گستردگی و عمق این مشکل را زیان های مالی و بدهی های انباشته شده توسط ده شرکت بزرگ زیان ده کشور به وضوح نشان می دهد. این شرکتها مجموعاً سالانه حدود 1.55 تا 2.2 میلیارد دلار زیان وارد میکنند که نشاندهنده ناکارآمدیهای سیستمی است که علیرغم ادامه برنامههای خصوصیسازی ادامه دارد. مشکل جدی تر، مجموع بدهی این شرکت ها است که بین 12.8 تا 18.4 میلیارد دلار تخمین زده می شود. این مبلغ تقریباً 20 درصد از بودجه سالانه جاری دولت را تشکیل می دهد. در واقع، این بدهی عمدتاً وابسته به وامهای دولتی یا بانکهای دولتی است که فشار زیادی بر سیستم بانکی ایران وارد میکند و توانایی آن را برای عملکرد مؤثر محدود میکند. عوارض جانبی، از جمله محدود کردن دسترسی بخش خصوصی به خدمات بانکی، قابل تصور است. ابعاد این مشکل نیاز مبرم به اصلاح همه جانبه خصوصی سازی های تاریخی و آتی اقتصاد ما را نشان می دهد.
این مشکلات مالی نتیجه مستقیم ساختار فعلی تلاش های ناموفق خصوصی سازی در ایران است. بسیاری از شرکتهایی که «خصوصیسازی» شدهاند، به سادگی مالکیت خود را از دولت مرکزی به سایر شرکتهای دولتی یا صندوقهای تحت کنترل دولت منتقل کردهاند. در نتیجه، این شرکت ها با ذهنیت بخش عمومی به فعالیت خود ادامه می دهند و به جای تمرکز بر سودآوری پایدار و رقابت در بازار، تحت تأثیر تغییر نفوذ سیاسی به سمت اهداف کلی خود قرار می گیرند. برای رسیدگی به این ناکارآمدیهای سیستمی، ایران باید دو حوزه کلیدی را در اولویت قرار دهد: تجدید ساختار شرکتهای خصوصیسازی شده و ایجاد چارچوب شفافتر و قویتر برای خصوصیسازیهای آتی در چارچوب رعایت اصول حسابرسی، شفافیت، نظارت و فرصتهای برابر.
شرکتهای خصوصیشده ایران برای برآورده کردن انتظارات اقتصاد بازار نیاز به بازسازی اساسی دارند. وضعیت فعلی که در آن سهام تا حد زیادی به نهادهای دولتی فروخته شده است، ناکارآمدی ها و انگیزه های انحرافی را تقویت می کند. کلید خصوصی سازی موفقیت آمیز در تنظیم مجدد ساختارهای حاکمیت داخلی این شرکت ها و حصول اطمینان از پاسخگویی تیم های مدیریتی به سهامداران خصوصی به جای وزارتخانه های دولتی نهفته است. تنها راه کاهش سهام دولت در این شرکت ها جایگزینی سهامداران خصوصی کارآمد است.
اما این روند باید با یک بار ضربه مالی به خزانه دولت همراه باشد که طی آن بدهی های مالی این موسسات از ترازنامه حذف و به دولت واریز شود. اگر این اتفاق نیفتد، هیچ شرکت خصوصی حاضر به قبول این بدهی نخواهد بود. این بدهی نباید وجود داشته باشد. اگر این بدهی ها ناشی از ملاحظات سیاسی باشد، پذیرش آن بر عهده دولت است نه خریداران سهام.
پس از بازسازی هدفمند ترازنامه این شرکت ها، یکی یک رویکرد این است که سهام عمومی این شرکت ها را در بلوک های کوچک مدیریت شده به حراج بگذاریم تا آنها را در اختیار شرکت کنندگان واقعی بخش خصوصی قرار دهیم. این استراتژی در سایر کشورهایی که شرکت های دولتی خصوصی شده اند با موفقیت اجرا شده است. برای مثال، در بریتانیا، خصوصیسازی British Telecom و British Gas در دهه 1980 عمداً برای گسترش سهام سرمایهگذاران فردی و صندوقهای بازنشستگی طراحی شد. این نه تنها تعداد زیادی از سهامداران را جذب کرد، بلکه فرهنگ پاسخگویی و کارایی را نیز پرورش داد زیرا این شرکت ها اکنون با عملکرد آنها در بازار اندازه گیری می شوند.
در مورد ایران، ساختارهای حاکمیتی در این شرکتها با انتقال بیشتر و بیشتر سهام به مالکان خصوصی، البته به تکامل خود ادامه خواهند داد. هیئت مدیره مستقل متشکل از متخصصان در زمینه های مربوطه می تواند به سودآوری و کارایی عملیاتی کمک کند. هیئت مدیره باید اهداف عملکردی را برای تیم های مدیریتی بر اساس شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) که بر خلق ارزش تمرکز دارند، تعیین کند. علاوه بر این، شیوه های استخدام باید به معیارهای مبتنی بر عملکرد بخش خصوصی تغییر کند و نوآوری و عملکرد را تشویق کند.
برای هموار کردن راه برای تلاشهای آتی خصوصیسازی، ایران باید یک چارچوب قانونی شفاف و معتبر ایجاد کند که اعتماد سرمایهگذاران را جلب کند. نمونه های موفق کشورهایی مانند آلمان و شیلی درس های ارزشمندی را ارائه می دهند. هنگامی که آلمان در اوایل دهه 1990 دوباره متحد شد، این کشور با وظیفه اصلی خصوصی سازی شرکت های دولتی ناکارآمد در آلمان شرقی روبرو بود. یکی یکی از عوامل کلیدی موفقیت این فرآیند، ایجاد یک چارچوب قانونی مشخص و نهادی مستقل به نام «Treuhandanstalt» بود که مسئولیت مدیریت فرآیند خصوصیسازی را بر عهده داشت. این فرآیند مستلزم تصمیمات دشوار و یک فرآیند سیاسی حساس شامل پاکسازی دارایی ها و توانایی دولت برای پذیرش دارایی های آسیب دیده و سپس حراج آنها با ضرر بود.
ایران نیز می تواند از چنین اقداماتی بهره مند شود. اول، دولت باید یک چارچوب قانونی ایجاد کند که به وضوح مشخص کند کدام شرکت های دولتی واجد شرایط خصوصی سازی هستند و یک جدول زمانی برای واگذاری آنها تعیین کند. این اقدام باید با ایجاد یک مرجع نظارتی مستقل که بتواند بیطرفانه بر این روند نظارت کند، دنبال شود. این نهاد باید اطمینان حاصل کند که خصوصیسازیها به صورت عادلانه و شفاف انجام میشود، منافع ملی حفظ میشود و خریداران خصوصی توانایی و قصد لازم برای مدیریت این شرکتها را دارند.
در حالی که بسیاری از کشورها با موفقیت شرکت های دولتی خود را خصوصی کرده اند، نمونه های قابل توجهی از شکست ها نیز وجود دارد که ایران می تواند و باید از آنها درس بگیرد. یکی یکی از این نمونه ها فرآیند خصوصی سازی در روسیه در دهه 1990 است. روسیه در تلاشی عجولانه برای گذار به اقتصاد بازار، دارایی های دولتی با ارزش را به گروه کوچکی از الیگارش ها به قیمتی بسیار کمتر از ارزش واقعی خود فروخت که منجر به نابرابری شدید ثروت و ناراحتی عمومی شد.
ایران باید از چنین اشتباهاتی اجتناب کند و تضمین کند که خصوصیسازیها از طریق مزایدههای آزاد و رقابتی انجام میشود و همه شرکتکنندگان از شانس منصفانه برای مناقصه برخوردار هستند. بهعلاوه، ارزیابیهای مستقل داراییها باید انجام شود تا اطمینان حاصل شود که آنها به قیمتی فروخته میشوند که ارزش واقعی آنها را منعکس میکند.
ایران باید تضمین کند که حقوق کارگران در طول فرآیند خصوصی سازی محافظت می شود. در بسیاری از کشورها، خصوصیسازی سریع منجر به بیکاری گسترده و ناآرامی اجتماعی شد زیرا مالکان خصوصی به دنبال کاهش هزینهها بودند. ایران باید تضمین کند که انتقال به مالکیت خصوصی با برنامههای بازآموزی مناسب و مزایای رفاهی برای کارگران همراه باشد. این اقدام می تواند به کاهش هزینه های اجتماعی بازسازی کمک کند و روند را از نظر سیاسی قابل قبول تر کند.
تلاش های خصوصی سازی در ایران باید تکامل یابد تا منعکس کننده اصول یک اقتصاد واقعی بازار باشد. ایران با یادگیری از نمونه های موفق جهانی و اجتناب از دام های رایج، می تواند استراتژی خصوصی سازی خود را برای ارتقای بخش خصوصی پویا و رقابتی بازسازی کند. اولویت باید به تجدید ساختار شرکت های خصوصی شده قبلی داده شود تا اطمینان حاصل شود که این شرکت ها بر اساس اصول بخش خصوصی مدیریت می شوند و بر سودآوری متمرکز می شوند. در عین حال، خصوصی سازی های آتی باید به صورت شفاف و تحت نظارت دقیق انجام شود تا سرمایه گذاران واقعی از بخش خصوصی جذب شوند. در نهایت، خصوصی سازی می تواند منافع قابل توجهی برای اقتصاد ایران به همراه داشته باشد. کاهش نقش دولت در بخشهای به شدت رقابتی نه تنها کارایی و بهرهوری را افزایش میدهد، بلکه به دولت اجازه میدهد تا منابع خود را بر خدمات عمومی ضروری مانند آموزش، بهداشت و زیرساخت متمرکز کند. با پیگیری خصوصیسازی به شیوهای راهبردی و شفاف، ایران میتواند پتانسیل بخش خصوصی خود را باز کند و زیربنای رشد اقتصادی بلندمدت را بگذارد..
اقتصاددان و کارآفرین