به گزارش همشهری آنلاین، امروزه از «گوشتکوب برقی» تا «رنده و خردکن» همه چیز برقی است و حتی میتوانید سیبزمینی را داخل دستگاه بگذارید و پوست آن را بگیرید. وقتی می گوییم “الکتریسیته اکسیر زندگی است” کاملاً درست است و همه ما باید برای حفظ سلامت این زندگی با پشتکار تلاش کنیم. وجود انواع و اقسام وسایل برقی باعث شده است که کارهای دستی که فعالیت بدنی محسوب می شد به کلی از زندگی ما محو و به فراموشی سپرده شود.
خمپاره ای که با خانه فروخته شد!
ملات سنگ و سقف آهن راه راه از جمله اقلامی بود که هنگام فروش خانه به همراه خانه به صاحب بعدی تحویل داده شد و هرگز از حیاط و پشت بام خارج نشد. ملات سنگی که سنگ آن سفت و مقاوم بود، یکی از وسایل خانه بود و در آن همه چیز از گندم گرفته تا تهیه بلغور، از نخود گرفته تا گوشت برای تهیه آشپزخانه و اجاق خانه می کوبیدند.
“چرخ گوشت” در محل کار نبود و برای تهیه گوشت «کوبیده» از قمقمه دو طرفه و تخته قمه چوبی استفاده می کردند، تکه ای گوشت «لوخم» روی آن پهن می کردند و با ضربات «چپ و راست» سریع به گوشت می زدند، گوشت تقریباً می شد. رنده شده و بعد از اضافه کردن تزیینات می توان آن را به سیخ کشید.
فصل هارچند آن کار چندان در خانه ها نبود و مردم ترجیح می دادند «کباب بازاری» بخورند، مخصوصاً زمانی که برای زیارت سیدالکریم به شهرری می رفتند و از بازار قدیمی این مکان تاریخی دیدن می کردند. مخصوصاً در روزهای گرم سال کباب بازاری در بازار حضرت اقبال زیادی داشت و همراه با ریحان و دوغ و نان سنگک داغ روزی فراموش نشدنی را رقم می زد.
ملات سنگ همیشه در گوشه ای از حیاط قرار داشت و «دسته ملات» چوبی دو طرفه در مرکز نگه داشته می شد و به مواد ریخته شده در ملات می زد. یکی یکی از موادی که در خانه ها برای طبخ غذا استفاده می شد «آرد نخودچی» بود که ابتدا مقداری «نخود عالی قزوینی» سرخ می شد و سپس در هاون می ریختند و صدای دسته چوبی هاون به گوش همه می رسید. در خانه و شاید همسایه ها امروز در خانه کسی “کوفته برنجی” می خوردند!
پس از آسیاب و آردپاشی، محتویات ملات سنگ را خالی کرده و داخل آن را با آب شسته و تمیز می کردند. برای جلوگیری از ورود گرد و غبار روی آن پارچه ضخیم می گذاشتند و دسته ملات چوبی را با چوب به خوبی تمیز می کردند. «واشنان» را شسته و در آفتاب قرار دادند تا خشک شود و برای دفعات بعدی استفاده شود. بعدها که ملات برنجی با دسته مخصوصش وارد بازار شد، ملات سنگ کم کم از بین رفت و صدای «دانگ دانگ» تا هفت خانه به گوش می رسید.
اشتباه می کنی
رول سقف نیز یکی از وسایل موجود در هر خانه دنگال بود و پس از پوشاندن سقف آن را روی پشت بام میغلتیدند تا گل با کاه فشرده و سفت شود و سقف خانه مستحکم نشود. برف و باران بام گلتان یک قطعه سنگ گرد به قطر ده تا پانزده سانتی متر و طول آن چهل تا پنجاه سانتی متر بود که سطحی کاملاً صاف و صیقلی داشت و دارای سوراخ هایی در دو طرف و دسته ای آهنی بود. U” با انتهای کج و فرو رفته در سوراخ ها، به راحتی با کشیدن به اطراف می چرخید و سقف خانه را تا پایان زمستان های بارانی این روزها در تهران ایمن نگه می داشت.
علت سپردن ملات سنگ و سقف غلتکی به صاحب بعدی وزن آنها بوده است. چنانکه گفتند: شخصی مدعی شده بود که قوای جسمانی من از جوانی تا پیری تغییر نکرده است و وقتی از او پرسیدند: چگونه ممکن است؟ می گفت: در جوانی نمی توانستم این خمپاره را که معروف به هوانگ می گفتند بلند کنم و هنوز هم نمی توانم! بام گلتان را به شوخی در خانه ها مردم (به ویژه بچه ها) «زوج» و «گرد» صدا می زدند و در عوام چنین می گفتند: «گربونش برم الهی وقتی می رود مثل بام گلتان می خورد و می آید! “””