نماد اتحاد جماهیر شوروی

عصر ایران؛ احسان اقبال سعید – این روزها اتفاق وحشتناکی را به یاد می آورند که جهان بیست و چهار سال پیش آن را تجربه کرد و آنقدر گیج کننده و غیرقابل باور بود که هرکس آن را یک ماه یا یک سال قبل می گفت متهم به خرافات یا تخیل می شد. سرزمین شوروی، امیدهای سوسیالیست ها و جغرافیای پراکنده در چندین قاره با زاغه ها و طلاهای بی شماری ناپدید شد و جمهوری های جدیدی از آنها پدید آمد.

اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دسامبر 1991 فروپاشید و هر یک از مردم آن به طرف دیگر رفتند و برخی از آنها آنقدر به زیر چتر اتحاد جماهیر شوروی عادت کرده بودند که اعتقادی به زندگی با همسران خود نداشتند و همسران خود آداب و رسوم اولیه خود را درک نکرده اند و آتش هنوز می سوزد. و دریغا را بعد از کسانی که آماده نیستند می گویند.

وزیری که بعد از دولت اصلاحات از چشم ها دور شد و ردای وزارت و نمایندگی که از ابتدا وجود داشت. اسفند سال 1357 از پوشیدن آن منصرف شد، گفت آن روز پس از افتادن از روی صندلی، حتی نتوانست قبض برق را پرداخت کند و تازه فهمید که چگونه زندگی اش به پایان رسیده و باید زندگی را دوباره یاد بگیرد!

قهرمان فیلم دو زن با بازی خانم نیکی کریمی پس از مرگ همسر سخت گیر و حامی اش در جوانی با سردرگمی و ترس از دوستش می پرسد: الان دقیقاً چه کار کنم؟ و جواب می شنود: فقط زندگی…

و بسیاری هنوز به اتحاد جماهیر شوروی اعتقاد ندارند و نمی توانند بر اساس آن زندگی کنند. کشور شوروی بر اساس اراده و رویای بی پایان بشریت برای برابری و پایان استثمار ساخته شده است و تا به امروز در دوران مدرن و در طول سالیان شیاطین و تعهد رخ داده، هرگز چنین حکومتی رویایی وجود نداشته است. و فراوانی

انسان به خاطر وحشیگری و ترس و پیروی از غرایز تنها بود و طبق روایات ددانان فردی و ضعیف بودند، اگر نه در خاک، برده و برده و رنجور و همیشه گرسنه بودند.

بسیاری از آداب تصوف و پوچ بودن دنیا، نه به خاطر پاکی و تلاش حق تعالی، بلکه به دلیل گرسنگی و برهنگی و کمبود نان و غله و بیش از آن چیزی که یادتان نیست، تا چند وقت پیش شخصی روستا را با سوژه های او و آن را می توانست…

داستان چارلز دیکنر و رنج کارگران کارخانه به دلیل بیماری و نیت ارباب و سیاهی و خشونت مداوم قابل توصیف نیست. برخی از آنها متعلق به زمینداران و مالکان بوده و نسل به نسل چشم به زمستان و حق حیات داشتند.

گل در لوله تانک در روز سقوط رژیم شورویگل در بشکه تانک، سقوط نظام شوروی

ایده برابری و سوسیالیسم تخیل خوبی را به نفع بشریت نشان داد، زیرا اکنون زمان سعادت همه است، نه زمان گرسنگی و خون برای دستان پینه بسته و افراد بی ارزش…

افکار مارکس در مورد استثمار و آن کلمه شیرین که تقصیر یک گروه بزرگ کمبود ثروت است و شخصیت گروهی دیگر که کالاها و خدمات را احتکار کرده اند و ما آمده ایم تا آسمان ها را بگشاییم و طرح جدیدی شروع شود.

این اندیشه همان انسان رنجور و بدغذا و نیز وجدان بیدار و شکاک برای فرزند زردویی بود که می توانست اولیور توئیست یا بذر و جوانه اسب خواری باشد که تاریخ چپ ایران را رقم زد. چریک های جناح در اواسط دهه پنجاه.

آرمان گرایی در ابتدا در میان روشنفکران و روشنفکران بر صفحه کتاب ها و نامه ها باقی ماند. اما انقلاب کمونیستی لنین و یارانش توانست آواز و دایره سوسیالیستی را که روی کاغذ نوشته شده بود در سرزمین روسیه بزرگ و سابق تزاری به صدا درآورد و بهشتی را برای مؤمنان برپا کند.

ظهور جوانمردی مانند عاشقی بود که چهره خود را پنهان می کرد و چهره ای بی بدیل را در برابر چشمان کسانی که عمری را با انتظاری آشکارتر و باورنکردنی گذرانده بودند نشان می داد و اینک توسون سپیدیال مراد آماده سواری بود.

عنوان این مقاله شعری است از عارف قزوینی شاعر نامدار مشروطه که در رکاب رشادت ها و انقلاب لنین همه چیز را برای آزادی و وطن سروده و سروده است و مردم جهان در تلاش برای پیشی گرفتن از او هستند. در این انسان دوستانه برای رسیدن به قطب.

انگار اتحاد جماهیر شوروی بهشتی روی زمین بود و شهر رویایی در پایان خواب روی تختی نرم و ابریشمی دراز کشیده بود… برای همین ورود و همچنین در مسیر تحقق نقشه مادر و کشور آینده. (به نام کشور شوروی) هدفی والا و البته والاست…

روزنامه کاهان

عطاءالله صفوی نیا، جوان ایرانی مازنی در دوران رضاشاه، با شنیدن خبر ظهور سرزمین شوراها تصمیم می گیرد تا پاهای شکسته استاد و ترس از گزمه و حق حساب داروغه را با راه رفتن و پس از آن التیام بخشد. با ضرب و شتم به اتحاد جماهیر شوروی می رسد و خانواده و زنان را از بین می برد تا اینکه به بهشت ​​زمینی می رسد.

می رود و مسیر ناهموار و سخت را تجربه می کند و با تاول هایی بر پاهایش می رسد، زمین را می بوسد و می آید تا بوی بهشت ​​رویاهایش را ببوید. او به سیبری می‌رود و به زندان ماگادان کتابی به نام «هیچ‌کس در ماگادان پیر نمی‌شود» نوشت که به جوانان رنج‌دیده و سراب و توهمی که از سرزمین شوروی داشتند اشاره می‌کند…

جادوی شوروی در بین رویاپردازان ایرانی تنها سال ها بعد به پایان رسید.

از سه خلبان ارتش نوپا ایران که با هواپیماهای خود به عشق آباد شوروی برای خدمت به میهن فرود آمدند و به عشق ابا (و یکی از جمله استاد عنایت الله رضا که آن را خواند و توبه خود را پذیرفت و بعد به کشور خدمت کرد) به احسان طبری، نظریه پرداز حزب توده که قانون اتحاد جماهیر شوروی را در سرمقاله روزنامه مندوم نفت در شمال ایران مد نظر داشت. ..

باورش سخت است، اما کارگران کارخانه تهران چیت در اعتراض به مقاومت دولت ساعد مراغه در قبال اعطای امتیاز نفت اعتراض کردند و گفتند: «مرگ به ساعت» (ساعد را اشتباه تلفظ می کردند).

نماد اتحاد جماهیر شوروی

نماد اتحاد جماهیر شوروی

اما این آرمان نتوانست غالب شود زیرا اولاً نه امکان و نه زمان تحقق یک وسیله برای همه وجود دارد و حتی اگر ممکن باشد مطلوب نیست. البته باید برای رویاهات هزینه کنی و بیهوده است، شعارها و شعرها فقط تا مدتی ماندگار می شود و بعد از آن خسته کننده است و البته در نان خشک قبلی اختلال ایجاد می کند، زندگی را ترویج می کند و به خاطر بوقلمون. حرص همان دور ریخته شد…

علاوه بر این، با وجود همه انتقادات و نظرات، اهمیت وطن هرگز کمرنگ نمی شود و در دنیای واقعی که منابع محدود است و مردم عموماً به ریشه های خود وفادار نیستند و غول ناگزیر از بین می رود، جهان وطن و آرمان گرایی جای خود را می گیرد. خاک و پاسپورت انتخاب شده به دلیل چاقی

نکته دیگر اینکه شوروی در چارچوب رفتار مترقی و در آن زمان، روابط تزارها را بازسازی کرد و به جای خانواده سلطنتی، سر رهبری شوروی را نشان داد… نام ها تغییر کرد و آداب و رسوم به کار خود ادامه داد. با زور

به آرامی و آرام، اولین موفقیت ها جایگزین شعارهای بعدی و محو شدن نقشه های کاغذی به تکرار خسته کننده شد، و رزمناو پوتمکین سرگئی آیزنشتاین نتوانست شهرت و اشتیاق بیش از حد را به نمایش بگذارد.

احسان طبری، نظریه پرداز و نظریه پرداز حزب توده ایران

احسان طبری

با این حال، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دورافتاده ترین نقاط جهان را نیز شوکه کرد. کسانی که به این آرمان و حمایت لایزلش و حضور تانک ها و افسران اعتماد کردند. از کوبای کاسترو که بمب های خروشچف را به دیوار آمریکا رساند تا چندین میلیون حزب و دولت و البته خود جمهوری ها که یاد نگرفته بودند روی پای خود زندگی کنند…

البته درگیری شوروی با اعتقادات مذهبی و اماکن مذهبی و اربابان زیاد طول نکشید. با وجود موعظه شوونیسم و ​​تبدیل زندگی به مبارزه برای بهبود زندگی مردم و سرنگونی خون آشام ها، خود کمونیسم به دینی با پیامبران معصوم تبدیل شد که نه درمان کرد و نه روند بی انگیزگی و تباهی را آرام کرد و ناگزیر تسریع کرد.

شاید باورش سخت باشد، اما زمانی بود که افراد بی ربط به کشورشان به نفع میهن، فقط به نفع اتحاد جماهیر شوروی، بدون پرداخت هزینه و پذیرش خطر به کشورشان خیانت کردند… داستان روزنبرگ ها ارزش دارد. خواندن در ایالات متحده، جایی که اطلاعات حساس نظامی و هسته ای کشورشان در اخبار است. شوروی را در اختیارشان گذاشتند و البته سرلشکر مقربی و حزب توده که شوروی برایشان همه چیز بود و شما بخوانید چه کردند…

در زمان سرگرد لاهوتی سرود معروف بین المللی کمونیست ها به فارسی ترجمه شد و گروه چپ سرود می خواندند و رویا می خواندند و بی تاب بودند که آرمان شهر بی خدای خود را با سلاح و البته قلم بسازند…

سرودها سرد شد و پای چوبی مردی بر زمین سنگی حقیقت چرخید تا بداند جامه را فقط با دوک و چرخ می توان بافته و از گندم زار در یک سال و دویست کلمه نمی روید. گوش شو…..

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما