با انتخاب ترامپ میتوان فرض کرد که با فرض احتمال کاهش نسبی کوتاهمدت درآمدهای نفتی، سناریوی اجتنابناپذیر توسل به پایه پولی برای جبران کسری بودجه، بار دیگر در بازار مطرح خواهد شد. اذهان مردم، سرمایهگذاران و تمایل به سهام از کاهش نرخ متمرکز بر شرکتهای بزرگ و به اصطلاح کالاها سود خواهند برد.
به گزارش دنیای اقتصاد، پانزدهم نزدیک است آبان و تاریخ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا توجه سرمایه گذاران را به خود جلب کرده است.
قرار گرفتن دو رقیب با سیاست های نسبتاً متفاوت در موضوع ایران به این معنی است که بورس تهران واکنش متفاوتی به نتایج این انتخابات دارد.
در یک طرف میدان دونالد ترامپ قرار دارد که داستانش برای سهامداران ایرانی روشن است. با این حال، در زمان او یکی یکی از پرتلاطم ترین دوره های سیاست خارجی ایران بود، اما بورس تهران بالاترین رشد تاریخی خود را به ثبت رساند و به نقطه ای رسید که بر اساس بازده دلار اندازه گیری شد، سقوط کرد. مرداد 99 در بازه های زمانی یک، سه، پنج و ده ساله در صدر بازارهای جهانی قرار داشت.
عامل اصلی این رونق مربوط به سیاست های محدودکننده ترامپ در زمینه صادرات نفت ایران و ترغیب مردم به حضور در بازار سرمایه بود. وضعیتی که همراه با کاهش قیمت نفت در دوران کرونا، منجر به بروز کسری بودجه بیسابقهای شد و به همان راهحلی که همه دولتهای پس از انقلاب انتخاب کردند، منجر شد: افزایش پایه پولی.
نتیجه طبیعی رشد پایه پولی کاهش نرخ سود بانک ها و کاهش نرخ سود اوراق قرضه دولت اسلامی بود و در نتیجه بازارهای دارایی در فضای تورمی جذاب شدند. از نیمه دوم سال 2018، بازار سهام بخش زیادی از منابع پراکنده را به خود جذب کرد و در نتیجه بزرگترین حباب تاریخ بورس زمانی تشکیل شد که میانگین نسبت P/E در تابستان از 20 برابر گذشت. سال 2019.
با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات 2020، حباب مذکور ترکید و پس از پیروزی دموکرات ها، بورس تهران راکد ماند. در چهار سال گذشته، دو طرف تلاشهای زیادی برای حل موضوع احیای برجام و لغو تحریمها انجام دادهاند، اما نتیجهای حاصل نشده است. اما تحول مهم این دوره افزایش چشمگیر صادرات نفت ایران به چین بود که پیش از تنش های هفته های اخیر به رکورد بی سابقه 1.7 میلیون بشکه در روز رسید.
این تحول مهم علاوه بر رویکرد متفاوت دولت دموکرات در اعمال تحریمها، به تحولات ژئوپلیتیکی ناشی از جنگ اوکراین و استقبال بیشتر چین از نفت ایران مربوط میشود که در نهایت منجر به بهبود درآمدهای صادراتی نفت ایران به سطح بالاتری شد. نسبت به زمانی که برجام احیا شد. البته این روند کاهش ارزش ریال را نیز کند کرده است به طوری که در چهار سال گذشته (مهر 99 تا مهر 1403) قیمت دلار در بازار آزاد تقریباً دو برابر شده است، در حالی که این متغیر در دوره ترامپ بیش از هشت برابر شده است.
در طرف دیگر مبارزات انتخاباتی، کامالا هریس قرار دارد که آرزوی بزرگی دارد که به عنوان اولین زن رنگین پوست آسیایی تبار به کاخ سفید برود. اگرچه او سابقه طولانی در سیاست آمریکا به ویژه در روابط خارجی ندارد، اما کارشناسان او را دارای تبار لیبرال و تا حدودی چپ گراتر از رئیس جمهور فعلی آمریکا می دانند.
بنابراین، در مورد برد هریس، نه تنها میتوان انتظار داشت که سیاست فعلی کاخ سفید در قبال ایران ادامه یابد، بلکه با توجه به احتمال زیاد جایگزینی تیم مشاور امنیت ملی و وزارت امور خارجه فعلی، تغییری نیز رخ دهد. برای احیای مسیر دیپلماتیک برای حل و فصل مناقشه هسته ای
این موضوع از آنجایی که مهرماه سال آینده آخرین مهلت اجرای برجام است اهمیت ویژهای دارد و بهعنوان یک قاعده کلی، یا باید طرفها به شرایط پیش از توافق برگردند و همه تحریمهای سازمان ملل برقرار شوند یا لغو تحریمها دائمی شود. بنابراین، احتمالاً طرفین انگیزه دارند تا قبل از انقضای مهلت مذکور وارد فرآیند مذاکره شوند. تفسیر اقتصادی این سناریو احتمالاً ادامه بهره مندی از درآمدهای نفتی در سطوح فعلی (حدود 3 میلیارد دلار در ماه، عمدتاً به چین) و کنترل انتظارات تورمی در بازارها تا پاییز 1404 خواهد بود.
سوال اساسی اما این است که ریاست هر یک از این دو نامزد چه تبعاتی بر بورس تهران خواهد داشت. در حالت اول، یعنی انتخاب ترامپ، میتوان فرض کرد که با فرض احتمال کاهش نسبی کوتاهمدت درآمدهای نفتی، سناریوی اجتنابناپذیر توسل به پایه پولی برای جبران کسری بودجه بار دیگر خواهد بود. در ذهن سرمایه گذاران مطرح شود انتظار می رود علاقه به سهام از کاهش نرخ بهره منتفع شود. شرکت های بزرگ و به اصطلاح منبع گرا باید ظهور کنند.
البته با توجه به غیرقابل پیش بینی بودن ترامپ در سیاست خارجی و اظهارات متناقض وی در خصوص توافق یا تقابل با ایران، سرنوشت این مسیر کاملا مشخص نیست. علاوه بر این، در شرایط نابسامانی کنونی تحولات منطقه ای، انتخاب ترامپ ممکن است به معنای باقی ماندن سایه ریسک های سیستماتیک بر سر بورس تهران باشد.
از سوی دیگر، اگرچه انتخاب کمالا هریس با ایجاد دیدگاهی متفاوت در حوزه کاهش ریسک سیستماتیک، اساس انتظارات تورمی و امکان بازگشت کوتاه مدت به سیاست انبساط پولی را تضعیف میکند، اما نوع دیگری از سهام، سهام غیر دلاری و سهام مطلوب کوچک. با فرض اینکه هریس بیشتر به سمت دیدگاه چپ حزب دموکرات در سیاست خارجی گرایش داشته باشد، فرصت مهار بحران کنونی در خاورمیانه احتمالاً بیشتر از زمانی است که ترامپ در کاخ سفید بود.
در نتیجه، کامالا هریس در حال حاضر شانس بیشتری برای انتخاب شدن با اختلاف اندک در اکثر نظرسنجی های معتبر دارد. با این حال، بازارهای شرط بندی که تمایل به داشتن پیشینه بهتری در پیش بینی دارند، ترامپ را با حدود 9 درصد برتری دارند. این تضادها رقابت 15 را نشان می دهد آبان بین این دو نامزد بسیار نزدیک است و ابهامات زیادی در مورد احتمال پیروزی هر یک از آنها وجود دارد.