امروزه ذهن و زبان ما دیگر آنطور که باید با مکالمه در افق معنایی جدید خود سازگار نیست. بخشی از این ناتوانی ناشی از کمبود و ضعف نهادها و شبکه های ارتباطی نه تنها در زندگی اجتماعی و سیاسی، بلکه حتی در عرصه های فکری و علمی است. و دانش فرهنگی

با گذشت زمان، سایه سنگین خشونت، افراط گرایی و ناامنی بر سرتاسر جهان آویزان است و نیاز به گفتگو و بازنگری در مفاهیم و کارکردهای آن بیش از پیش آشکار می شود.

وقتی مرگ، جنگ و اخراج جان انسان ها را می گیرد و تساهل و عشق در دین و فرهنگ را با خون و خشم می پوشاند، باید از ضرورت گفت و گوی میان فرهنگ ها و تمدن ها صحبت کرد که برای اولین بار در سال 1388 اتفاق می افتد. شهریور 1377 (شهریور 1377) با تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد وارد عرصه سیاست شد. بنابراین، بیان چند نکته در این زمینه بی جهت نیست:

1. گفتگو مفهومی ساخته دست بشر است. بنابراین، مانند هر ساخت انسانی و اجتماعی، جوهره و ماهیت ثابتی ندارد، بلکه بیشتر کارکردهایی دارد که فعالان فرهنگی آن را مستند یا بر آن تحمیل می کنند. معنا و کاربرد جدید گفت و گو حاصل شماری از تحولات علمی و فناوری در دنیای جدید و رویکردهای معرفتی انسان مدرن است.

2. گفت و گوی تمدن ها و فرهنگ ها رویکردی نوین است که بر چند فرض نظری زمان ما بنا شده است: اول، اولویت گفتگو و تفاهم در ارتباط بین جوامع و افراد. دوم: پذیرش مقولات تمدنی و فرهنگی به عنوان عوامل اساسی و تعیین کننده در عرصه تحولات اجتماعی و روابط بین الملل. سوم، پذیرش تنوع و تفاوت تمدن ها و فرهنگ ها. چهارم، توجه به اخلاق معنوی و رفتار مدنی در کنش های فردی و اجتماعی و پنجم، درک الزامات و سازوکارهای ورود به گفتمان و پارادایم جدید که گریبان دنیای اندیشه و عمل انسان معاصر را گرفته است.

3. دنیای واقعی مانند جهان اندیشه در جستجوی مبنا و مدار جدیدی برای تنظیم روابط انسانی و اجتماعی است. ورود به عصر اطلاعات و شکل‌گیری جامعه شبکه‌ای، این شالوده را بر چرخه گفت‌وگو تنظیم کرده است. این به معنای امکان درک واضح تر و جامع تر از دنیای اطراف، توانایی درک انتقادی “خود” و “دیگری” و توجه به میراث گذشته و در عین حال دستیابی جدی به دستاوردهای جدید است. به همین دلیل گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، گفت‌وگو درباره مسائل، نیازها و خواسته‌هایی است که در متن زندگی امروز بشر وجود دارد. بر این اساس، بررسی مفهوم گفتگو حوزه وسیعی از علوم اجتماعی را در بر می گیرد.

4. گفت و گوی تمدن ها و فرهنگ ها که به گفته مدیر اجرایی دولت اصلاحات «مفهومی برخاسته از تلاش مستمر برای نزدیک شدن به حقیقت و فهم» است، ارتباط تنگاتنگی با مبانی فلسفی گفتگو دارد.

به گفته وی، «تاریخ شگفت‌انگیز انسان‌شناسی فلسفی و تاریخ خودشناسی و خودشناسی، چند شب طولانی از شب‌های عربی تاریخ فلسفه است که برخی از این داستان‌ها در شرق نوشته شده‌اند». غرب؛ اما نکته مهم این است که داستان های شرقی جنبه شرقی وجود و ماهیت انسان و داستان های غربی جنبه غربی وجود او را توضیح می دهند. انسان محل ملاقات مشرق روح و غرب عقل است. انکار هر بخشی از وجود انسان باعث می شود که درک ما از معنای وجود آن ناقص و ناکافی باشد. از این نظر، «تفکر محاوره‌ای» همیشه «آینه‌های تقابلی» دارد.

5. درک رابطه انتقادی سنت و مدرنیته و دستیابی به چارچوب ها و اصول نقد، بخشی دیگر از ضرورت گفتگوی فرهنگ ها و تمدن هاست. تا زمانی که سنت و مدرنیته خود را مطلق می دانند و «خود» را مطلقاً خیر و «دیگران» را شر محض می دانند، نه تنها نمی توانند دیگری را بشناسند، بلکه خود را نیز نمی شناسند رئیس دولت اصلاحات گفت: جهان ناگزیر است و گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها نیز به مسائل اخلاقی و رفتاری در حوزه فردی و اجتماعی بستگی دارد.

امکان گفتگو از مدارا ناشی می شود و به آن می انجامد. از حرف زدن هم خودداری کن نبود مدارا و خصومت بین «من و تو» یا «ما و آنها» به وجود می‌آید. در عوض، گفتگو در مفهوم جدید او نبود مدارا یا تساهل منفی، همکاری مثبت و همدلی را هدف قرار می دهد، و این بدان معناست که “یکی نباید فقط دیگری را تحمل کند، بلکه باید با دیگری همکاری کند.” بردباری که با ارزش دادن به آزادی دیگران حاصل می شود، هم محصول اعتماد به «خود» و هم نتیجه اعتماد به «محیط اطراف» است و تنها در صورتی می توان به آن دست یافت که فرد و جامعه «مهارت های ارتباطی» لازم را داشته باشند. و “مهارت های گفتگو”.

6. مهارت های ارتباطی محصول “مهارت های گفتگو” است. زمانی که فرد و جامعه توانایی شنیدن و گفتار را داشته باشد، امکان انتقال و انتقال اطلاعات و دانش به مخاطب با حداکثر دقت و اطمینان وجود دارد که ناشی از توانایی برقراری ارتباط است. مکانیسم گفتگو توانایی درک زبان دیگری و هنر انتقاد از آن و عدم تمرکز بر حمله به «دیگری» و دفاع از «خود» است.

به عبارت دیگر، گفت و گو فرآیندی است که در آن شرکت کنندگان برای حل یا حل مشکل یا مشکلی که مربوط به همگان است، سخنان یکدیگر را می فهمند و نقد می کنند و این ادعا و تقویت دلیل، درک عمیق تر از هر عقیده را تضمین می کند. نقد دقیق تر آن و تقویت زمینه های ارتباطی در این حوزه معنایی مشترک.

7. متون دینی، ادبیات کهن و طیف وسیعی از فلسفه، هنر، جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، زبان‌شناسی و ارتباطات، زمینه‌هایی برای گشودن گفت‌وگو در نظر گرفته می‌شوند، زیرا هدف آن‌ها ایجاد و بازنمایی محیط‌های بازتر در همان زمان است. نمی توان و نباید موانع فرهنگی و تاریخی گفتگو را در هیچ جامعه ای نادیده گرفت که این حوزه ها و محافل را محدود می کند. مکالمات آداب و رسومی دارد، برعکس، شبه مکالمات و مکالمات ساختگی جایگزین گفتگوهای واقعی می شود.

قدرت و سیاست، زمانی که آغشته به جوهر گفتگو نباشد، و تجارب ذهنی و زبانی، وقتی از خودکامگی‌های تاریخی بیرون می‌آیند، در غیاب ساختارهای اجتماعی و سازوکارهای فرهنگی مناسب، به موانعی بر سر راه گفتگو تبدیل می‌شوند و عرصه را برای گفت‌وگوی واقعی تنگ می‌کنند.

8. امروزه ذهن و زبان ما دیگر آنچنان که باید با گفتگو در افق معنایی جدید خود سازگار نیست. بخشی از این ناتوانی را می‌توان ناشی از کمبود و ضعف نهادها و شبکه‌های گفت‌وگو، نه تنها در زندگی اجتماعی و سیاسی، بلکه در عرصه‌های فکری، علمی و فرهنگی دانست. سازمان‌ها و شبکه‌های گفت‌وگو، هر چقدر هم که کوچک باشند، می‌توانند جهان‌های بسته را بگشایند و بازیگران و حاملان گفتگو را آموزش دهند.

تجربه گفت و گوی ما ایرانی ها در عصر جدید، تجربه ای ناپایدار، گسسته و کوتاه مدت است. علیرغم بسیاری از ضرورت‌های تاریخی، حوزه‌های فکر و عمل به اندازه‌ای باز نبوده یا باقی نمانده بود تا امکان گفت‌وگو به معنای واقعی آن فراهم شود. .

9. ایده گفتگوی فرهنگ ها و تمدن ها و علاقه جهانی به ورود به پارادایم گفت و گو می تواند پیشرفتی برای تقویت ایده ها و ساختارهای گفتگو در جامعه ما باشد. متأسفانه در محافل سیاسی با تنگناهای فراوانی مواجه شد و علیرغم افق های باز در جهان، از فرصت های مساعدی در ایران محروم شد.

11. ایده گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن ها به عنوان یک راهبرد با زمینه ها و تلاش های بین المللی آن در ایران همسو نبود، اما در عمل چه در حوزه نظری و چه در حوزه از ارزش و جایگاه بالایی برخوردار است. تجربه در دنیای معاصر نیاز جامعه ایران نیز این فکر و تجربه را می طلبد که این چراغ هر چه بیشتر روشن شود. گفت‌وگو به‌طور عام و گفت‌وگوی فرهنگ‌ها به‌طور خاص باید مبنای و منطقی در گشودن فضاها و ظرفیت‌های جدید برای جامعه جهانی باشد. و افراطی خسته است و می خواهد انسانی تر زندگی کند. با این شایستگی، با ورود به دنیای گفتگوی مولوی، می توان «جستجوی» او را گفت و گو نامید و گفت:
من کسی را در دنیای گفتگو ندیده ام که توانایی بی ادبی را داشته باشد

*دکتر هادی خانیکی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی

منبع: روزنامه اطلاعات

216216

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما