خط فقر در ایران از آمار رسمی تا واقعیت زندگی روزمره

عصر ایران؛ مهدیه مالک شیخی در دهه های اخیر چهره آشکار فقر جایگزین چهره پنهان آن در اقتصاد ایران شده است.

فقر و خط فقر

فقر به عنوان کمبود ثروت تعریف می شود. بین فقرا و سایر افراد جامعه مرزی می کشد که خط فقر نامیده می شود. هر فردی که درآمدش زیر خط فقر باشد فقیر محسوب می شود. بنابراین خط فقر معمولاً با تعیین سبد مصرفی مناسب برای نیازهای اساسی و سپس برآورد هزینه آن نیازهای اساسی محاسبه می شود. به عبارت دیگر، خط فقر را می توان حداقل هزینه مورد نیاز برای تامین نیازهای اساسی غذایی و غیرغذایی دانست.

جامعه شناسان پدیده فقر را معیاری برای سنجش عدالت اجتماعی در یک جامعه می دانند و اقتصاددانان آن را درآمد افراد یا خانوارها می دانند که به مردم امکان خرید و مصرف حداقل های لازم برای امرار معاش را می دهد. طبق تعریف بانک جهانی، فقر عبارت است از ناتوانی در دستیابی به حداقل استانداردهای زندگی.

متاسفانه فقر مزمن زمانی در ایران شکل می گیرد که خانواده ها حداقل پنج سال در فقر زندگی کنند!

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل سوم، بیست و یکم، بیست و نهم و سی و سوم به مشکل ریشه کنی فقر در کشور اشاره شده است.

در دهه های اخیر ساختارهای متعددی مانند کمیته امداد امام خمینی (ره)، بنیاد مسکن، بنیاد مستضعفان و … برای کمک به فقرزدایی در کشور ایجاد شده است. اما گزارش های رسمی حاکی از آن است که شاخص های فقر در جامعه ایران در وضعیت مطلوب و قابل قبولی قرار ندارد.

روند جهانی شدن اقتصاد در ایران از سال 1375 تا 1390 روندی صعودی داشته و از سال 1390 تا 1397 در نوسان بوده و از سال 1396 تاکنون این شاخص روند نزولی سریعی را در ایران به ثبت رسانده و وضعیت به سطح اوایل دهه 1389 بازگشته است. چنین فراز و نشیب هایی نشان می دهد که اقتصاد ایران از بازارهای جهانی فاصله دارد و صنعت کشور با دانش، فناوری و تامین مالی دنیا فاصله زیادی دارد که به خوبی تاثیر منفی آن را بر اقتصاد ایران نشان می دهد.

توزیع درآمد

بر اساس اصول علم اقتصاد، نابرابری زیاد در توزیع درآمد منجر به پیدایش و گسترش فقر می شود. البته با توجه به تنوع فرصت ها و استعدادها، منطقی به نظر نمی رسد که از توزیع کاملاً مساوی درآمد صحبت کنیم. اما تفاوت طبقاتی نیز از ویژگی های اقتصاد ناسالم است.

اقتصادی که تعداد معینی از مردم در آن کسب درآمد کنند و تعداد زیادی از آنها در وضعیت نامناسبی قرار داشته باشند و دچار انواع شکست ها از جمله بیکاری شوند، نمی تواند اقتصادی پویا باشد.

کاهش اختلاف طبقاتی و تضمین توزیع عادلانه درآمد نیز از منظر اجتماعی اهمیت ویژه ای دارد. سطح بالای رفاه بخشی از جامعه به این معنی است که سایر طبقات نیز برای کسب درآمد بالا تلاش می کنند. بنابراین از آنجایی که اقتصاد ابزار لازم برای دستیابی به ثروت بالا را در اختیار آنها قرار نمی دهد، ناهنجاری در جامعه رخ می دهد. جنایاتی مانند سرقت و اعتیاد ارتباط تنگاتنگی با نابرابری دارند.

جامعه ای در معرض خطر سوء تغذیه

فقر یکی یکی از عوامل اصلی سوء تغذیه و در عین حال یکی یکی از پیامدهای آن است. در دهه‌های اخیر، قیمت مواد غذایی در ایران تحت تأثیر عوامل خارجی (قیمت‌های جهانی، تحریم‌ها، جنگ و …) و چالش‌های داخلی (سیاست‌های پولی و ارزی دولت، سطح تولید محصولات کشاورزی و …) افزایش یافته است. در نتیجه هزینه های یک رژیم غذایی سالم در کشور به طور چشمگیری افزایش یافته است.

اگرچه هدف از سیاست های حمایتی دولت بهبود معیشت خانوارها بود. اما واقعیت ها نشان دهنده هزینه ها و درآمد خانوارهای ایرانی است. این برنامه ها به دلیل شرایط تورمی و تأثیر درآمد و قدرت خرید مصرف کننده، تأثیر لازم را در کاهش فقر و ناامنی غذایی نداشته است. در عین حال کاهش فقر و امنیت غذایی به عنوان پیش نیاز کشور تلقی می شود.

از سوی دیگر، اگرچه دولت سالانه مبالغ هنگفتی از بودجه عمومی را صرف پرداخت کمک‌های نقدی و نیز یارانه کالاهای اساسی کرده است، اما به دلیل رواج این گونه پرداخت‌ها، این امر تأثیر بسزایی در بهبود وضعیت اقتصادی کشور نداشته است. شرایط زندگی مردم کمک های واقعی دولت به رفتار تغذیه ای مردم جامعه سزاوار توجه نیست. به عنوان نمونه بارز همین بس که به دلیل گرانی نجومی گوشت، مدت هاست که خانواده های کارگران به ناچار آن را از سفره های خود و فرزندانشان حذف کرده اند!

عملکرد اقتصادی دولت ها

اقتصاد ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی بحران ها و فراز و نشیب های زیادی را تجربه کرده است. این نوسانات عمدتاً ناشی از تحولات اقتصادی و سیاسی منطقه و جهان است، اما عامل اصلی مهار یا تشدید آن، سیاست های درست یا غلط دولت است. بر اساس آمار سازمان اداری، طی سال های 1368 تا 1373، طی برنامه اول توسعه، 15 درصد از جمعیت شهری کشور و 26 درصد از جمعیت روستایی آن زیر خط فقر مطلق زندگی می کردند.

در برنامه دوم توسعه، 35 درصد از جمعیت شهری و 44 درصد از جمعیت روستایی بین سال های 1374 تا 1378 زیر خط فقر زندگی می کردند.

طی برنامه سوم توسعه که از سال 1379 تا 1383 اجرا شد. در سال 1379، 31 درصد از جمعیت شهری و 39 درصد از جمعیت روستایی زیر خط فقر و در سال 1383 حدود 29 درصد از جمعیت شهری و 28 درصد از جمعیت روستایی زیر خط فقر زندگی می کردند.

در برنامه چهارم توسعه از سال 1393 تا 1394، جمعیت زیر خط فقر شهری از 42 درصد در سال 1393 به 33 درصد در سال 1395 و جمعیت زیر خط فقر روستایی از 54 درصد در سال 1393 به 46 درصد در سال 1394 افزایش یافته است.

متأسفانه وضعیت اقتصادی افراد جامعه یکی از اساسی ترین حقوق آن جامعه است. اما آمار یکپارچه و جامعی در این زمینه برای سال های جاری وجود ندارد.

طبق بررسی های انجام شده بین سال های 1396 تا 1400 روند نزولی در پوشش تغذیه مناسب و بیمه سلامت که جزء اساسی زندگی هر انسانی است، وجود داشته است!

بر اساس آمار سال 2018، 24 درصد از خانوارها زیر خط فقر نسبی زندگی می کنند.

وزیر وقت وزارت کار، تعاون و امور اجتماعی در اظهارنظرهای اخیر اعلام کرد: در سال 1403 30 درصد جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی می کردند. در سال 1400 جمعیت ایران زیر خط فقر 30 درصد گزارش شده است.

سه برابر درآمد سرانه یکی از کشورهای جنگ زده در شرایط کنونی، نسبت به طرح درآمدی در ایران، خود گویای همه ناملایمات اقتصادی است و وضعیت اضطراری اقتصاد کشور را نشان می دهد.

آیا افزایش دستمزد منجر به تورم افسارگسیخته می شود؟

افزایش حداقل دستمزدها در اقتصاد ایران. یکی یکی از معضلات به ظاهر مهم و اساسی است که هر ساله دولت با چالش جدی مواجه است. دخالت دولت در تعیین حداقل دستمزد از یک سو باعث می شود; کارفرمایان و بنگاه های اقتصادی با کاهش اشتغال و اخراج کارگران به افزایش حداقل دستمزد پاسخ می دهند. از سوی دیگر افزایش حداقل دستمزد تا حدودی از کاهش قدرت کارگران در برابر افزایش قیمت ها جلوگیری می کند.

علیرغم تمامی مذاکرات برای افزایش دستمزدها، استفاده از راهکارهای افزایش حداقل دستمزد در شرایط تورمی نمی تواند نرخ فقر را در ایران در شرایط کنونی ایران کاهش دهد. همین طور با تغییر وام مسکن از 550 به 800 میلیون تومان، هیچکس صاحب خانه نمی شود.

نمونه بارز آن این است که بر اساس آمار سال 1395 مرکز تحقیقات خط فقر، 2 میلیون و 300 هزار تومان برآورد شده است، در حالی که حداقل دستمزد کارگران در آن زمان 929 میلیون و 931 هزار تومان اعلام شده است.

در سال 1403 خط فقر 20 میلیون تومان برآورد و اعلام شد در حالی که پایه حقوق ماهانه کارگران در آن سال 7 میلیون و 166 هزار و 184 تومان است.

بنابراین می توانید با یک حساب ساده متوجه شوید چند خانوار ایرانی زیر خط فقر زندگی می کنند!

نباید فراموش کرد که کاهش فقر با افزایش تولید ملی و رشد اقتصادی محقق می شود، زیرا تا زمانی که تولید ملی افزایش چشمگیری نداشته باشد نمی توان انتظار کاهش فقر را داشت.

به گفته کارشناسان یکی یکی از راه های افزایش تولید ملی، توسعه مالی اقتصاد کشور است. به عبارت دیگر، اگر موسسات مالی کشور توسعه یافته و کارآمد باشند، می توانند منابع خرد را به خوبی تجمیع کرده و در اختیار بنگاه های مولد قرار دهند تا از تولید و سرمایه گذاری حمایت کنند و از این طریق به رشد اقتصادی و فقرزدایی کمک کنند. توسعه مالی از طریق دسترسی افراد کم‌درآمد به اعتبار باعث می‌شود که این افراد کسب‌وکار خود را (از طریق کارآفرینی، بهره‌برداری از ایده‌های مطلوب و ایجاد سرمایه‌های انسانی) گسترش دهند و قدرت خرید آنها را افزایش داده یا حداقل فقر را کاهش دهند.

حرف آخر این است که امروز خودمان را با کشورهای توسعه یافته مقایسه نمی کنیم. بلکه به چند کیلومتری اطراف خود نگاه می کنیم، منظورم کشورهای خلیج است. آیا حکومت مردان را می شناسید؟! تورم در ایران با بیش از 42 درصد بیش از بیست برابر بالاترین نرخ تورم (4.2 درصد) در کشورهای عربی است. به مردم نزدیک شوید…

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما