در جایی که ظلم و نابرابری وجود دارد، باید فریاد بزنیم، اما یک چیز مسلم است: ما در برابر طبقات پایین کم کاری کرده ایم. احتمالاً از ترس سرزنش چپ یا ترس از دست دادن طبقه متوسط ​​که مخاطب اصلی ماست. دلیلش هرچه باشد، باید کم کاری خود را بپذیریم. قرار ملاقات نبود کار به این جاها می رسد. من بحث جناحی و سیاسی ندارم. از حکومتی که مدعی عدالت خواهی و رسیدگی به محرومان است تا دولت سازندگی و توسعه سیاسی، همه از حقوق پابرهنه ها و گرسنگان تضییع شده اند. البته برخی دولت ها بدون فریب دادن شعارهای مردم، تورم را به حدی رسانده اند که از فشار بر طبقات پایین کاسته می شود، اما در مجموع هیچکس برای بچه های اعماق زمین کاری نکرده است. هیچ کس در روابط سیاسی و اجتماعی آنها را به حساب نمی آورد. فقط در زمان انتخابات چند شعار دادیم.

چند بار دیگر باید فرزندان مردم دچار بلایای طبیعی و غیرطبیعی شوند تا بفهمند که حق دارند مانند هر انسان دیگری زندگی کنند؟ کدام یک از ما حاضر است یک ساعت جای او باشد؟ چند مین دیگر باید بر سر سخت کوش ترین هموطنانمان ریخته شود تا به امنیت عادی و استاندارد برسیم؟ در آخرین ریزش معدن گفته شد که تمام کسانی که فوت کرده اند بیش از ساعت کاری خود زیر زمین کار کرده اند و اکسیژن کافی ندارند. چه اتفاقی افتاد، پیگیری پرونده برای شناسایی عاملان و محاکمه آنها چه شد؟ از آنجایی که این مردم بی گناه و بی دفاع نه رسانه ای دارند و نه کسی که صدایشان را به گوششان برساند، آیا بلای جانشان می شود؟ آنها تنهاترین مردم دنیا هستند. زندگی شما برای کسی مهم نیست نه برای کارفرمایان دولتی سرمایه دار. برای رانت خواران چپ و راست چیزی نیست. پروژه ای برای توییترها دریافت نکنید و نه برای زنانی که شکم سیر دارند. همه چیز در اعلام رسمی دو سه روز عزای عمومی محلی و چند داستان احساسی خلاصه می شود و ما با همان روال احمقانه ای که بارها و بارها تکرار می کنیم، می مانیم. باز ما می مانیم و این دعواهای بیهوده روزی ماست.

لعنت خدا بر کسانی که با ذکر کارگران و دستمزد ناچیزشان فریاد می زنند: ای کمونیست ها! ای اسلام چپ! ای سوسیالیست های روسی! کاری کردند که حتی نظامیانی که قرار است پاسدار پابرهنه راه رفتن باشند، از ساخت برنامه تلویزیونی درباره کارگران می ترسند. صحبت از اتحادیه ها مستقیماً با مسائل امنیتی مرتبط است و هر شعر یا شعاری که به فقر، محرومیت و گرسنگی اشاره کند، پیشاپیش با انواع اتهامات مواجه می شود. آنها می گویند چپ مقصر وضعیت فعلی است. این حالت نفاق و دروغ را جمع کن. چپ ها و کمونیست ها مسئول همه ناآرامی های دنیا هستند، اما بگو جان انسان در کدام کشور سرمایه داری یا سوسیالیستی اینقدر ارزشمند است؟ کجای دنیا مریض را در بیابان رها می کنید که پول دارو نداشته باشد؟ کجای دنیا در حالی که ده ها نفر کشته می شوند سکوت می کنند و هرگز مردم را به عاملان آن معرفی نمی کنند؟ کجای دنیا یک فاجعه بارها و بارها به یک شکل اتفاق می افتد و هیچکس به فکر راه حل نیست؟ همه این حرف ها را می توان با گوش سیاست یا همان شعارهای رایج روزمرگی شنید و نویسنده را به چیزی متهم کرد. مهم نیست اما امیدوارم آقای پزشکیان و برخی از نزدیکان نهج البلاغه عدالت را جدی تر از شعارهای انتخاباتی بدانند و سخنان جان جهان را فراموش نکنند که می گوید: «فرصت ها هم مثل ابر می گذرد، اگر از یک روز کار را انجام ندهند». به بعدی موکول کنید و بدون ترس از یقه افراد صاحب نفوذ این فاجعه را جدی بگیرید و واقعاً دنبال عاملان و بدخواهان باشید، شاید بتوان امیدوار بود که دیگر چنین فجایعی را تجربه نکنیم وگرنه باید سرنوشت همه چیز را بخوانیم.

روزنامه محلی

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما