روزنامه وطن در یادداشتی نوشت: “جای شما برای اولین بار با خانواده من ، امید حاجیلی خالی بود. در واقع ، من این خواننده را یک بار در برنامه” خنده “دیده بودم ، و در همان زمان سبک شاد و پرانرژی او در قلب من نشسته بود. با این حال ، من باید اعتراف کنم که اگر همسر عزیز به این دلیل باشد که چنین چیزی را به وجود نمی آورد ، به این دلیل بود که به این دلیل که چنین بلیط را تهیه نمی کرد ، می توانست از این طریق باشد ، به این دلیل که این امر به دلیل اینکه چنین بلیط را تهیه نمی کرد ، می توانست از آن استفاده کند ، به این دلیل است که به دلیل اینکه این چنین است که او چنین چیزی را به وجود نمی آورد ، به این دلیل بود که این چنین چیزی را به وجود نمی آورد ، به این دلیل که این چنین می توانستند بلیط را تهیه کنند ، این امر به دلیل اینکه چنین بلیط را نمی خواند ، می توانست از این طریق باشد ، به این دلیل که این چنینی می توانست از آن استفاده کند ، به این دلیل بود که به دلیل این که او می توانست چنین بلیط را تهیه کند ، به خاطر این که او چنین چیزی را به وجود نمی آورد ، می توانست به دلیل اینکه چنین بلیط هایی را به وجود نمی آورد ، می توانست به این دلیل باشد. سبک موسیقی حاجیلی.
با این حال ، باید اعتراف کنم که از عملکردی که دیدم و در سالن کاخ Spinas شنیدم شوکه شدم. عملکرد تمیز نوازندگان و خواننده ها و میزان اشتیاق ، گرما و اشتیاق که خواننده در سالن اجتماعات بود ، از من شگفت زده شد و وقتی به این جای تعجب رسید که دیدم اعضای گروه خود را به 5 دقیقه آخر خود اختصاص داده اند و آنها این کار را می کردند.
صادقانه بگویم ، این میزان جدی و احترام به مخاطب در قلب من بسیار بود. به خصوص از آنجا که ما می دانیم که بسیاری از فیلم های گرفته شده از کنسرت های ایرانی این روزها نشان می دهد که جاستا نیست و سوء تفاهم نیست ، و به نظر می رسد بسیاری از خوانندگان ما قبل از اجرا عصبانی بوده اند و آنها به پیری رسیده اند. با این حال ، حاجیلی هم خوب و هم روان خواند ، و در وسط عملکرد خود ، گفت که همیشه قصد دارد افرادی را که بلیط خریداری کرده اند را بخواند تا آخرین ریال پول خود را برای او بسازد.
سپس او از مردم در سالن سؤال كرد و جواب مشخص نبود كه مثبت است. من این کلمه و حرکت را دوست داشتم و بهانه ای برای نوشتن این یادداشت بود. البته ، من نگران این بودم که بگویم این یک گزارش است ، اما سرانجام به این نتیجه رسیدم که برخی ممکن است اکنون برخی از روزها را بهانه می کنند و می گویند که نعمت ها سفارشی بودند ، اما عملکرد و شادی افرادی که دیدم ، همه این کلمات.
و بعد ، اما من می خواهم بدانم که همه ما این نوع قانونی را در نظر گرفتیم. شاید خیلی ها ، البته ، به این خندیده و می گویند ، آقا! شما خیلی عقب هستید ، اما فکر می کنم بخش عمده ای از مشکلات ما امروز نهفته است که ما انسانها حق نداریم. ما دائماً از گوشه ای دزدی می کردیم ، فروشندگان را می پوشیدیم ، هر کدام به نوعی می خواهیم با سر و پایین کلمه جمع شویم و در معامله غش می کردیم.
طرف دیگر این ، البته بیشتر اوقات ، “کافر این است که به همه فکر کند” ، ما تخمین می زنیم که فریب خورده ایم. نتیجه این است که همه چیز بی اعتمادی گسترده ای است که شکاف بین مردم و دولت ، مردم و مردم ایجاد کرده است ، در حالی که این بیماری همه گیر کاملاً کاملاً زندگی جمعی ما است ، اما ما دائماً تصور می کنیم که سهم کمی در آن داریم.
در اینجا ، البته ، من نمی خواهم همه را سرزنش کنم. اولین کسی که به دنبال حل اموال خود است ، باید در آن جامعه مسئولان باشد. کسانی هستند که باید هر شب دو تا چهار تا چهار نفر را قرار دهند و می گویند حقوقی که دریافت می کنند ، قدرتی که پیدا کرده اند و بر زندگی مردم حاکم شده اند؟ آیا مردم از ساخت و سازهایی که بازی می کنند راضی هستند؟ آیا آنها حق رسیدگی به امور را داشتند؟
در شب کنسرت حاجیلی ، که با شور و شوق موسیقی عامیانه ایرانی پخش می شد ، وقتی همه شوک های مردم این سرزمین را دیدم ، به خودم گفتم که کاش صندلی های مقامات خالی نماند. شاید در این صورت آنها بدانند که چگونه مردم می توانند راضی ، شاد و قدرتمند باشند.
نویسنده: نماتم فارزاد