عصر ایران؛ راضیه عقیلیمهر- در جوامع امروزی خشونت خارج از خانواده جرم تلقی می شود، اما به محض وقوع خشونت در خانواده، قوانین و اخلاق حاکم به تداوم آن با سکوت و بی تفاوتی کمک می کند. منبع خشونت علیه زنان نبود به رسمیت شناختن حقوق بشر زنان.
این قانون به طور خاص همسر آزاری یا خشونت خانگی علیه زنان را مجازات نمی کند. در جوامع سنتی، پدیده خشونت علیه زنان امری روزمره تلقی می شود. به یک بحران اجتماعی وجود باورهای به جا مانده از دوران جاهلیت قدیم و عصر جدید باعث شده تا خشونت های زیادی در خانواده و جامعه بر زنان تحمیل شود و دردناکتر این است که زنان نیز آن را عادی می دانند.
اگر به اطراف نگاه کنیم، بارها شاهد خشونت های کلامی، فیزیکی، جنسی، روانی، مالی و قانونی علیه زنان بوده ایم. خشونت علیه زنان امری پنهان است. زیرا بسیاری از زنان در جوامع مختلف به دلایلی مانند تنبیه (سرزنش زن) و نبود نظام حقوقی از بیان این موضوع خودداری می کند و زمانی که زنی توسط شوهر، پدر، برادر و یا سایر مردان خانواده کشته می شود، این موضوع به کانون توجه جامعه کشیده می شود.
خشونت خانگی یک مشکل جهانی است
خشونت خانوادگی در کشورهای مختلف بدون در نظر گرفتن سطح رشد آنها رخ می دهد. بر اساس آمار جهانی سازمان بهداشت جهانی، بیش از ۷۰ درصد زنان در جهان قربانی خشونت همسر یا مردان خود هستند!
آمار سازمان بهداشت جهانی نشان می دهد که از هر سه زن، یک زن خشونت را از سوی شریک زندگی خود تجربه می کند. در ایران میزان همسرآزاری و بدرفتاری با زنان بین 35 تا 85 درصد برآورد شده است.
برآورد کلی از میزان خشونت خانگی علیه زنان نشان می دهد؛ در بیش از نیمی از خانواده ها، زنان از ابتدای زندگی حداقل یک بار خشونت خانگی را از سوی همسران خود تجربه کرده اند. 30 درصد خانواده ها حداقل یک بار خشونت فیزیکی شدید و حاد را تجربه کرده اند و 10 درصد خشونت هایی را تجربه کرده اند که منجر به آسیب های موقت، دائمی و جدی شده است. گزارش کرده اند
بر اساس آخرین آمار منتشر شده توسط سازمان ملل، سالانه حدود 5000 قتل ناموسی در سراسر جهان اتفاق میافتد، به ویژه در جنوب آسیا، شمال آفریقا و خاورمیانه. اگرچه گستردگی این جنایات محدود به یک منطقه جغرافیایی خاص نیست، اما گستردگی آنها در برخی کشورها بیشتر به چشم می خورد.
متأسفانه آمار دقیق و مشخصی از خشونت های اعمال شده علیه زنان در خانه هرگز در ایران منتشر نشده است. از سوی دیگر، باورهای مردسالارانه به نوعی این خشونت را فطرت مردان می دانند و سعی می کنند آن را توجیه کنند و زنان را به پذیرش آن وادار کنند که می گوید زنان لباس سفید می پوشند و به خانه خوشبختی می روند و هر چه بر سرشان می آید باید آن را با یک کفن سفید ترک کرد.
عوامل حقوقی خشونت علیه زنان
یکی یکی از مهمترین عوامل تداوم خشونت خانوادگی بحث حقوقی مربوط به عدم پذیرش قانون مبارزه با خشونت خانگی و خصوصی بودن اختلافات خانوادگی است.
ابهام در تعریف خشونت خانگی و وجود قوانین تبعیض آمیز که به مرد اجازه می دهد از هر روش نامطلوب در روابط خود استفاده کند، یکی از اصلی ترین عوامل حقوقی در تشدید خشونت تلقی می شود.
در مورد رسیدگی قانونی به خشونت علیه زنان دو دیدگاه اصلی وجود دارد:
دیدگاه اول بر سازش، میانجیگری، راهنمایی و نصیحت تأکید دارد و معتقد است; صرفاً تعقیب مجرم باعث کاهش جرم یا حفظ منافع قربانی نمی شود. به خصوص زمانی که عامل خشونت تنها قیم زن باشد.
دیدگاه دوم می خواهد خشونت خانگی را جرم انگاری کند و با آن مانند سایر جرایم رفتار کند.
قدرت مردان در قانون
از نظر قانونی، زنان خود را در روابط نابرابر با مردان می بینند و شرایط ناعادلانه در خانواده در این واقعیت بیان می شود که آنها مجبور به زندگی با یک مرد خشن هستند. به عنوان مثال در این زمینه می توان از دست دادن سرپرستی و حضانت فرزندان یا مراحل سخت قانونی که زن برای طلاق باید طی کند را ذکر کرد. گرچه درج شروط در عقد تا حدودی برای زن حقوقی قائل است، اما وقتی زن تقاضای طلاق می کند در هر حال باید عسر و حرج را ثابت کند; با این حال، هیچ مجازاتی برای خشونت مردانه در خانواده وجود ندارد.
ریشه خشونت علیه زنان در قانون نانوشته عرف نهفته است و فقدان قوانین حمایتی از زنان و در بسیاری از موارد وجود قوانینی که به طور مستقیم و غیرمستقیم به این خشونت دامن میزند، از عوامل ایجاد خشونت علیه زنان در ایران است. زنی که قربانی خشونت می شود زنی است که فرهنگ به او آموزش داده است. اعتراض نکردن و خجالتی بودن چیز خوبی است و این مشکل زن را به شدت آسیب پذیر کرده است.
از سوی دیگر، مردی که مرتکب خشونت می شود، فردی است که آموزش و فرهنگ به او تعلیم داده است. اطاعت بی قید و شرط زن از او حق طبیعی اوست و حتی گاهی خشونت برای زن لازم است. بنابراین یکی یکی از راهبردهای اصلی زنان در برابر خشونت، تحمل آن است. متأسفانه در فرهنگ مردسالارانه که مردان را در اولویت قرار می دهد، تحمل خشونت بخشی از وظیفه زنان تلقی می شود.
مسیر پر پیچ و خم و ناتمام حاکمیت در دفاع از زنان در برابر خشونت
تلاش علمای حقوق برای حمایت از زنان در پیش نویس قانون گنجانده شده است. متن لایحه اول «جلوگیری از آسیب به زنان و ارتقای مصونیت آنان در برابر آزار» در سال 1388 توسط برخی قضات زیر نظر قوه قضائیه و در سال 1389 توسط معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در 92 ماده تدوین شد. این لایحه از سوی دولت وقت برای نهادهای مختلف ارسال شد تا نظرات اندیشمندان و رهبران مورد توجه قرار گیرد و لایحه با دقت بیشتری به تصویب برسد. با آغاز به کار دولت یازدهم، این لایحه در دستور کار این دولت قرار گرفت و با توجه به پرونده های متعدد در حوزه جرایم، پیش نویس دادگاه تلقی و برای اعلام نظر نهایی به قوه قضائیه ارسال شد. از این رو کارگروه های مشترک دولت و قوه قضائیه پیش نویس قانون را با کمک کارشناسی بررسی کردند.
در نتیجه این بررسی، متن تهیه شده قانون مشتمل بر چهار فصل و 77 ماده با عنوان «حفاظت، حیثیت و امنیت زنان در برابر خشونت» به نظر قوه قضاییه به دولت ارسال شد. سپس این لایحه می آید یکی در کمیته های فرعی کمیسیون طرح های دولت در نهاد ریاست جمهوری متشکل از نمایندگان دستگاه های اجرایی و پنج معاون وزیر مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه بررسی این کمیته نسخه ای بود که می توانست برای محاکمه به شورای اسلامی ارائه شود.
سرانجام در 25 ام دی در سال 1398 شورای اسلامی از وصول این لایحه خبر داد. در 29 ام اردیبهشت ماه این لایحه در سال 1400 با شرط یک فوریت به کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس ارجاع شد. در 21 ام آذر 1401 با تغییر عنوان و متن به تصویب کمیسیون اجتماعی شورای اسلامی و در تاریخ 20 منتشر شد فروردین در سال 1402 پس از اصلاحات و تبدیل 57 ماده به 51 ماده در صحن علنی مجلس مطرح شد و کلیات آن با 190 رأی موافق تصویب شد.
بالاخره بعد از این پروسه طولانی و فرسایشی، جزییات لایحه و اجرای چنین لایحه مهمی که می تواند امیدی برای زنان آسیب پذیر باشد، همچنان در هاله بلاتکلیفی است!
امروزه بدون دسترسی به قوانین مؤثر و کارآمد در حوزه حمایت از زنان، حتی ارائه خدمات و حمایت از زنان نیز ضعیف است. پلیس به ندرت در خشونت خانوادگی دخالت می کند.
با وجود همه اینها، زنان مورد آزار و اذیت هنوز حمایت اندکی از سوی سازمان های امدادی دریافت می کنند. در بسیاری از موارد به جای پرداختن به شرایط سخت زندگی زنان، برای بازگشت به زندگی به متقاعد کردن و جلب رضایت آنها متوسل می شوند. به طور طبیعی نبود حمایت و نبود امکانات اجتماعی و حمایت مالی زنان را مجبور به تحمل شرایط می کند.
خانه امن، راه حل یا رفع مشکل
در شرایطی که دولت نسبت به ایجاد تسهیلات برای خروج زنان از خانه در مواقعی که جانشان در خطر است تردید دارد، خانههای امنی در برخی شهرهای کشور توسط سازمانهای بهزیستی و موسسات خصوصی با اما و اگرهای فراوان ایجاد شده است. با این حال، با وجود تمام مزایایی که می تواند به همراه داشته باشد، زندگی در خانه های امن راه حل اصلی نیست.
این بدان معناست که قربانی از صدمات ناشی از خشونت خانگی جان سالم به در برده است. اما او باید محیط زندگی خود را ترک کند و تحت شرایط ناآشنا زندگی مخفیانه ای داشته باشد. به عبارت دیگر، قربانی مجازات می شود و نه مرتکب.
این باید گفته شود نبود قوانین شفاف و قابل اجرا نشان دهنده رویکرد اصلی دولت در قبال حقوق زنان است. و بدون قوانین مؤثر، یا حداقل اجرای صحیح قوانین موجود، نمی توان به زنان به عنوان شهروند کمک کرد.
آموزش جامع فرهنگی می تواند باورهای نادرست نهادینه شده را تغییر دهد و نسل جوان را به خشونت دعوت کند. به یاد داشته باشید که خشونت زاینده خشونت است و ایجاد چرخه مستمر خشونت در همه ابعاد می تواند سلامت جامعه را به خطر بیندازد.