بسیاری از تعاملات اجتماعی بر فرض اعتماد متقابل شکل می‌گیرند، اما فریب، اعتماد را نقض می‌کند  و خطر شک و تردید و بی‌اعتمادی را شکل می‌دهد. بررسی تجربی اعتماد و فریب می‌تواند چشم‌اندازی از آنچه باعث شکل‌گیری ترس و بی‌اعتمادی می‌شود، پیش روی ما قرار دهد.

بی اعتمادی پیامدهای عاطفی زیادی دارد و منجر به عدم اعتماد به دیگران به راحتی، احساس گناه و ساده لوحی می شود و دائماً به این فکر می کنید که چرا در ارتباطات خود اشتباه می کنید.

به گفته کلی کمپبل، دکتری روانشناسی از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، دلایل بی‌شماری وجود دارد که چرا مردم به یکدیگر خیانت می‌کنند، اما او خاطرنشان می‌کند که لزوماً فقط تقلب‌کنندگان مقصر نیستند. زیرا در این چرخه فردی که به راحتی فریب می خورد بسیار مهم است. بنابراین باید کار هر دو مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.

امروزه افراد زیادی در حوزه سلامت در شبکه های مجازی فعال هستند و باید مهارت خود را ارتقا دهیم تا اصل را از تقلبی تشخیص دهیم و در دام پزشکان قلابی نیفتیم. دکتر مهدی اسکندری، روان درمانگر خانه روانشناسی تجربه درباره اینکه چرا و چگونه به سمت کلمات گمراه کننده کشیده می شویم و تحت تاثیر تبلیغات دروغین قرار می گیریم، صحبت کرد.

عوامل موثر در تصمیم گیری افراد

دکتر مهدی اسکندری توضیح می دهد که در طول زندگی همیشه در موقعیت های مختلفی قرار می گیریم، مانند: مثلاً در انتخاب نوع لباس، در خوردن یا نخوردن نوع خاصی از غذا در کودکی، در انتخاب شریک زندگی، در خرید ماشین و موقعیت ها و شرایط تصمیم ساز را تجربه می کنیم، می گوید: در درست یا اشتباه بودن از جمله این تصمیمات (خواه تصمیماتی باشد که خودمان می گیریم یا تصمیماتی که دیگران به ما می دهند و ما را فریب می دهند) عواملی مانند نیاز، کم هوشی، نادانی، دروغ، ترس، طرد شدن و ایده آل سازی متقاضی نقش ویژه ای در آن دارد.

این روان درمانگر در مورد تقلب و فریب خوردن می افزاید: در تقلب و فریب خوردن متغیرهایی وجود دارد که به عنوان تعدیل کننده یا مزاحم به حساب می آیند. این متغیرها از منظر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانی قابل تحلیل و ارزیابی هستند.

نقش تعیین کننده شخصیت

از منظر روان‌شناختی، شخصیت افراد نقش مهمی در قرار دادن آنها در موقعیت‌های فریبنده دارد. قرار گرفتن در این موقعیت می تواند تصادفی باشد و افراد به طور تصادفی با آن مواجه شوند، اما وقتی موقعیت فریب به طور مکرر ایجاد می شود و تبدیل به یک رفتار عادی برای کلاهبردار یا فرد فریب می شود، مشکل به یک اختلال شخصیتی مطرح می شود. این بدان معناست که شخصیت این دسته از افراد باید مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد. اسکندری و می افزاید: اگر بخواهیم از منظر روانی به این مشکل نگاه کنیم، هم برای فریب دهنده و هم برای فریب خورده در موقعیت فریب قرار می گیریم. نشانه شخصیت ضعیف و شکننده در این افراد است که علت آن را باید در کودکی و در رابطه با والدین جستجو کرد. ناگفته نماند که همه ما در طول زندگی خود با چنین موقعیت هایی روبرو بوده ایم و کمتر کسی می تواند ادعا کند که هرگز این موقعیت ها را تجربه نکرده است.

شخصیت افراد فریب دهنده و اغواگر

دکتر اسکندری با اشاره به شخصیت افراد کلاهبردار توضیح می دهد: اگر بخواهیم وضعیت کلاهبرداری مانند تبلیغات فروش داروهای تقویت کننده عملکرد یا فروش کالاهای تقلبی را بررسی کنیم، متوجه می شویم که فرد کلاهبردار وارد گفتمان و تبلیغ می کند. او حتی زمانی که می داند احتمال آسیب جدی به طرف مقابل وجود دارد به نیازهای گروه هدف خود پاسخ می دهد و دروغ و دروغ می گوید. او تمام تلاش خود را می کند تا محصول خود را به متقاضی بفروشد و از این معامله سود کند. در واقع، سود مالی او معامله ای برای آسیب رساندن به دیگران است.

وی ادامه می دهد: تحقیقات روانشناسی نشان می دهد که افراد خیانتکار و اغواگر اغلب شخصیتی ضد اجتماعی دارند و از دوران کودکی اتفاقات تلخی را تجربه کرده اند. این اتفاقات و تجربیات تلخ او را بر آن داشته است که از هر وسیله ممکن برای رسیدن به هدفش استفاده کند. همچنین شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد این افراد معمولاً وقتی به دیگران خیانت می‌کنند، احساس گناه واقعی نمی‌کنند.

این روان درمانگر با بیان اینکه دوران کودکی این گونه افراد اغلب با ناامیدی و محرومیت همراه است، توضیح می دهد: در بسیاری از موارد والدین از روی ناآگاهی باعث آزار کودک می شوند به این ترتیب احساس ناامنی این افراد در کودکی باعث افزایش آرامش و آرامش می شود و امنیت مالی و همچنین امنیت معنوی ناشی از پس انداز. تنها هدف او جبران عوارض دوران کودکی اش است.

اسکندری در ادامه می افزاید: نیازهای روانی و عاطفی این افراد در دوران کودکی برآورده نشده و همچنین مواجهه با تجربه تلخ فریب و عدم حمایت روانی و عاطفی از سوی والدین آنان را به ضداجتماعی و خودشیفتگی تبدیل کرده است.

شخصیت افرادی که به راحتی فریب می خورند

به گفته این روانشناس، افراد ساده اندیش و به راحتی فریب خورده به نوعی آسیب های شخصیتی و روانی دارند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که در دوران کودکی، معمولاً به خواسته‌ها و نیازهای این افراد یا خیلی زود رسیدگی می‌شد و یا برعکس، خواسته‌های آنها نادیده گرفته می‌شد. این مشکل باعث شده است که قدرت تصمیم گیری این افراد در مواقع لزوم تضعیف شود و در هنگام تصمیم گیری به انتخاب درست و مفید توجه نشود، بلکه مهمترین معیار برای انتخاب آنها فقط این است که نیازهای آنها را برآورده و خواسته های آنها را برآورده کند. بنابراین به راحتی می توان آنها را فریب داد. مثلاً کسی که پدر و مادرش در دوران کودکی به ضروریات توجه نمی کردند; در بزرگسالی ممکن است هنگام خرید به کیفیت محصولات یا اجناس توجه زیادی نداشته باشد و صرفاً برای جبران کاستی های گذشته خود سعی در خرید آنها داشته باشد. در عین حال می توانیم چنین الگویی را هنگام تصمیم گیری های مهم زندگی و درگیر شدن در روابط عاطفی و اجتماعی این افراد مشاهده کنیم.

مفهوم اعتماد معرفتی

پروفسور پیتر فوناگی، روانکاو و روانشناس بالینی انگلیسی، واژه اعتماد شناختی را برای توضیح فرآیند فریب و اعتماد پیشنهاد می کند که از شناخت احساسات کودک، توجه به آنها و نادیده نگرفتن آنها و خواسته هایش ناشی می شود.

وی به ایجاد فضای امن بین مادر و کودک اشاره می کند و بیان می کند که نبود این موارد منجر به شکل گیری فضای ناامنی درونی در کودک می شود. وی می گوید: این کودکان در بزرگسالی پس از تجربه فضاهای امن و دوستانه در محیط های مختلف نمی توانند انتخاب درستی داشته باشند زیرا خیلی سریع به افراد و حرف هایشان اعتماد می کنند. حتی در هنگام خرید نیز به راحتی فریب سخنان نادرست و تبلیغات رنگارنگ دیگران را می خورند و در نتیجه خود را در معرض فریب قرار می دهند و آسیب پذیری ناشی از مشکلات دوران کودکی در بزرگسالی قابل توجه می شود.

بر اساس نظریه این روانکاو، به دلیل تجارب آزاردهنده دوران کودکی و فضای نامطمئن ارتباط با والدین، افراد فریبکار نیز دچار بی اعتمادی شده اند و این بی اعتمادی آنها را به پنهان کاری و دروغگویی سوق داده است. بنابراین افراد در چنین شرایطی تمایل به فرار از این فضاهای ناامن روانی دارند و با فریب دیگران به دنبال امنیت هستند.

چگونه در دام افراد اغواگر نیفتیم و فریب آنها را نخوریم؟

دکتر اسکندری درباره راهکارهای موثر برای جلوگیری از فریب خوردن می گوید: اگر بخواهیم بدانیم چگونه می توان از چنین فرآیندهای فریب خوردن و فریب خوردن جلوگیری کرد، باید این موضوع را عمیقاً در دوران کودکی و در روابط والدین و فرزند اغواگر و افراد اغوا شده دنبال کنیم.

وی ادامه می دهد: بیایید با آموزش صحیح والدین و خانواده، امنیت روانی را نیز در کودکان ایجاد کنیم. البته این امر با بررسی و تغییر متغیرهای تعدیل کننده مانند عوامل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و نیز فراهم آوردن فراوانی قابل انجام است. اطلاعات در مورد موقعیت های فریب و بررسی عوامل خارجی که منجر به عدم انجام یا تاخیر در انجام تعهدات می شود.

این روان درمانگر می افزاید: گاهی نیروی بیرونی افراد را از انجام تعهدات باز می دارد. طبق عرف رایج، نمی توان طلبکار را مجبور به انجام تعهد خود کرد. اما با آموزش های اجتماعی لازم می توان زمینه موقعیت های فریبنده را تا حد زیادی کنترل و تعدیل کرد. به عنوان مثال با رصد تبلیغات دروغین در حوزه های مختلف، افرادی که به راحتی در دام چنین تبلیغاتی می افتند، کمتر آسیب می بینند و از افراد متقلب تا حد امکان امکان فریب دادن سلب می شود.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *