Think Group: یادداشت زیر ، که در انجمن جامعه ایران منتشر شده است ، تغییر در مفهوم دولت و رابطه آن با مردم در طول تاریخ را بررسی می کند و بحث خود را در چهار حوزه دولت های سنتی ، تحول دولت های مدرن ، چالش های دولت های مدرن و اهمیت اعتماد متقابل گسترش می دهد. در جنبه نظری و تاریخی و از جنبه تجربی و عملی ، این متن توسعه دولت ها از دوران باستان تا دوران مدرن را بررسی می کند و بر اهمیت نقش مردم و اعتماد متقابل به دولت های مدرن تأکید می کند. این چالش ها همچنین مورد بحث قرار می گیرد که دولت های جهان امروز به ویژه در کشورهای در حال توسعه چه کسانی هستند. این یادداشت به شما برمی گردد:

جنبه نظری و تاریخی

برخی از انواع دولت ها خود را به عنوان نماینده مردم یا به عنوان نماینده مردم به عنوان رسمیت قدرتهای ماوراء طبیعی یا اصول فلسفی سفت و سخت و ایده ایدئولوژیک حاکم (به طور معمول در یک شخص) می دانند. این همچنین دارای پیشینه تاریخی است. در مورد داریوش کینگ هخامنید ، می خوانیم که اهورا مزدا به او نگاه می کند ، نه به مردم. در بسیاری از شرکت ها در دوران باستان ، خدا و شاه یک مفهوم بودند. جوامع مسیحی کاتولیک قرن هاست که به عنوان مرکز جهان دیده می شود ، که در آن همه ستاره های اطراف خود می چرخند و شهر روم به عنوان مرکز کشور و پاپ به عنوان مرکز روم و جهان و برای هر مسیحی. در این مدت طولانی آنها یا بر خودشان حكومت كردند یا به پادشاهان مشروعیت دادند. دنیای اسلام همچنین خلیفه را به عنوان نماینده خدا بر روی زمین می دانست ، که همه مسلمانان مجبور بودند از او پیروی کنند. تا همین اواخر ، این ایده ایده Uligi از کولیس عثمانی بود. در چنین شرایطی ، اعتماد البته موضوع نبود. مردم آنقدر مهم نبودند که دولت بتواند به آنها اعتماد کند ، یا اینکه عدم اعتماد مردم به حاکم و مأموران وی چنین بینشی ندادند.

با این حال ، این دو عامل این شکاف را چنان عمیق کرده است که به یک بحران نافذ تبدیل می شود. اولی اینکه این دولت ها تجهیزات و امکانات امروز را ندارند و تا حدودی مجبور بودند ریا را رعایت کنند ، به ویژه قبایل با رهبران مذهبی یا مذهبی ، و گاهی اوقات حتی اصناف ثروتمند و افراد تجاری شهرها زیرا آنها از قیام شورش واکنش نشان دادند. به همین دلیل است که برخی از پادشاهان در تاریخ برخی پادشاهان عادلانه و مسخره خوانده می شدند و برخی نیز به عنوان یک وظیفه تلقی می شدند. دوم بیشتر مردم در روستاها و شهرهایی که در کشور پراکنده بودند زندگی می کردند و در طول زندگی از محل زندگی خود خارج نمی شدند. رابطه بین مناطق دشوار بود ، و بسیاری از مردم ، به ویژه در روستاها ، خود زندگی یک زندگی را زندگی می کردند و حداکثر معیشت آنها با مناطق محلی یا رمزگذاری شده بود. بعضی اوقات آنها حتی نام حاکم را نمی دانستند و این کار را با حاکمان و اربابان دولت امتحان می کردند و از آنجا که اقتصاد ساده بود ، مردم واقعاً نیازی به دولت نداشتند و تصمیمات دولت بر زندگی آنها تأثیر نمی گذارد. بنابراین ، بی اعتمادی بین دولت و مردم باعث ایجاد مشکل حاد نمی شود.

با این حال ، در دنیای جدید ، تجربیات انسانی از یک سو و تحولات اقتصادی و فناوری سیستمهای سیاسی جدید یافت شد که در آن حاکم فقط به خدا و دیدگاههای خاص فلسفی واکنش نشان می دهد. نبود و باید مسئول همه افراد در یک جامعه باشد. Of course, this new interpretation of the government performed with increasing economic and technological literacy, and as we said about the old authoritarian governments, there was far between theory and action, and the most important and power of the United States is still very important (for example, the role of the United States and the United States. However, these systems were not comparable to old companies in relation to freedom and rights, because they believed in the people because they believed because در این سیستم سیستم های دلخواه ، ارثی و ارثی. نبودبشر رئیس دولت توسط مردم انتخاب شد و پس از انتصاب ، او نتوانست حکومت کند ، و از یک سو و از یک سو و سیاست و نظریه هایی که متعلق به او و علاقه گروه های خاصی از جامعه و از طرف دیگر بود. سیستم سیاسی شامل گرایش های مختلف سیاسی (احزاب) و افکار عمومی جامعه آزاد و مدنی است و ضرب مردم به طور کلی شرایط مطلوب تری را برای شهروندان ایجاد می کند. اعتماد مردم به دولت نیز مهم است. در حقیقت ، بدون اعتماد و همکاری مردم دولت ، دولت نمی تواند در دستیابی به اهداف خود موفق شود و جامعه سرمایه سیاسی خود را از دست می دهد و سیستم سیاسی در معرض خطر است.

جنبه تجربی

از دیدگاه عملی ، دولت فلسفه ای دارد که ابتدا باید رضایت نسبی اکثریت اتباع خود را برآورده کند ، زیرا وضعیت جدید دولت ، که این کار را انجام نمی دهد ، اساساً ماهیت وجودی خود را از دست می دهد. انسان با معیارهای این زمان به دولت نگاه می کند و می خواهد که این خود و تجلی خودش باشد. بنابراین ، احساس رضایت از آینده و توانایی کار و خلاقیت متخصصان برای همه و همه عملکرد دولت بستگی دارد و ادامه خطای دولت یا بی اعتنایی به اولویت های افکار عمومی می تواند کوهی از ترس از آینده در قلب شهروندان باشد. علاوه بر این ، دنیای جدید ، به ویژه در عصر دیجیتال ، مرزهای دولت های ملی و جوامع جهانی را پشت سر گذاشته است. این همان کشاورزی است. بنابراین ، دولت ها در رابطه با سواد و تکنیک ها باید بسیار قوی باشند. حاکمان شما می خواهند همانطور که می خواهید حکمرانی کنید ، نه به عنوان تجربه انسانی ، و مراکز آموزشی شما نه استقلال کافی دارند و نه دانشی که جوامع شما به آن احتیاج دارند. بسیاری از شهروندان این کشورها نسبت به همکارانشان در کشورهای صنعتی بیشتر به منافع ملی نگران هستند و بیشتر به منافع فردی ، خانوادگی یا قومی خود توجه می کنند.

علیرغم همه این مشکلات ، تا زمانی که مردم به آن اعتماد کنند ، رضایت وجود دارد ، حتی اگر از شرایط زندگی خود راضی نباشند. از آنجا که اعتماد به نفس در آن نوید می دهد که عزت نفس و دولت آن زندگی آنها را بهبود می بخشد. در دنیای امروز ، مردم به رفتار دولت نگاه می کنند تا اینکه معتقدند این نظم در سر است و به خوبی مورد بررسی قرار می گیرد. با این حال ، در اکثر کشورهای جنوبی هیچ سیستم سیاسی مدرن وجود ندارد. بنابراین ، نارضایتی مردم به راحتی بر سیستم دولت تأثیر نمی گذارد. دستورالعمل ها دستورالعمل ها را صیقل نمی دهند. فردگرایی قوانین و قوانین جامعه تعادل جامعه را مختل می کند. در نتیجه ، دانشمندان یک حلقه بد هستند و اعتماد دو نفری بین دولت و مردم به طور فزاینده ای دشوار می شوند و سیستم دولت به طور فزاینده ای سخت می شود.

216216

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما