گزارش بانک اطلاعاتی تفکر و فرهنگ جمعیت ، پاسخ به سوال یک سؤال کننده از مرکز پاسخ به سؤالات مذهبی ارائه شده است:
بپرسید:
چرا تفسیر قرآن باید دشوار باشد؟ چرا برخی از سخنان قرآن معنای روشنی ندارند و حتی مفسران قرآن موافق نیستند؟
پاسخ:
مقدمه
دلیل نیاز به قرآن برای تفسیر در بسیاری از موارد است. در این مقاله مهمترین عواملی را که منجر به قرآن شده است ، بررسی می کنیم.
نمای کلی۱
تفسیر قرآن لزوماً به دلیل دشواری آن ، برخی از خوانندگان قرآن نیست. بیشتر تسلط آنها به عربی و ظرافت های ادبی آن ، 2th بهتر است آگاهانه شرایط تاریخی و فرهنگی زمان و مکان وحی قرآن و در نتیجه اطلاعات بیشتر در مورد اختلاف نظر آیات ، آنها مربوط به داستانهای بی گناهان به عنوان مفسران قرن و 1 بیشتر باشد. این افراد معمولاً با نوشتن تفسیر قرآن ، درک خود را از قرآن به اشتراک می گذارند.
نمای کلی۲
نیاز به قرآن برای تفسیر ریشه بر اساس عوامل مختلف است. به عنوان مثال ، قرآن به زبان عربی آشکار شد ، به این معنی که درک این ترجمه ، این نوعی تفسیر فشرده نیست. متن ادبی قرآن نیز باعث شد تا ادبیات را به طور دقیق تر درک کند. بیان آشکار بخشی از مواد برای تحریف قرآن امکان پذیر بود. به همین دلیل خدا این را در کلمات بیان کرد. در خارج از این بسته بندی و درک معنای واقعی خدا ، مسئولیت کسانی که از زبان آگاه هستند و بیان قرآن معمولاً بر عهده است. بعضی اوقات آنها از اهمیت بالا و فقر واژگانی زبان عربی دست کشیده و شباهت های آیات دارند. درک معنای خدا از این آیات نیز به تفسیر راشان در علم بستگی دارد.
پاسخ مفصل
استدلال
سه چیز در ارتباط با درک هر متن وجود دارد:
1. نویسنده ای که قصد دارد متن معنایی را منتقل کند.
2. من نویسنده واژگان منتخب نویسنده را دارم.
1. خواننده متن ، که قرار است نویسنده را از طریق متن درک کند.
چرا یک متن باید تفسیر کند یکی این سه نفر هستند:
1. نویسنده متن
بعضی اوقات نویسنده متن را به صورت مبهم می نویسد و در نتیجه درک متن تفسیر می شود. مشترک شدن گاهی ناخواسته و غیر عمدی است ، به عنوان مثال نویسنده کنترل کافی بر زبان متن و قوانین آن یا روش نوشتن صحیح ندارد و به همین دلیل او متن را مبهم می نویسد. نیاز به قرآن برای تفسیر با تفسیر الهی خود را نمی توان به این امر نسبت داد. از آنجا که فصاحت قرآن حادثه و ستون اصلی فصاحت ، وضوح و ظاهر در اهمیت است. بعضی اوقات ابهام متن به عمد است و نویسنده عمداً متن را مبهم می نویسد. ابهام عمدی گاهی اوقات از ترس غرق می شود ، به عنوان مثال ترس از به خطر انداختن زندگی و خاصیت یا گاهی اوقات حرص و آز. چنین ابهام در قرآن وجود ندارد. بعضی اوقات ، اگرچه او از زندگی و دارایی خود نمی ترسد ، نویسنده می ترسد که بیان صریح برخی از مواد متن را از بین ببرد یا متن را تحریف کند ، و بنابراین بخشی از مواد در لایه ای از ابهام قرار دارد. گاهی اوقات نویسنده به طور عمدی متن را مبهم می نویسد تا با مراجعه به افراد خاص ، درک این مؤلفه امکان پذیر نباشد. مانند کتابهای مدرسه ، همه آنها در معرض کلاس قرار دارند و در مقابل معلم زانو می زنند. خود قرآن به این مشکل اشاره کرد و به وضوح گفت که قرآن پیامبر را به پیامبر فرستاد تا آن را برای مردم توضیح دهد. بنابراین ، بسیاری از آیات قرآن فقط حاوی کلی هستند و هیچ راهی برای یافتن جزئیات وجود ندارد به جز مراجعه به قرآن. دلیل دیگر بیان کلی مواد ، حجم زیادی از یک طرف و نیاز به تمدید است. فرد گسترده ای که خواننده را به خواننده و دشواری قادر به حفظ و حفظ آن تبدیل کرده است.
2. متن
متن باید به ناچار به یک زبان باشد و به هر زبانی افراد زیادی وجود دارند که از آن آگاه نیستند و به ترجمه ای نیاز دارند که به شدت قابل درک باشد. درک قرآن با نه -عرب یا یادگیری این زبان یا مراجعه به آشنایان با این زبان.
واژگان یک زبان مطابق با نیازهای روزانه زبان توسعه یافته و توسعه می یابد. به همین دلیل ، شک و تردید در مورد چیزی است که برای یک روحانی پرسود نیست. به عنوان مثال ، زبان عربی برای افرادی که در نهایت فقر منطقی و علمی زندگی می کردند در نظر گرفته شده بود و در نهایت غم و اندوه آنها مانند زنان ، شراب و شتر ملموس و ملموس بود. بنابراین بسیار طبیعی است که بیان مواد متعالی از معانی خارج از معنای و درک انسان منجر به ابهامات با استفاده از چنین زبانی شود.
متن را می توان به ادبیات ادبی و عادی تقسیم کرد. اگرچه متون ادبی برای همه قابل مشاهده است ، اما به دلیل ظرافت هایی که در درک کامل دارند ، مبتنی بر ادبیات است. قرآن که در اوج فصاحت است ، از این قاعده مستثنی نیست.
مشکل دیگر واژگان مشترک است که در هر زبانی از جمله عربی وجود دارد. این واژگان بین چندین معانی یا موارد متداول است و تشخیص می دهد که کدام نویسنده معنی دارد یا پرونده آنها بستگی به یک پرونده دارد که همیشه با کلمه همراه نیست و در بسیاری موارد از هم جدا و از آن جدا شده است.
1. خواننده متن
خواننده متن باید با زبان متن آشنا باشد و هرچه قوی تر باشد ، درک قوی تر می شود. اگر متن مورد نظر ادبی باشد ، باید ظرافت های متون ادبی مانند استعاره ها و استعاره ها را نیز داشته باشد و هرچه میزان این متن بدخیم تر باشد ، درک این متن بیشتر می شود. به همین دلیل ، چنین افرادی متنی را درک می کنند که افراد عادی نمی فهمند.
هنگام نوشتن متن ، نویسنده به تعدادی از قانون اعتماد دارد که برخی از آنها در متن و برخی دیگر خارج از متن هستند. شواهد خارجی یا خارجی معمولاً برای زمان و مکان متن آشکار است ، اما با فاصله زمانی و فضا خواننده با زمان و مکان متن ، درک شواهد ناپیوسته نیز دشوار است. بنابراین ، هر خواننده ای که درباره زمان و مکان متن اطلاعات بیشتری کسب می کند ، درک بهتری از آن خواهد داشت.
موضوع دیگر درک و درک خوانندگان است. اگر نوشتن این کتاب بسیار آسان باشد ، افرادی که در پایان درک هستند ، آن را درک می کنند ، اما دیگر برای افراد در سطح بالایی استفاده نمی شود. گویی نویسنده به خردمندان نگاه می کند ، فقرا از آن خارج می شوند. بهترین کاری که می توانید انجام دهید تماشای مرز میانه است. از آنجا که بیشتر افراد در این سطح از درک قرار دارند و ضعف افراد ضعیف با تفسیر جبران می شود.
نتیجه
دلیل نیاز قرآن برای تفسیر یک مشکل واحد نیست و حداقل سه بعد مختلف از خالق متن ، متن و مخاطبان آن باید مورد بررسی قرار گیرد. بعضی اوقات خداوند عمداً بخشی از مطالب را بیان می کرد. ابهام عمدی یا در مورد حفظ قرآن از تحریف اعمال می شود یا به این دلیل که مخاطب چاره ای جز مراجعه به مفسران واقعی قرآن (معصومیت) ندارد. بعضی اوقات متن عملکرد محتوا ندارد و مبهم یا گفتن نبوده است ، و خدا مبهم را انتخاب کرد و خوانندگان کتاب خود را به مفسران منتخب خود راشان در علم ارجاع داد. متن باید به زبان و به نام قرآن به نام زبان عربی باشد. بنابراین ، غیر آرابی ها که با این زبان آشنا نیستند ، ناگزیر به تفسیرها اشاره می کنند. چگونه متن ادبی قرآن درک کاملی از ادبی بودن یا مراجعه به ادبیات ایجاد کرده است.
مطالعه بیشتر
Asgari ، Ensieh ، نیاز مخاطبان قرآن برای تفسیر و بررسی علل آن ، Hassna ، سال سوم ، تابستان و پاییز ، شماره 1 و 2 ، صص 1-6.
انتقاد از ویکی پدیا فارسی کره