به گزارش خبرگزاری بازتاب آنلاین در پایان مگالوپولیس فیلم امیدبخش فرانسیس فورد کاپولا درباره خوبی ها یکی شخصیت های فیلم در مورد قدرت عشق صحبت می کنند. این لحظه‌ای دردناک در فیلمی پر از مناظر وحشی، آرمان‌های بلند، کنایه‌های سینمایی، ارجاعات ادبی، اشارات تاریخی و درون‌بینی است، که کاپولا همه‌ی آن‌ها را در یک داستان نسبتاً ساده درباره مردی با نقشه‌های بزرگ قرار می‌دهد. یک عکس بزرگ از یک مرد بزرگ در یک فیلم بزرگ بزرگ. فیلمی که در نهایت صداقتش به اندازه جاه طلبی هنری بی حدش تکان دهنده است.

مهر فیلم Megalopolis که روز پنجشنبه در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد، اولین فیلم کاپولا پس از Twix در سال 2011 است، که یک فانتزی ترسناک کم ارزش و در مقیاس کوچک است. “مگالوپولیس” از هر نظر بسیار بزرگتر است، اگرچه در این مرحله این سوال وجود دارد که آیا می تواند برای همه نوع مخاطب جذاب باشد یا خیر. صنعت سینما هرگز محل استقبال هنرمندان آزاداندیش نبوده است یکی دیگران واکنش های وحشی و غیرمنطقی دوره ای را تجربه می کنند. وضعیت تجارت وحشتناک است و همه چیز در حال فروپاشی است. ترس، وحشت و وحشت بر امور روز حاکم است.

در همین حال، گزارشی در گاردین با منابع ناشناس ادعا می کند که کوپولا سعی کرده به زنان سیاه پوست در لشکر نزدیک شود. دارن دیمتر، تهیه کننده اجرایی، گفت که هرگز شکایتی مبنی بر آزار و اذیت یا بدرفتاری در طول پروژه نشنیده است و چنین احتمالی را مهربانی خواند.

من در حین تماشای Megalopolis چند بار به این ادعاها فکر کردم و هیچ چیز توهین آمیزی پیدا نکردم. این فیلم داستانی تخیلی درباره شهری است که کم و بیش شبیه نیویورک است. نیویورک با الگوبرداری از روم باستان. در آنجا شهروندان ثروتمند شهر برنامه‌ریزی می‌کنند، فقرا رنج می‌برند و یک معمار رویایی به نام سزار کاتلین (آدام درایور) رویای شهری کامل را در سر می‌برد که در آن همه بتوانند همان چیزی شوند که باید باشند.

کاتلین در حالی که در بالای ساختمان کرایسلر به مرگ فکر می کند و به شهر در لبه ساختمان خیره می شود، پای خود را به هوا بلند می کند، سپس یخ می زند، گویی در فکر پرتاب کردن خود است. این لحظه در لبه بودن یا نبودن، آغاز داستانی است که او را به مبارزه با غیرقابل تصور سوق می دهد. او در تلاش است تا پروژه اتوپیایی خود را با استفاده از مصالح ساختمانی که اختراع کرده تحقق بخشد. در مقابل او شهردار فرانکلین سیسرو (جیانکارلو اسپوزیتو) قرار دارد که دختری زیبا به نام جولیا (ناتالی امانوئل) دارد.

با آمدن و رفتن شخصیت ها، طرح به سرعت جدی تر می شود و گفتار روزمره گاهی شبیه ساختاری رسمی و قدیمی مانند نثر شکسپیر می شود. بازیگری نیز متنوع است و به ندرت شبیه رئالیسم طبیعی است. هر چند وقت یک بار، راننده به روش های قدیمی اجرا می کند در حالی که سایر بازیکنان در جهت های جداگانه فشار می آورند. در حالی که اوبری پلازا به عنوان یک سلبریتی شلخته تلویزیونی ظاهر می شود، شیا لابوف در نقش پسر عموی کاتیلینا یک احمق کامل است.

مسلماً مدتی طول کشید تا هم به دیالوگ ها و هم به اجراها عادت کنم، اما خیلی زود به جای کاپولا افتادم و علیرغم عصبانیت من از عقاید قدیمی او در مورد مردان و زنان و تردید عمیقم در مورد جبر تکنولوژیک، بیشتر یا کمتر آنجا ماند. . جای تعجب نیست که نتایج اغلب چشمگیر هستند، مانند تصویر حرکت بر روی تیرهای فلزی شناور در بالای زمین یا منظره شهری آینده نگر که یادآور کار معمار برجسته زاها حدید است.

از لحظه ای که پاهای کاتیلینا در فضای خالی یخ می زند، مشخص است که “مگالوپولیس”; رویای 40 ساله کاپولا یک فیلم معمولی نیست. همچنین یک جهش بزرگ، یک آزمایش رسمی و بصری جسورانه شبیه به فیلمسازی است که با تصاویر متحرک و امکانات بی نهایت آنها هیجان زده می شود، به جای تکرار بی پایان یا تکیه بر موفقیت های بی شمار.

من فکر نمی‌کنم مگالوپولیس برای همه فیلم باشد، اما هنر به ندرت چنین است. در سال 1895، لویی لومیر، پیشگام سینما، گفت که سینما “اختراعی بدون آینده است”، اظهار نظری که از آن زمان به اشکال مختلف تکرار شده است. در سال 2024 و برخلاف همه شانس ها، کاپولا جرأت می کند یکی روی آنها اصرار کنید.

۲۲۰۵۷

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *