به گزارش بازتاب آنلاین وقتی خبرنگار مجله «اطلاعات جوانان» در آذرماه 1337 به دیدار بازیگر جوان و مشهور فخری خروش (1308 کرمانشاه – 1402 لس آنجلس) رفت، این بازیگر 27 ساله بود و سه سال از شروع بازیگری می گذشت. . بازیگری را به صورت حرفه ای در فیلم «برای تو» آغاز کرد و قبل از آن چند سالی در تئاتر فعالیت داشت.
مشروح گفت و گوی مورد بحث در زیر از «اطلاعات جوانان» مورخ 27 نقل شده است. آذر در سال 1337 می خوانیم:
هشت ساله بودم که برای اولین بار در یک جشنواره فرهنگی که در مدرسه ما برگزار شد اجرا کردم و از همان لحظه اطرافیانم به من قول دادند که روزی بازیگر خوبی شوم. وقتی آن شب چهره پدرم و اخم مادرم را در خانه دیدم، فهمیدم که باید رویای بازیگری را برای همیشه از قلبم بیرون کنم.
خیلی متاسفم خروش خانم، میشه بگید چند سال از اون روز گذشته؟
(با خنده نمکی جواب داد) با این سوال می خواهی نسبتی بین دعواها مشخص کنی و سن واقعی من را بفهمی. به جرأت می گویم که من بیست و هفت ساله هستم و نوزده سال از آن زمان می گذرد.
ببخشید منظورم نبود ولی باید بگم این دل و شجاعت شما قابل تقدیس هست. بعدش چی شد؟
بله، تحصیلاتم را در کرمانشاه گذراندم و روحیه خانوادگی مان بدون در نظر گرفتن میل قلبی مرا ازدواج کرد. البته شما به خوبی می دانید که نتیجه این ازدواج که به جدایی منتهی شد و در نتیجه دختر زیبایی ظاهر شد که تنها نبودنش دلیل ناراحتی من است.
خانم خروش، می توانم بپرسم کدام یک از شما مقصر جدایی از همسر سابقتان هستید؟
ببین آقا تو این جور مسائل همیشه هر دو طرف مقصرن. اگر یکی یکی گذشته، دیگری صبر، هرگز به جدایی نمی انجامد.
تاکنون در چند فیلم بازی کرده اید؟
شش فیلم که چهار فیلم آن روی اکران سینما می رود و دو فیلم به نام های «همه گناهان من» و «آسمان جل» به زودی اکران می شوند.
کدام یک از این فیلم ها را دوست دارید؟
البته قضاوت با مردم بستگی دارد چون از کاری که انجام می دهم راضی هستم. بهترین معیار خوب یا بد بودن کار ما نظر مردم است و آنها هستند که صلاحیت قضاوت در مورد هنر و کار ما را دارند.
شما در مسابقه زیبایی واقعا زیبا هستید یکی از مجلات چند سالته؟ نظر شما در مورد این مسابقه چیست؟
اصولاً به نظر من زیبایی در درجه دوم اهمیت قرار دارد و اگر مردم من را به عنوان یک بازیگر خوب بشناسند، معتقدم که بهتر از یک ملکه زیبایی است.
(وقتی با خروش خانم صحبت می کردم خیلی وقت ها حرفم را قطع می کرد. از اتاق بیرون می آمد و برمی گشت. بالاخره از این وضعیت خسته شدم و گفتم: خانم! آیا امکان دارد صحبت ما را قطع کنید و نروید. اتاق برای ساعتی که در حضور تو هستم؟
(بسیار جدی جواب داد) محال است چون ناهار خورش سبزی سیاه داریم و می ترسم سبزی بسوزد. به همین دلیل باید مرتب به آشپزخانه بروم.
آیا مرد چاق یا خدمتکار ندارید که غذای شما را آماده کند؟
نه، من به خدمتکار نیازی ندارم. برای راحتی همسرم آشپزی می کنم، لباس می شوییم، جاروبرقی می کشم و از هیچ چیز فرار نمی کنم. اساساً من از شما می پرسم؛ آیا بازیگر باید در جعبه آینه بنشیند و بگذارد دیگران به او خدمت کنند یا دست به سیاه و سفید نزند؟!
خانم شما به خوبی می دانید که شما را با سوفیا لورن هنرمند ایتالیایی مقایسه کرده اند و حتی برخی از نویسندگان شما را سوفیا لورن ایران نامیده اند. نظر شما در مورد این چیست؟
حقیقت این است که اگر من به زیبایی سوفیا لورن هستم، شخصاً هنر او را ندارم، اما خودتان اعتراف کنید، اگر گریم و نورپردازی قوی که برای سوفیا لورن در فیلم ها استفاده می شود برای من بود، آیا این کار را انجام می دادم؟ آیا باید کمی کمتر از آن باشیم؟
نسبت بدنت چطوره؟
وقتی هوا گرم تر می شود، البته می خواهم برای تناسب اندامم ورزش را شروع کنم. فعلا به خاطر سرما نمی خواهم ورزش کنم.
بعد از این همه حرف لطفا بگویید چرا با وجود اینکه در نمایش های زیادی شرکت کرده اید و کم و بیش موفق بوده اید، اکنون تئاتر را ترک کردید؟
حالا او با من در بازی «زنگدی» بازی می کند که بازی بسیار جذاب و شیرینی است و نمی خواهیم به این زودی ها تغییری ایجاد کنیم.
(این جواب را همسر خانم خورش آقای شاپور شیبانی به من داده اند و البته منظور ایشان از بازی زندگی را متوجه شدید و به همین مناسبت گفتم امیدوارم تا آخر عمر با هم این بازی را انجام دهید. زندگی