هم میهن نوشت: شاید فیلم مگالوپولیس فرانسیس فورد کاپولا به عقیده خیلی ها شاهکار نباشد اما آیا قرار است یک فیلمساز چندین شاهکار در کارنامه هنری خود داشته باشد؟ خوب، همه ما می دانیم که کاپولا باید بیش از یک شاهکار داشته باشد، پس اگر آخرین فیلم او شاهکار نیست و بسیاری آن را خسته کننده و کسل کننده می دانند، چه اشکالی دارد؟ اما این فیلم از بسیاری جهات مهم است.
این اثر مانند وصیتنامه هنری یک هنرمند بزرگ است یا بهتر است بگوییم او غول هنری است که واقعیت تلخ این دنیا را جلوی چشمان ما میگذارد، از دغدغههایش برایمان میگوید. او نگران نسل های آینده است، او نگران دموکراسی متزلزل در این جهان جنگ زده است. این نگرانی زمانی بیشتر می شود که او از توهین ترامپ به کامالا هریس صحبت می کند.
سیاستمدارانی که در قدرت هستند ما را فریب می دهند و نمی گذارند مردم پست واقعیت این دنیا را ببینند یا به قول کاپولا «چشم انداز درست» را ببینند. فرانسیس فورد کاپولا سال ها با خودش بحث کرد که آیا مگالوپولیس را بسازد یا نه. سال ها، بیش از چهار دهه، فیلمنامه این فیلم در گوشه ذهنش بود و شبانه روز به این فکر می کرد که بالاخره می تواند این فیلم را بسازد یا نه. او یک بار در اوایل سال 2001 سعی کرد آن را بسازد، اما حوادث 11 سپتامبر کار او را متوقف کرد.
سال ها گذشت و این فیلم ساخته نشد تا اینکه بالاخره کاپولا تصمیم گرفت و تصمیم گرفت تا کاری را که سال ها می خواست انجام دهد و آن این بود که بدون اتکا به کسی دست در جیب خود کرد و از پولی که از آن به دست می آورد شروع کرد. کسب و کار او او این فیلم را ساخت تا آخرین حرف هایش را در سینما بگوید.
فرانسیس کاپولا که با «پدرخوانده» دنیای سینما را فتح کرد و فیلم های ماندگاری چون «اکنون آخرالزمان» را در کارنامه اش دارد، حالا فیلمی ساخته که زمان در آن معنایی اساسی دارد; دموکراسی با دیکتاتوری در مقابل دیکتاتوری قرار می گیرد که کسی تحت کنترل باشد، اما مفهوم اساسی تر آن در مورد یک جامعه توتالیتر است.
اما بیرون از قاب دوربین دغدغه های دیگری دارد، نگران حال و هواست. بارها در صحبت هایش می گوید که نگران بچه هاست، به همین دلیل آخرین شات مگالوپولیس با یک شات از یک کودک تازه متولد شده تمام می شود، انگار می خواهد بگوید آینده متعلق به این بچه هاست. این کودک نماد آینده ای است که کاپولا نگران آن است.
بله، اکنون کاپولا در این فیلم از مفهومی گسترده تر صحبت می کند و مانیفست خود را به مخاطبانش ارائه می کند، به نظر می رسد پیرمرد خردمندی شده است که به ما می گوید آگاه باشیم که جهان و آینده اش در خطر است و نگران آینده است. نسل در حال افزایش است او نگران جنگ هاست، که ما باید مراقب مردم باشیم و حتی قسم بخوریم که مراقب مردم باشیم، او نگران بچه هاست، همه بچه های دنیا. کودکانی که در اوکراین و فلسطین می میرند و مراقبت از آنها وظیفه سنگینی بر دوش نسل های آینده است.
کاپولا 85 ساله در فیلم «مگالوپولیس» واقعیت های تلخ دنیای آینده را به ما نشان می دهد که از آن می ترسیم و واقعیت های تلخ زمانه خود را خارج از مدیوم سینما بیان می کند. چون ناقوس مرگ مطبوعات به صدا درآمده است، از اخباری که بدون منبع موثق در رسانه ها منتشر می شود، از جنگ ها، عوام فریبی و خیلی چیزهای دیگر و راه حلی که ارائه می دهد، گفت و گو با هم درباره مشکلات دنیاست.
او از ما می خواهد که فیلم او را ببینیم و سپس در مورد آینده این جامعه صحبت کنیم، چگونه می توان دنیای بهتری ساخت. با این همه تلخی زندگی را جدی نمی گیرد، حالا که بیشتر عمرش می گذرد به این نتیجه رسیده که همه چیز در این دنیا با بازی ساخته شده است، هر چه اختراع شده نتیجه بازی مردم بوده است و چرا حالا باید همه چیز را جدی بگیریم؟ ما نمی خواهیم کمی بازی کنیم. و آخرین آرزویش این است که وقتی چشمانش را از این دنیا می بندد ببیند که مردم در مورد دنیای آینده و ساختن آینده ای بهتر صحبت می کنند و سپس با لبخندی بر لب از این دنیا برود.
زینب کاظم خواه