به گرازش پی ام آپ”: صبح روز دوشنبه 25 مهرماه، همان سالی که ترامپ از برجام خارج شد، وحید جلیلی به همراه چند نفر از جمله سید احسان قاضی زاده هاشمی (مدیر فعلی بنیاد شهید و امور ایثارگران) برای مشارکت در مراسم راه اندازی رسمی سازمان «جامعه رسانه اسلامی» به دانشگاه صدا و سیما رفت. از سرنوشت این «سازمان» اطلاعی در دست نیست اما وحید جلیلی در آن روز به انتقاد از سیاست های صداو سیما پرداخت که بعدها در نامه هایی به پشت صحنه صداوسیما، زوایای دیگری از آن را فاش کرد.
او روزی روزگاری این افراد را «باند خشن» خواند که سالها صدا و سیما را تسخیر کردهاند و در آن روز پاییزی سال 1397 گفت: همان خدایی که خرمشهر را آزاد کرد انشاءالله سازمان صدا و سیما را از دست اقلیتی که ادعای بی شماری دارند آزاد کند. سه سال بعد در تابستان ۱۴۰۰ صداوسیما با اشاره همان «باند خشن» به تسخیر او و جریان پایداری در آمد. چرا برادر کوچکتر سعید جلیلی منتقد تلویزیون و رادیو بود؟ چه خواسته هایی داشتید که عملی نشد؟ همانطور که در سیاست به اصولگرایان حمله کرده و میگفت: «اصولگراهای مافنگی امروز همان پهلوان پنبههایی هستن که به دوپینگ عادت کردند». در فرهنگ، آیا به دنبال بازکردن فضا برای همه افکار بودید یا به دوپینگ فرهنگی برای جریان خاصی اعتقاد داشتید؟ اساسا او به صداوسیما رفت تا آن را به چه شکلی در بیارود و امروز در چه وضعیتی قرار دارد؟
ساخت برنامه های جعلی
صدا و سیما مدت هاست به خواسته اصولگرایان تبدیل شده است. آنها هر نمایش پرمخاطب را با ایده های نزدیک به پایداری و مقاومت جایگزین کردند. «فوتبال برتر» جایگزین «نود» شد، میثاقیان جایگزین عادل فردوسی پور شد. نمایش «دورهمی» را حذف کردند و به جای آن «مهمانی» را ساختند. حتی «خندوانه» و «رامبدجوان» هم تحمل نشدند و جای خود را به «سیدخندان» مجریگری نویسنده سایت رجانیوز داد تا مردم انقلابی را با طنزهای سیاسی اش بخندانند.
سروش صحت و برنامه «کتاب باز» حذف شد تا در فرهنگ اندیشه انقلابی حاکم شود. گویی چارچوب صدا و سیما باید منحصراً برای تفکر پایداری در دسترس باشد تا بتواند نقشی را که در ذهن داشتند ایفا کند. فکری که با حضور پیمان جبلی در صدا و سیما قوت گرفت و برای سلبریتی ها هم خط و نشان میکشید.
اما واقعیت چیزی است که حدادعادل کمتر از یک سال قبل، اینگونه به آن اعتراف کرد: «اول انقلاب فکر میکردیم اگر رادیو و تلویزیون دست ما باشد، تمام است. امروز کش کار از دست همه در رفته و حتی متدینین و انقلابیها تحت تاثیر قرار گرفتهاند.» این جملهای بود که حدادعادل در یک نشست سیاسی بر زبان آورد. جملاتی که یک اعتراف نامه بود. جملاتی که نشان میداد برخی هنوز در ۳۰ سال قبل، و دوران جنگ سرد زندگی میکنند. دیدگاه او نسبت به رسانه ها و جامعه این است که می توانند از رسانه ها به عنوان رسانه ای برای “هدایت” و “رهبری” توده ها استفاده کنند. از دیدگاه او تلویزیون باید نقش ” تله اسکرین” همان وسیله ای که جورج اورول در رؤیای خود در رمان 1984 پس از جنگ جهانی دوم ایجاد کرد، دستگاهی که به عنوان هادی، راهنما، ناظر، راهنما، جمع آوری اطلاعات و بیانیه های اعلامیه و بیانیه های رسمی عمل می کند.
واقعیت مجازی
رسانه ها یکی از مهم ترین ابزارهایی هستند که می توان از آن برای ارتباط با جامعه استفاده کرد. اما اکنون این ابزار در دست «تمامیت خواهان» است. به گفته هانا آرنت، “این ابزار به ویژه برای توده ها مناسب است، زیرا درک آنها بیشتر مبتنی بر تبلیغات است تا عقل. چون توده ها منزوی هستند، از خرد جمعی بهره ای نمی برند، بنابراین از تجربه دیگران استفاده نمی کنند. “. آرنت می گوید: “بنابراین افراد منزوی تنها به دوام و نه بر واقعیت تکیه می کنند، به همین دلیل است که تبلیغات موفقیت آمیز است؛ زیرا با تکرار مداوم چیزی در طول زمان، تداوم را القا می کند.”تمامیت خواهی، در واقع جهان جعلی که ساختهی ذهن خود است و شکلی بیرونی ندارد را بهوسیلهی تبلیغات به جای جهان واقعی و حقیقت ارائه میکند.».
این در واقع یک شبیه سازی است که بی ارتباط با نوع نگاه جریان انقلابی به رسانه ها نیست. آنها می خواهند با کنترل جریان رسانه و فرهنگ، به جای واقعیت موجود، «واقعیت» ساختگی را به مردم نشان دهند و هیچ کس مخالفتی نخواهد داشت.
جورج اورول در رمان منحصر به فرد خود در سال 1984 بارها از دستگاهی به نام “تله اسکرین” یاد می کند. صفحه نمایش تله اورول در واقع ذهنیتی است که تفکر انقلابی در مورد نقش رادیو و رسانه را در ذهن پرورش می دهد.اورول مهمترین کارکردهای این تله اسکرین را انتشار بیانیههای پیروزی نظامی و همچنین ایجاد نفرت و تنفر از جریان خائن درونی میداند و در جایی مینویسد: «صدای شیپوراز تله اسکرین پخش شد. اما این بار اعلان پیروزی نظامی نبود. صرفا بیانیهای از وزارت فراوانی بود. صدای مشتاق و جوان فریاد زد: «رفقاء توجه کنید اخبار شکوهمندی برایتان داریم. در نبرد برای تولید پیروز شده ایم! ترازنامه انواع کالای مصرفی نشان میدهد که معیار زندگی در عرض سال گذشته بیست درصد بالا رفته است، امروز صبح در سراسر اوشنیا تظاهرات گستردهای بود، کارمندان از کارخانجات و ادارات بیرون آمدند و در خیابانها به راه افتادند، با پرچمهایی حامل سپاس آنان به برادر بزرگ به خاطر زندگی نو و سعادتباری که رهبری داهیانهی او به ما ارزانی داشته است.».
اما آیا متوجه نشده اید که این راه در تاریخ بشر امتحان شده و شکست خورده است؟ آیا می توان حقیقت را تکرار کرد و برای همه مردم واقعیت ایجاد کرد؟
تولید واقعیت
بودریار، فیلسوف فرانسوی «همانند سازی» را اینگونه تعریف میکند: «جایگزین کردن واقعیت با نشانههایی از واقعیت.» بودریار همانندسازی را یکی از فرآیندهای فرهنگی مدرنیته می داند و معتقد است که پس از دوران صنعتی شدن، به جای واقعیت، مدل ها و کدهای واقعیت را دریافت می کنیم. این کدها اجازه نمی دهند واقعیت اتفاق بیفتد، آن را تولید می کنند.
بودریار معتقد است که رسانه ها چیزی بیش از ابزارهای شگفت انگیزی برای بی ثبات کردن حقایق و واقعیت های تاریخ، سیاست و غیره نیستند. اگر چه بودریار از این مفهوم در مورد دنیای رسانه ای غرب استفاده می کند و آن را نقد می کند، اما مطمئناً می توان از آن برای کشف حقیقت آنچه در ذهن جنبش انقلابی است استفاده کرد. به این معنا که به آنچه قرآن در آیه شریفه «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (الزمر ۱۸) قائل نیستند. آنها معتقد نیستند که مردم باید به همه نظرات گوش دهند و از بین آنها بهترین را انتخاب کنند. از دیدگاه او حقیقت و واقعیت باید برای مردم ساخته شود. هنجارها و ارزش ها باید برای آنها ایجاد شود و مردم فقط از آن پیروی کنند.
به همین دلیل است که می بینیم از علی لاریجانی گرفته تا سرافراز تا علی عسگری، اساساً همه از فعالیت صداو سیما راضی نیستند و از مدیریت صداو سیما در علنی و خصوصی انتقاد می کنند.
جلیلی صدا و تصویر می سازد
وحید جلیلی همان طور که پیشتر گفته بود به رادیو رفت تا در این رسانه تعریفی از «آرمان» و «هدف» ارائه کند و آن را «عملیاتی» کند. زیرا از دیدگاه او این سازمان «رسماً از تعریف خود خارج شده و ضد آرمان است و در حوزه های وسیع عمل نمی کند».
از دیدگاه او «سازمان صدا و سیما به اسم برنامهسازی به اشغال طبقه مرفه بیهویت درآمده است و یک اقلیتی برای صدا و سیما تعیین تکلیف میکنند».
جلیلی در همان سال 1397 با اشاره به پخش برنامه «دورهمی» این شبکه را «فساد» خوانده بود: «در سازمان صدا و سیما اقتدار وجود دارد، اما سیاست و نرم افزار این سازمان رسماً مفسده است».
او آمد تا «شخصیت حزب الله» را در تلویزیون و رادیو نشان دهد، همانطور که در گذشته گفته بود: «شما رادیو و تلویزیون را برای خدمت به یک اقلیت محدود ساخته اید. در طول 20 سال گذشته، آیا شخصیت حزب اللهی را در سریال های تلویزیونی نشان داده اید؟
وی تصریح کرد: صدا و سیما باید در خدمت جامعه باشد نه یک «اقلیت» محدود. آیا امروز نمی بینید که تماشاگران به شبکه های خانگی نمایش رفته اند، زیرا سرویس پخش به «اقلیت محدود» تبدیل شده است؟
خروجی میلیاردها تومان بودجهای که جلیلی برای جشنواره عمار گرفته بود در جامعه چیست که امروز صداوسیما را در اختیار او قرار دادند؟ حتی اصولگرایان از بودجه های میلیاردی وی برای امور فرهنگی انتقاد کردند که در بولتن های فاش شده خبرگزاری فارس ثبت شده است. با این حال بیش از دو سال است که سکان فرهنگی مهم ترین سازمان کشور با 45 هزار کارمند در اختیار افکارشان است تا اندیشه «جلیلیسم» را به مخاطبان عرضه کنند. دو سال از آن تاریخ می گذرد و می دانیم که هیچ گاه فکر نمی کنند باید بابت وجوهی که از بیت المال می گیرند، در مقابل مردم و مخاطبان حساب باز کنند.