به گزارش مگتو، کیومرث اشتریان، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در روزنامه شرق نوشت:
این وظیفه احزاب است که مردم را به پای صندوق های رای بکشانند نه دولت. چرا باید تمام حاکمیت خود را صرف مبارزه با ثنا، مانا، پانا، جانا و… کند؟
مردم زمانی رای می دهند که احساس کنند رای آنها مهم است. چرا باید امنیت ملی صرف عده کمی شود که باید الفبای سیاست را بیاموزند؟
کسانی که فضای سیاسی را پشت پرده ایجاد کردند و کشور را به جایی رساندند که 14 نماینده اولش در تهران با کمتر از پنج درصد واجد شرایط به مجلس بروند، الحق که شایسته جایزه ویژه است! سیاسی هستند
استفاده از امکانات رسانه ای و تبلیغاتی کل نظام سیاسی در روزهای پایانی قبل از روز انتخابات برای بسیج و تشویق مردم به رای دادن، نسخه منسوخ شده ای است. شرکت در انتخابات یک فرآیند است. داستانی دارد. محتوا دارد. معنایی دارد. مشارکت نتیجه تعدادی از عوامل است که در طول زمان رخ داده است. صندوق اقبال با نتیجه تحلیل مردم است که آیا رای دادن تاثیر دارد یا خیر.
دعوای طولانی مدت با حزب و انتظار برای رای دادن مردم با راهپیمایی دسته جمعی در آخرین لحظات و روزهای پایانی درست قبل از انتخابات یک توهم است. اینها احزاب سیاسی هستند که به زندگی سیاسی معنا می بخشند و به تدریج مبارزات سیاسی، انتخاب ها و هویت سیاسی مردم را بیان می کنند. مسئولیت مشارکت باید با خود مردم باشد. و این زمانی است که در سیاست تفاوت وجود داشته باشد. در نهایت، مردم باید بدانند، “تفاوت چیست؟” بعد از کلی بحث و جدل، نمیدانم شانا نام ائتلاف است یا نام آژانس نفتی، یا بالاخره نفهمیدیم فرق شانا، آمنا، صبحنا، مانا، خانا چیست. ، پانا و ثنا، چگونه می توانیم رای دهیم؟ ?
نکته و نیاز اصلی، ضرورت دستیابی به نظم سیاسی – فکری در جامعه ایران است. یک جامعه سیاسی باید بتواند بر اساس خواسته ها و خواسته ها به هنجارهای روشن و قابل طبقه بندی تقسیم شود. درست مانند کودکی که به تدریج بزرگ می شود، معانی مختلفی را تجربه می کند و به هویتی روشن دست می یابد. پس از 40 سال انتخابات متوالی، جامعه ایران به جای اینکه متعاقباً انبوهی از نامزدهای بی نام را به عنوان نمادهای حیات سیاسی و نشاط اجتماعی یا آن معرفی کند، باید به سطح مشخصی از شفافیت در مورد مطالبات و نیازهای خود دست می یافت و سنت های مختلف سیاسی را در درون خود می شناخت. تنها اقلیتی به نماد جامعه سیاسی ایران تبدیل شده اند که حتی در درون خود نیز به هویت مشخصی دست نیافته اند و تئوری روشنی از حکومت و توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ندارند.
تحزب پایدار (تاکید می کنم بر ثبات حزبی ها) و وجود احزاب ثبت شده که به مرور زمان خود را بازسازی و تجدید فکری کرده اند و نمادی از تربیت سیاسی مردم هستند، می تواند سنت های مختلف سیاسی ایجاد کند و کشور را به قدرت سیاسی تبدیل کند. سردرگمی و بی ثباتی
دعوت از مردم برای رای دادن، کار احزاب و سنت های جدی سیاسی است، نه کار چند پدرخوانده، خواننده، بازیگر و ورزشکار. اگر کشور و نظام از این فرصت محروم باشد، نباید انتظار تحول جدی در اقبال انتخاباتی مردم داشت.
علاوه بر این، هیچ سرمایه سیاسی تولید نشد. پس از 40 سال انتخابات پیاپی، هویت سیاسی مشخصی از میان این انبوه نامزدها به وجود نیامده است، بلکه این اقلیت پنج درصدی فاقد تئوری سیاسی بوده و فعالیت ها و رقابت های آنها در سطح مبارزات حیدری- نعمتی است.
گروهی پس از سال ها صرف هزینه های سرمایه ای، تبلیغاتی و بهره برداری از رسانه ها، پروژه ها، ارزش ها و… تنها با پنج درصد آرا توانسته اند در مرکز سیاسی کشور وارد مجلس شوند… ساختار سیاسی یک کشور پیچیده. و افرادی مانند ایران را پرورش داده اند. شما نمی توانید به آن تکیه کنید.
۲۳۳۰۲