سما بابایی | با تماشای فیلم «خاطرات یک زندانی» به کارگردانی حامد رجبی که هم اکنون در گروه سینمایی هنر و تجربه در حال نمایش است (توصیه می کنیم فیلم را با دفت تماشا کنید) به سرعت متوجه می شویم که آنچه در این اثر می گذرد تجربه جدیدی برای تماشاگر، و فیلم بارها ثابت می کند که چیزی در کیف دارد که می تواند برای مخاطب آشکار کند و او را شگفت زده کند. فیلمی که در طول روایت داستان خود به مضامین برخی آثار برجسته ادبی و هنری از جمله «برادران کارامازوف» و «خانه هیدرانیاس» می پردازد.

در این فیلم با زندگی یک پدر و پسر روبرو هستیم که وقتی زنی غریبه وارد خانه آنها می شود همه چیز تغییر می کند. دختر نمایش آمده است تا به پدر و پسر و شاید حتی آن زن طبقه پایین که نمی بینیم چه می گویند آموزش دهد و حضوری آنچنان موثر از خود به جای بگذارد که بعد از رفتن ناگهانی اش حضورش باشد. ملموس تر از همیشه . پدر و پسر را با درک جدیدی از زندگی مواجه می‌کند و باعث می‌شود که به تمام ارزش‌های پارادایم ذهنی خود با تردید نگاه کنند.

حامد رجبی در آخرین تجربه خود به عنوان نویسنده و کارگردان نشانه هایی دارد که شاید او را به یاد آثار دیگری بیاندازد. اما بعد از چند دقیقه متوجه می‌شوی که اتفاقات این فیلم شبیه هیچ چیز دیگری نیست و به اثری نگاه می‌کنی که در هیچ اثر دیگری یافت نمی‌شود. شاید نقطه قوت فیلم همین باشد.

کارگردان در بخشی از روایت خود در «دفترچه خاطرات زندانی» به طرح رمان «برادران کارامازوف» می پردازد.

شاید برادران کارامازوف | اگر در دقایق ابتدایی فیلم، حضور دختر جوانی این تصور را ایجاد می کند که ممکن است بین پدر و پسر در فیلم درگیری وجود داشته باشد، مشابه آنچه بین فئودور کارامازوف و دیمیتری کارامازوف در کتاب بزرگ «برادران کارامازوف» وجود دارد. ; بعداً در فیلم از این مقایسه پشیمان خواهید شد. هیچ شباهتی بین دختر سرکش در خاطرات زندانی و گروشنگای زیبا و فریبنده وجود ندارد. هیچ رقابتی بین پدر و پسر برای تصاحب آن وجود ندارد. البته این دو نسبت به دختر احساس پنهانی دارند. اما در میانه راه چون فکر می کنند دختر قصد تصاحب اموال آنها را دارد، سعی می کنند او را به عنوان مانعی بردارند.

علاوه بر این، در شاهکار داستایوفسکی، پسر بزرگ، دیمیتری، تقریباً راه پدرش را دنبال کرده است. او همچنین فردی فاسد و سرگرم کننده است و در عین حال از پدرش بسیار متنفر است. پدر خاطرات بندباز، اگرچه در برنامه زندگی اش لذت ها و روابط خاصی با زنان خاصی دارد. اما او تمام عمر خود را به عنوان یک کارمند مطیع گذراند و حتی به پسرش توصیه کرد که از هرگونه جاه طلبی برای داشتن همیشه گوشه ای امن در زندگی خود دوری کند. پسر نیز از این توصیه پیروی می کند و به گفته دختر، حتی زمانی که کسی در اتاقی که او کار می کند نیست، مراقب رفتار صحیح خود است. چون میدونه یکی داره دوربین ها رو چک میکنه. او از آن دسته افرادی است که صبح زودتر از همه سر کار می رود و شب دیرتر می رود.

در مورد دنباله برادران کاراموزوف که مسیری کاملا جدا از «خاطرات زندانی» را دنبال می کند، صحبت نخواهیم کرد. در همان زمان، گروشنکا در آن نمایش سعی می کند خود را به دیمیتری برساند، همه مردم را نادیده می گیرد و حتی از آزار نامزد زیبای دیمیتری تا سر حد مرگ ابایی ندارد. اما در این فیلم هر چند اجمالی از عشق بین دختر و پسر می بینیم. اما از طرفی دختر به چیزی غیر از هدفی که در سر دارد فکر نمی کند، به خصوص پسری که او را به یاد گذشته اش می اندازد.

تحلیل فیلم «خاطرات یک زندانی» که داستان آن در جاهایی به آثار ادبی و سینمایی نزدیک است. با شاهکارها بیرون بیایید
فرزاد موتمن در نمایی از فیلم «خاطرات یک زندانی»

شاید خانه ادریسی | در نیمه های فیلم این تصور را خواهید داشت که دختری به عنوان مهمان ناخوانده خانه ادریسی آمده است تا تنها دارایی این خانواده کوچک را که خانه آنهاست غصب کند، اما بعداً متوجه خواهید شد که زن آرام در فیلم جز حقش از زندگی چیزی نمی خواهد…

اگر خانه هورتانسیا را خوانده باشید (اگر نخوندید بخوانید)، می دانید که داستان کتاب درباره زندگی یک خانواده سنتی مرفه در یک شهر خیالی است که ناگهان پس از چندین دهه عظمت و غرور ، با هجوم مردم طبقه کارگر تحت عنوان آتش نشانان مواجه است. بزرگوارانی که گناهی ندارند قربانی سلطه و جنایات قبلی همتایان خود می شوند و در خشم عمومی یک انقلاب مجبور می شوند خانه را به آتش افروزان بسپارند. در اینجا اما تفاوت چندانی بین دختر تازه وارد و پدر و پسر نیست. به جز یک «خانه» که به اندازه شخصیت های فیلم نقش آفرینی می کند و در طول داستان حضوری ملموس دارد.

دختر از این خانواده چیزی نمی‌خواهد جز اینکه اتاقی کثیف و بدون تزئینات به او بدهند تا در آن زندگی کند و اگر نگذارند این اتفاق بیفتد، به گفته خودش، آنها را ناراحت می‌کند. او قصد تصرف خانه را ندارد. برای همین است که یک روز ناگهان وسایلش را جمع می کند، کلید را می گذارد و برای همیشه خانه را ترک می کند; هر چند به نظر می رسد این اتفاق سرآغاز حضور او در خانه باشد.

تحلیل فیلم «خاطرات یک زندانی» که داستان آن در جاهایی به آثار ادبی و سینمایی نزدیک است. با شاهکارها بیرون بیایید
ورود یک دختر به زندگی پدر و پسر یکی از اتفاقات جالب داستان «خاطرات بندباز» است.

شاید جوکر یا پرویز | مات قرمز استفاده شده توسط پسر در این اثر نباید شما را به یاد “جوکر” بیاندازد یا حتی تصور کنید تجربه قدیمی راگبی در نوشته “پرویز” قرار است تکرار شود و دگرگونی شخصیت ها منجر به یک خونین شود. قتل عام. این تفکر یک اشتباه دیگر است. پسر و پدر (که هرگز همدیگر را به نام صدا نمی کنند) قرار نیست از دنیا و مردمش انتقام بگیرند، اگر انتقامی از خودشان باشد. از کسانی که مطیعانه زندگی خود را گذرانده اند و شاید آنها را جدی گرفته اند.

اگر رجبی با نوشتن فیلم پرویز در کنار مجید برزگر، زندگی مردی را نشان می داد که با وجود ظاهر خشنش، آدم بی آزاری بود. اما ناگهان پس از اتفاقی تصمیم می گیرد از مردم شهر به خصوص پدرش انتقام بگیرد، در اینجا شخصیت های داستان به هیچ کس جز خودشان کاری ندارند و اگر انتقامی باشد از «من» است. آخرین اقدام پسر این است که سعی می کند سبد خرید را پر کند و از یک فروشگاه بزرگ فرار کند، زیرا از همان ابتدا می دانست که در این سرقت بی اهمیت موفق نخواهد شد. به نظر می رسد که او این کار را فقط برای آزمایش شجاعت و آگاهی از نامردی خود و گرفتن کتک و انتقام از خود انجام می دهد.

با دو تجربه از خاطرات پرویز و بندباز، به نظر می رسد ایده تقابل فرد و جامعه، یعنی زمانی که جامعه ابتدا در مقابل فرد قرار می گیرد، مضمون مورد علاقه رجبی است که اکنون در قالبی متفاوت ارائه می شود. مسیر. اون پرویز

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *