به این ترتیب ، هدف این است که “برعکس” را توجیه کنیم. مسئولیت و پیامدهای “وضعیت دشمن” توسط کشور هدف با استفاده از روشهای تبلیغاتی و سازوکارهای “جنگ روانی” استفاده می شود. چنین رویکردی در سال ششم در دو سال قبل از حمله ایالات متحده به ایالات متحده نشان می دهد.
با معرفی چنین روشی ، آمریکایی ها اهداف اصلی را در نظر می گیرند.
2) در بعد داخلی ؛ آنها با افزایش “تهدید دشمن” ، سعی می کنند افکار عمومی را برای همه اقدامات آماده کنند. و از طرف دیگر ، قانونگذار کنگره را برای تأمین مالی جنگ جذب می کند.
2) در بعد خارجی و بین المللی ؛ ایالات متحده سعی می کند ادعاهای ناپایدار ، تصویر کشور هدف را تکرار کند تا چهره ای مخرب و چالش برانگیز در “جامعه بین المللی” ترسیم کند.
2) در ابعاد چند جانبه ؛ از طریق تبلیغات و تهدیدات برای استفاده از روشهای سخت افزاری ، سعی می کند بازیگران بین المللی جمعی و منطقه ای و در برخی موارد را متقاعد کند تا با دستورالعمل های نرم افزاری ، تحریم و کنترل بازیگر هدف همراه باشد.
2) در بعد دو جانبه ؛ تلاش های آمریکا در مرحله اول مرعوب می شود و موضوع “رفتار رفتاری” را مجبور می کند. و سرانجام “تغییر رژیم” است.
تجربه دوره “جنگ سرد” حاوی نکات آموزنده ای برای سیاستمداران و دولتمردان امروز است. یکی از تکنیک های معمول ایالات متحده در این مدت “بزرگ شدن مهارت ها و تهدیدات دشمن” بود. در دهه 1970 ، گروه “گروه جنگ سرد” So -Called دائماً در معرض افکار عمومی و نخبگان آمریکایی در معرض “تهدیدهای ویرانگر” اتحاد جماهیر شوروی و “خطر کمونیسم” قرار گرفتند. این گروه با داستان پردازی و جعل “پیام های دستکاری” ، سکوی را برای هر عملی تهیه کردند.
متأسفانه ، ما روشهای متعارف جنگ سرد علیه کشور خود را در سالهای اخیر تکثیر و کاربردی کرده ایم. و متأسفانه ما گاهی اوقات رفتارها و موقعیت هایی را می بینیم که راه را برای “اینوفوبیا” و “سیاست کانتینر” با “غفلت استراتژیک” هموار می کند. تهدیدها در بسته شدن خیابان هورموز و آشفتگی صادرات نفت و گاز گلف فارسی ، که کسب ایران از یادبودهای پلاسما ، امکان تغییر دکترین هسته ای کشور ، پیش بینی حمله عجیب ترامپ و غیره برای “نابود کردن تصویر ایرانیا” ، چهره را ترسیم می کند و چهره می کند. در چنین شرایطی ، به نظر می رسد که تلاش های جدی برای “سیاست استرس” ، روابط با همسایگان و رعایت الزامات وی منافع ملی ، امنیت و منافع ایران را فراهم می کند.
حرف آخر ؛
برخلاف نظر برخی تحلیلگران و تحلیلگران ، که هنر آنها قلب واقعیت ها و مقایسه معکوس وقایع لیبی و عراق است ، نویسنده معتقد است که آنچه منجر به حمله نظامی و تغییر رژیم در لیبی و عراق شده است. این اعلامیه گسترش نارضایتی عمومی و جدایی و عدم اعتماد بین ملت و دولت در این کشورها بود.
اگر بپذیریم که حمایت عمومی و پذیرش یک سیستم سیاسی مهمترین ستون بازدارنده در برابر تجاوز و زیاده روی در بیگانگان است. بنابراین ، دنباله فقر و فساد را گسترش می دهد. نارضایتی مردم و تعمیق شکاف و حاکمیت کشور را افزایش می دهد و در نهایت بازدارنده کشور را کاهش می دهد. در این شرایط ، اولویت کشور پایان دادن به این روند مخرب و ویرانگر خواهد بود.
تعامل روزافزون با آژانس بین المللی انرژی هسته ای ، ترسیم یک تصویر تعاملی از ایران ، تقویت همکاری و ادغام منطقه ای ، بهبود روابط با اروپا ، مبارزه با تورم و تقویت ارزش ارز ملی و غیره می تواند “دونالد ترامپ” دونالد “مذاکرات نظامی” یا حملات “ضعف ها و مذاکرات تحت شرایط متعادل باشد.
* محقق روابط ایران