نگاه به ادبیات با رویکردهای متفاوت، دلیل بسیاری از پژوهشگران، نویسندگان و اندیشمندان برای نگارش اثری ماندگار بوده است. به نظر من، ادبیات داستانی آنقدر غنی و گسترده است که می توان برای مدت طولانی درباره آن صحبت کرد، و هر بار موضوع جدیدی برای پرداختن از زاویه ای جدید پیدا می کند، و درهایی را باز می کند که تا به حال هیچ کس جرأت نکرده است به آنجا برود.
کتاب «از نابهنگاری زندگی تا عقیم سازی خیال» نوشته محمدحسین دلال رحمانی توسط انتشارات قاقنوس منتشر شده است. یکی این یکی از این پژوهش هاست که این بار از منظر جامعه شناختی به ادبیات داستانی ایران در دوران پس از مشروطه می پردازد. ادبیات داستانی در ایران فراز و نشیب های بسیاری را پشت سر گذاشته و در دوران اعتلای خود به بلوغ و کمال رسیده است.
نویسنده به پردازش تکنیکها، ساختارها و فرمهای ادبی پرداخته و چارچوب اصلی کتاب را بر اساس همین عناصر در ساختار ادبی داستانهای گفته شده ساخته است. نویسنده در عین حال کوشیده است تا موقعیت ها و رویدادهای اجتماعی را در هسته شکل گیری روایت در دوران پس از مشروطه بررسی کند و چالش های عمیق این رویداد را در فصول کتاب مطرح کند. ارتباط متن ادبی و جهل را به خوبی توضیح داده اید. از مارکس تا بوردیو، تلاشهایی برای تثبیت فاصله بین متن ادبی و تولیدکننده آن صورت گرفته است. این فاصله موضع منتقد است…»
در فصل کلی، کتاب به سه بخش مهم تقسیم شده است: ادبیات پیش از مشروطه، ادبیات دوره پهلوی و ادبیات پس از انقلاب. بررسی ادبیات پیش شرطی نشان می دهد که محتوا، شکل و ساختار این ادبیات با ادبیات بعدی تفاوت چشمگیری داشته و عوامل و علل این تغییرات به تدریج بررسی می شود. در ادبیات مدرن ما با مسئله رئالیسم روبرو هستیم. حقایقی که حضورشان در زندگی روزمره و در شکل گیری این بخش در ادبیات و متون روایی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
«… شعر عهد قاجار که به وضوح بخشی از دوران بازگشت ادبی شناخته میشود، تلاش میکرد تا ادامهی منطق متنهایی باشد که پیش از عصر صفوی در زبان فارسی رواج داشت. بازگشت به الگوهای شعری قبل از عصر صفوی که در برخی از اشکال آشکارا رواج بیشتری پیدا کرد، این امر منجر به بازسازی منطق متون شعر کهن شد…
نویسنده اذعان دارد که ظهور و حضور برخی معانی و مضامین ادبی به شرایط اجتماعی زمان خود بستگی دارد و نمی توان شرایط و ابعاد مختلف اجتماعی این ظهور و روند رو به رشد ادبی را نادیده گرفت. گاه در شکل گیری یک فرم ادبی، قواعد و رویکردهایی به میدان می آید که احتمالاً مربوط به ادبیات نیست و از آن سرچشمه نمی گیرد. نقل قولهای پژوهشی و تاریخی و وام گرفتن از اسناد مناسب و مستدل به نویسنده کمک کرده است تا مطالب مورد بحث و مد نظر را به نحوی قانعکننده بیان و توصیف کند و خواننده را نسبت به موضوع مورد نظر قانع کند. به نظر من بررسی گام به گام عوامل و ساختار کتاب این فرصت را به خواننده می دهد که بر مقایسه غلبه کند. او باید نقاط قوت و ضعف ادبیات هر دوره را بشناسد و از منظری عمیق تر به ادبیات و مقوله مضامین ادبی بنگرد. چنین پایانی در ادبیات این دوره نادرتر است. در این رویکرد، فرار با غلبه بر مانع جایگزین میشود و تلاش برای رهایی و نجات از موقعیت بحرانی گفته میشود…»
کتابهای نویسندگان برجستهای چون سیمین دانشور، عباس معروفی، صادق هدایت و… مورد تحلیل و نقد روانکاوانهای و اجتماعی قرار گرفته است. و نویسنده از مهارت خاصی برای رویارویی خواننده با سبک های مختلف نوشتاری و اشکال ادبی استفاده کرده است. نویسنده در فصل بعدی کتاب به بررسی ادبیات بعد از انقلاب می پردازد و متقاعد می شود که این ادبیات مرهون دوران پیشین خود است و تأثیر انقلاب بر آنها توانسته تصویر جدیدی از ادبیات را شکل دهد. نویسنده می کوشد نشان دهد که خلق رمان محصول رفاقت و اشتراک عوامل متعددی است که در قالب موقعیت اجتماعی و عوامل ناشی از آن شکل می گیرد. بله، نوعی عقیم کردن خیال و عقیم کردن خیال است. به همین دلیل، در عاشقانه های این دوره، مانند سال دردسرها، فانتزی عاشقانه به فاجعه می انجامد…» و در پایان کتاب مروری کوتاه بر درک و افکار عوام دارد. به زبان محاوره مردم و پرداختن آنها به ادبیات می پردازد و مسیر ادبیات امروز را از منظر این گروه بیان می کند.
*مریم طباطباییها
نویسنده منتقد