مدتی از پی ام آپ می گذرد یکی مشغول نوشتن و عکس گرفتن از مجلات پرواز بودم. چند روز اول هر بهانه ای برای رفتن به کابین و صحبت کردن پیدا می کردم. تصمیم گرفتم هر بار که به کابین می روم جزئیات پرواز را یادداشت کنم اما به محض اینکه چشمم به آسمان بی انتها افتاد عقلم را از دست دادم و درست با برخورد چرخ های هواپیما به زمین به خودم آمدم. .
یک روز که وارد کابین خلبان شدم به خودم قول دادم که به آسمان نگاه نکنم. منم همین کارو کردم رفتم و جزئیات را نگاه کردم. شما با مشاهدات من از اعمال کسی غریبه نیستید. خلبان کمک خلبان درست مثل یک راننده و شاگردش بود. راننده بودن شغل بدی نیست یا خدای ناکرده نمی خواهم خلبان ها را با این کلمه تحقیر کنم، اما به نظرم صنعت هوانوردی «بسیار اغراق آمیز» است. نتایج مشاهداتم را در کاغذ طلا پیچیدم و با خلبانان و مهمانداران با تجربه در میان گذاشتم. بر خلاف تصورم حرفم را تایید کردند. آنها در مورد پستی و بلندی های این حرفه بحث کردند.
اما حقیقت این است که صنعت هوانوردی در طول سالیان متمادی از طریق تبلیغات و رسانه ها مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. گفتن فلان کاپیتان یا مهماندار هواپیما کافی است و ناخودآگاه تصویر یک مرد یا زن خوش پوش، خوش تیپ و قوی به ذهن خطور می کند که در پس زمینه مردی آراسته خودنمایی می کند. بوئینگ
حقیقت این است که این مردان و زنان خوش پوش و خوش تیپ مجبورند ساعات طولانی و کسل کننده ای را در مکانی تنگ و ترش بگذرانند و هر لحظه می ترسند پایشان به زمین سخت نرسد. اما هیچ کاری نمی توان در مورد آن انجام داد، این از ذهن مردم گذشته است. ظاهرا آقای قالی باف او این را به خوبی می داند. با وجود همه این عناوین پرمدعا، وقتی می خواهد دیده شود، با لباس خلبانی ظاهر می شود و قوی و خوش تیپ به نظر می رسد.
*”بیش از حد” به معنای شخصیت، شخص، شغل یا… است که بیش از آنچه شایسته است به آن توجه می شود.