بافت تاریخی اهواز (محله عامری) در معرض تخریب قرار دارد و بیش از هر زمان، نیازمند رسیدگی و بازسازی است.
نادره وائليزاده در روزنامه اعتماد نوشت: «عكسهاي سهسال پيش «شارعالشيوخ»، نشان ميدهد ديوارهاي اين كوچه بلندتر بود كه در اين مدت فروريخته. همين قابي كه باقي مانده هم نميتوانيم بگوييم ماندگار است و معلوم نيست تصوير آينده اينجا چگونه خواهد بود.» راوي «داستان اهواز»، سرنوشت مبهم «محله عامري» را اينگونه توصيف ميكند. اولين محله اهواز كه نامش برگرفته از خاندان «عامري»، از قبايل عرب و از قديميترين ساكنان اهواز است.
ديوارهاي سنگي «شارع الشيوخ» كه به كوچه كناري هم شناخته ميشود، روزبهروز كوتاهتر ميشود. از اين خانهها كه روزي محل گردهمايي و مذاكره بزرگان اهواز بود، حالا ديگر جز نامي نمانده است. كوچههاي تاريخي «محله عامري» در قلب شهر، رنگ ميبازد و جابهجايش آپارتمان سبز ميشود.
زنگ خطر تخريب بافت تاريخي اهواز سالهاست به صدا درآمده. اعتراض دوستداران ميراث فرهنگي اما نتوانسته تخلفات و مجوزهاي بيضابطه را متوقف كند و هر چند يكبار خبري از هجوم بلدوزرها به خانهها و كوچههاي تاريخي به گوش ميرسد؛ در حالي كه شهرداري اهواز و اداره ميراث فرهنگي توپ را به زمين ديگري مياندازند.
حالا فراخوانهاي گروه «داستان اهواز» براي گردشگري در بافت تاريخي اهواز، وضعيت حفاظت از اين محلههاي قديمي را دوباره به ميان آورده است. اين گروه، با همكاري جمعي از دوستداران ميراث فرهنگي، كه سه سال پيش كارش را با يك پيج اينستاگرام و معرفي بناهاي باارزش شهر شروع كرده بود حالا از شهروندان براي گردشگري در بافت تاريخي دعوت كرده كه با استقبال مواجه شده است: «ما با راه رفتن در شهر مسير خودمون رو پيدا ميكنيم و به درك جديدي از هويت شهر ميرسيم. باهم در محلههاي اهواز به اميد دستيابي به داستانها و روايتهاي اون قدم ميزنيم. تاريخ رو مرور ميكنيم و حال رو تماشا.»
بر بستر سنگي كارون
«ما در شماليترين نقطه گداره هاي سنگي هستيم. ساحل كارون در جوار محله عامري سطح سنگي بالاتري نسبت به ديگر نقاط دارد. اين عامل مهمي است كه باعث ميشود سكونت در اينجا شكل بگيرد. اينجا جايي است كه مجبوري توقف كنيد. چه از جنوب بيايي يا از شمال، جايي است كه لاجرم بايد توقف كنيد و عامل شكلگيري اهواز همين است. كارون، طولانيترين رودخانه ايران در اين قسمت از دشت آبرفتي خوزستان وقفهاي در مسير خود پيدا ميكند كه زمينهساز شكلگيري شهرهاي باستاني و همچنين بازار پررونقي شده بود كه تا قرن پنجم هجري با نام سوقالاهواز زبانزد بوده است.» اينها را جعفر مجتهد موسوي، راهنماي گروه «داستان اهواز» كه عضو اين گروه و مدرس دانشگاه شهيد چمران اهواز است ميگويد.
صبح سرد زمستاني، گروه داستان اهواز گردش در محله عامري را از ابتداي بازار روز شروع ميكند. راهش را از ميان مغازهها و بساطيهاي رنگي ميوه و سبزي باز ميكند و به كوچههاي باريك و پيچدرپيچ سرازير ميشود. بعضيها براي عكاسها دست تكان ميدهند و برخي كنجكاو هستند كه اين راهپيمايي براي چيست و به خانههايشان دعوت ميكنند.
«اهواز در جاهايي از تاريخ خاموش است و در جاهايي دوباره روشن ميشود.» مجتهدموسوي توضيح ميدهد: «توجه دولت مركزي به اهواز زماني جلب ميشود كه كانال سوئز افتتاح شد و كشتيراني در كارون از مسير خليج فارس تا اهواز امكانپذير ميشود.
در آن زمان انگليسيها در خوزستان حضور داشتند و دولت قاجار هم ميخواست پايگاهي در اهواز داشته باشد و قلعه حشمتالدوله در اين زمان در محله عامري بنا ميشود. حشمتالدوله در آن دوره حاكم خوزستان بود و اين قلعه شايد تنها يك يا دو دهه كاربرد داشته. اين يك قلعه نظامي است، در واقع قرار بود قواي نظامي دولت دوباره جايي پيدا كند در سرزميني كه تقريبا فراموشش كرده بود و نفوذي در آن نداشت. چرا كه آخرين محلي كه دولت نفوذ داشته شوشتر بوده.» اهالي محله عامري اما اين قلعه را به نام «قلعه شيخ نبهان اول» ميشناسند و معتقدند قلعه حشمتالدوله در شمال اهواز در منطقه مليراه بوده كه اكنون اثر چنداني از آن باقي نمانده است. «شيخ نبهان اول» بزرگ طايفه عامري كه نخستين مسجد اهواز و بخش زيادي از محله عامري متعلق به او بوده است.
گروه داستان اهواز صبحانه و چاي و قهوه عربي را مهمان «عمو هادي» از قديميهاي محله عامري است: «اهواز شهر محرومي است و اين محله محرومتر. صداي ما را برسانيد شايد بتوانيد براي اينجا كاري كنيد.»
ديوارهاي سنگي هزارساله
كوچههاي سنگي محله عامري تقريبا ناشناس است و تاكنون كمتر درباره آنها صحبت شده و كمتر كسي از اهميت آنها اطلاع دارد.
مجتهدموسوي ميگويد: «قبلا خانههاي سنگي زيادي در محله عامري بوده، ولي الان طبق برآوردي كه كرديم حدود 20 پلاك باقي مانده كه اين نمونه ديوارهاي سنگي را دارند و البته از نظر ارزش تاريخي درجات متفاوتي دارند. نشانهها و گزارشهايي داريم كه ميگويد اين سنگها قدمت زيادي دارند و از جاي ديگري (احتمالا ويرانههاي يك شهر تاريخي) برداشته شدند و با آنها ديوارهايشان را ساختند. اين سنگها شسته شده و باران خوردهاند و قدمتشان به يك هزار سال يا يك هزار و پانصد سال ميرسد كه نشان ميدهد در عامري ميتوانيم به گذشته دورتر سفر كنيم. ساختار شبكه معابر و كوچههاي عامري هم يادگاري از پيشينه باستاني شهر است. كوچههايي كه متفاوت از شبكه شطرنجي بافت شهري اهواز، به صورت تدريجي و طبيعي متناسب با عوارض زمين و جهت رودخانه شكل گرفته است. بافت كنوني محله عامري بر روي همان شبكه معابر شكل گرفته است.»
انكار تاريخ
مصوبه شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران در ارديبهشت ۱۳۹۶ نيز محدوده تاريخي ۱۶۸ شهر كشور از جمله اهواز، آبادان، بهبهان، دزفول، رامهرمز و شوشتر را ابلاغ كرده است. بافت تاريخي اهواز در مناطق يك، ۲ و ۷ است و تشكيل شهرداري بافت تاكنون بارها وعده داده شده.
با اين حال شهرداري اهواز، هميشه يكي از متهمان تخريب بافت تاريخي اهواز بوده كه هيچگاه ارادهاي براي حفاظت نشان نداده است.
الياس درهشويي شهردار منطقه يك اهواز در يك نشست خبري در مهر ماه 1392 رسما بافت تاريخي اهواز را انكار كرد: « 23 سال است كه در اهواز به عنوان معمار فعاليت ميكنم و در اين شهر بافت تاريخي نميشناسم ولي بافت فرسوده ميشناسم. مركز شهر اهواز داراي بافت تاريخي نيست و هيچگونه نقشهاي از بافت تاريخي در اين منطقه به شهرداري ابلاغ نشده است.»
اين در حالي است كه احياي «محله عامري» مهرماه 1392 در نشست «بررسي بافتهاي فرسوده شهري اهواز: چالشها و راهكارها» در شهرداري اهواز به عنوان «محله نمونه گردشگري» پيشنهاد شده بود.
او گام نخست را تغيير نگاهها نسبت به محله عامري ميداند: «در اين صورت كمكم قوانين هم تغيير ميكند و برخوردها هم بهتر ميشود. اولين قدم را ميشود خود مردم و اهالي بردارند. عمدتا طرحهاي شهري طرحهايي هستند كه مردم را ناديده ميگرفتند ولي ما دوست داريم مسيري طي شود كه مردم در آن موثر باشند.
بخشي از كار به عهده مردم است كه ساكنان محله و ساير مردم شهر بايد در آن مشاركت كنند. اهالي محله با گشادهرويي ميزبان افرادي هستند كه براي گردش و بازديد به محله ميآيند. مردم شهر هم به تدريج متوجه ويژگيهاي منحصربهفرد و ديدني محله عامري ميشوند. گام ديگر اصلاح زيرساختهاي محله و سرمايهگذاري در آن است كه بخش دولتي و خصوصي بايد در اين راه همراهي كنند. هر طرحي كه در اين محله انجام شود بايد با همكاري مردم محله و در راستاي بهبود كيفيت زندگي آنها باشد. مهمترين ارزش در محله عامري مردمي هستند كه با سابقه طولاني سكونت در آن پيوندهاي مستحكمي با يكديگر و با محل زندگي خود ايجاد كردهاند.»
حفاظت نصفه و نيمه
با گذشت بيش از 15سال از معرفي بافت تاريخي اهواز اما آنطور كه زهره پرويزي رييس اداره ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي اهواز به اعتماد ميگويد: «برنامه اداره ميراث براي صيانت از بافت تاريخي پايش مستمر است».
پرويزي با اشاره به تكليف شهرداريها براي اخذ استعلام براي صدور پروانه در محدوده بافت تاريخي ميگويد: «پارسال و امسال بهطور ميانگين 10 مجوز در بافت از سوي شهرداري صادر شده كه پاسخ استعلامات را داديم و طبق اين مجوزها بلامانع بوده چون هيچ آثار واجد ارزشي مجاور آپارتمانها وجود نداشت.»
دغدغههاي سرنوشت اهواز
يكي ديگر از كارهاي تازه در اين مطالعات ارائه چارچوب محلات بافت تاريخي براساس تركيبي از مطالعات تاريخي و اجتماعي است. مجتهدزاده توضيح ميدهد: «براي اين منظور علاوه بر مطالعه تاريخي دقيق و مستند فرآيند توسعه شهر، يك فرآيند مطالعه عميق شهرنگاري نيز توسط گروهي از جوانان انجام گرفت كه از رشتههاي مختلف بودند و شايد مهمترين وجه اشتراك آنها دغدغه مسوولانه نسبت به سرنوشت شهر بود. حاصل اين فعاليت علاوه بر كمك به مطالعات اجتماعي طرح تدوين ضوابط، به شكلگيري نوعي كنش مردمنهاد اجتماعي- حفاظتي مرتبط با بافت تاريخي اهواز نيز انجاميد كه در نوع خود تجربه تازهاي است.»
زخمهاي «شهرسازي چاقويي»
او ميگويد: «سرانجام سومين علت نگاه قديمي حاكم بر ذهن برخي مديران شهري در نهادهاي مختلف، اعم از شهرداري، راهوشهرسازي، و حتي گاه ميراث فرهنگي، در ارتباط با مقوله بافتهاي تاريخي است. مطابق اين نگاه حفاظت كل يك بافت ضرورتي ندارد و تنها كافيست شما برخي از دانههاي واجد ارزش يك بافت را شناسايي و حفاظت و مابقي آن را به سبكي مدرن و امروزي نوسازي كنيد.
منظور از سبك مدرن هم در اين نگاه چيزي است كه در ادبيات شهرسازي به «شهرسازي بولدوزري» يا «شهرسازي چاقويي» مشهور است.» اين روش كه در ادبيات مرمت شهري با عنوان «مداخله نوگرايانه» از آن ياد ميشود، در اروپاي قرن نوزدهم ابداع شد و تا پس از جنگ جهاني دوم در غرب رايج بود؛ اما آنطور كه مجتهدزاده ميگويد: «از آن زمان تا امروز، كه قريب 80 سال ميگذرد، اين نگاه در غرب بهشدت تغيير كرده تا جايي كه آن را مخرب و غيرعلمي ميشمارند، اما متاسفانه در اذهان برخي مديران ما هنوز خريدار دارد.
من در گفتوگو با اين دوستان و دانشجويانم معمولا اين مثال را ميزنم كه اين نگاه به آن ميماند كه شما براي فرار از سرما ارزشمندترين كتابهاي خطي ميراث گذشتگانتان را كه سرشار از تجارب زندگي و پيامهاي اخلاقي است به ميان آوريد و تعدادي از برگهاي آن را كه خط زيباتر يا نقش گيراتري دارد، جدا كنيد و مابقي را آتش بزنيد! پيداستآتشزدن چنددهجلد كتاب مشكل سرمازدگي شما را حل نخواهد كرد، اما باعث خواهد شد تا شما علاوه بر سرما با محروميت از دسترسي به تجربه زندگي و جهانبيني اخلاقي گذشتگان خود نيز مواجه باشيد. آن چند برگِ مثلا محفوظ مانده هم، وقتي از كليت خود جدا شد ديگر معنايي نخواهد داشت و در طول زمان همانها نيز ارزش خود را از دست داده و به سرنوشتي بهتر از سرنوشت كتابها دچار نخواهد شد. حفظ تكبناها بدون حفظ بافت دقيقا قدم گذاشتن در چنين راهي است.»
بيداري تاريخي
در مطالعات بافت تاريخي اهواز، از طريق مطالعه اصول و الگوهاي «بازآفريني حفاظتمحور» و براساس ويژگيهاي خاص بافت تاريخي اهواز، پيشنهاداتي ارايه شده كه در كنار آگاهي و تعهد جمعي ميتواند ثمربخش بوده و حداقل در برداشتن گامهاي اول موثر باشد: «نخستين پيشنهاد استفاده از ظرفيت بافت تاريخي براي ايجاد فضاي حياتي تازه در دل شهر اهواز است. شهر اهواز شهري بهشدت ماشينمحور و فاقد فضاي شهري زنده و انسانمحور است.
حتي حاشيه رودخانه كارون، كه در تمام دنيا مهمترين عرصه حضور مردم است، در شهر ما در درجه اول به عبور ماشين و جادههاي ساحلي اختصاص دارد و تقريبا هيچ محلهاي در تمام پهنه اهواز امكان دسترسي آزاد و بيدردسر به رودخانه را ندارد. در چنين شرايطي ايجاد فضاهايي كه امكان حضور آسان و بيدغدغه پياده در دل شهر را فراهم كند، ميتواند مفهومي تازه از زندگي در شهر را با شهروندان در ميان گذارد.
او ادامه ميدهد: «هسته اوليه بافت تاريخي اهواز در قالب بندري تجاري، با نام ناصري، طرحريزي شد كه در آن بناهاي تجاري و مسكوني كاملا درهم آميخته بود و معمولا هر واحد مسكوني، يك يا دو حجره تجاري نيز در بر يا مجاور خود داشت. اين ويژگي در خلال فرآيند توسعه بافت نيز تداوم يافت و بافت تاريخي كنوني اهواز، با استثنائاتي معدود، بافتي كاملا آميخته از منظر كاربري تجاري و مسكوني است. همين ويژگي است كه باعث شده بهرغم افت سكونت حيات و پويايي بافت چندان به خطر نيفتد و حتي ساختوساز گسترده نيز در آن، به جهت قيمت بالاي املاك تجاري، به صرفه نباشد. البته اين ويژگي تبعات ناخوشايندي نيز داشته كه تبديل خانهها به انبار و پستوهاي شهري از آن جمله است. در مطالعات ما پيشنهاداتي، هم در قالب ضوابط و هم پروژههاي محرك توسعه، براي استفاده از مزاياي اين ويژگي در راستاي احياي بافت دادهايم. اين ويژگي البته با هويت شهري اهواز كهن نيز، كه با نامهايي چون «سوق الاهواز» يا «هوجستان واجار» از آن ياد شده، سازگار است.»
پيوند سنت و مدرنيته
او اضافه ميكند: «سرانجام همارزش نبودن پارههاي مختلف بافت ويژگي ديگري است كه در احياي آن ميتواند بسيار راهگشا باشد. اين ويژگي سبب ميشود شما بتوانيد اختلاطي از پهنههاي كاربري همپيوند را در فاصله كوتاهي از يكديگر تعريف و فعاليتهاي مختلفي از سكونت، تجارت، اقامت گردشگري، تفريح و خدمات موردنياز همه اينها را در درون همين بافت تامين كنيد. اين امكاني است كه در صورت بهكارگيري درست و هوشمندانه ميتواند اجزاي مختلف بافت را، بهرغم تفاوت ارزش حفاظتي، بهطور هماهنگ فعال سازد.»
كوچههاي ارگانيك كاروني
او تاكيد ميكند: «اولين اقدام براي حفاظت و احياي اين محله، توقف ساختوسازهاي مرتفع در حاشيه و درون بافت است. در گام بعد، و در كوتاهمدت، ميتوان از اتفاقاتي كه در لبه اين بافت، در حاشيه رودخانه، افتاده و در نوع خود ارزشمند است، استفاده و با مديريت سنجيدهاي از ظرفيت آنها در توسعه ميانافزاي بافت استفاده كرد. اما در درازمدت لازم است طرحي جامع از سوي مشاوري معتبر و مجرب براي بافت، با لحاظ ويژگيهاي اساسي اين بافت و ضوابط پيشنهادي آن، تهيه و سازمانهاي متولي بافت چون ميراث فرهنگي، سازمان بهسازي شهرداري، معاونت بازآفريني مسكن و مانند آن براي اجراي آن همپيمان شوند. ترجيحا بهتر است اين سازمانها خود پيشقدم شوند و خانههايي را در درون بافت، تملك و به دفاتر محلي خود اختصاص دهند. اين كار با توجه به قيمت نسبتا پايين خانه درون بافت عامري براي اين سازمانها هزينه چنداني ندارد، اما ميتواند به نوعي فرهنگسازي براي ديگر سازمانها و بخش خصوصي منجر شود.»
پايان خوش داستان اهواز؟
«مديران بلدوزري» همان آفتي است كه اهواز به ويژه در دهههاي اخير گرفتار آن بوده است. حالا اين كلانشهر 1.5 ميليون نفري هيچ محله و مكان تاريخي براي بازديد علاقهمندان ندارد، اين در حالي است كه بناهاي ميراثي ثبت شده اين شهر هم درهايشان به روي بازديدكنندگان مسدود است. از بقاياي بناهاي شيخ خزعل و كاروانسراي معينالتجار تا دانشگاه سهگوش، همه راهها براي دوستداران ميراث شهر بسته شده. از سوي ديگر فرآيند طولاني تصويب و ابلاغ مطالعات بافت تاريخي اهواز، علامت سوال بزرگي براي فعالان مدني به وجود آورده است. آيا «داستان اهواز» سرانجام خوشي خواهد داشت؟
منبع:عصرایران