به گزارش خبرگزاری بازتاب آنلاین به گزارش روزنامه سازندگی، باقر مومنی، پژوهشگر، نویسنده، مترجم و فعال سیاسی تاریخی، بزرگ شده در سنت روشنفکری چپ، مدتی از اعضای حزب توده بود و پس از قطع رابطه با حزب توده به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. فعالیت تا انقلاب یکی او یکی از 10 نویسنده ای بود که در پاییز 1356 در شب های شعر گوته سخنرانی انتقادی علیه خفقان و سانسور داشت، اما در نهایت سه سال پس از انقلاب ایران را ترک کرد و تا پایان عمر در فرانسه زندگی کرد. او 28 آبان وی سال گذشته پس از چهار دهه دوری از ایران در پاریس درگذشت.

پیوستن و خروج از حزب توده

اردیبهشت ماه او در سال 1305 به دنیا آمد و مانند همسالانش، دوران نوجوانی و آغاز جوانی تحت تأثیر فضای اجتماعی و سیاسی ایران در دهه 1320 بود. وی با تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه تهران به فعالیت سیاسی پرداخت و سپس به حزب توده ایران پیوست. فعالیت های سیاسی او باعث شد که در سال 1335 به 18 ماه حبس تعزیری محکوم شود. وقتی از زندان آزاد شد دیگر نمی خواست در حزب توده باشد و به همین دلیل ارتباط خود را با حزب قطع کرد.

در آن زمان سعی کرد به مبارزات خود جنبه آکادمیک بدهد و به همین دلیل موضوع «ایران در آستانه انقلاب مشروطه» را برای پایان نامه دانشگاهی خود انتخاب کرد. باقر مومنی در یادداشتی کوتاه در ابتدای کتاب «ایران در آستانه انقلاب مشروطه و ادبیات مشروطه» با انتقاد از عملکرد جناح چپ و راست در روند انقلاب مشروطه گفت: نهضت مشروطه ایران … همیشه از سمت راست بسیار ارزشمند بوده و به عنوان یک تحلیل علمی از آن کارساز نبوده و از چپ آن را ساده گرفته اند. با توجه به ارزیابی درست از این تلاش های اجتماعی مردم وطنم، در زمانی که فرصت پیدا کردم، در سال های 1325 تا 1329 به تحلیل علمی و مطالعه و یادداشت برداری پرداختم. از آنجایی که مطالعاتم هنوز بسیار ناقص بود، در اواخر سال 1329 رساله ای در این زمینه در مدت چند روز نوشتم. از آنجایی که برداشت کلی به نظر من صحیح و علمی است، بدون دستکاری منتشر خواهم کرد. وی در مقدمه این کتاب، انقلاب مشروطه را یک انقلاب اجتماعی نامیده است: «اگر انقلاب اجتماعی مبارزه ای برای انتقال قدرت از طبقه ای به طبقه دیگر باشد، جنبش مشروطه ایران یک انقلاب اجتماعی است.

مومنی همچنین به بررسی انواع ادبیات و معیارهای ادبیات مترقی و ویژگی های ادبیات مشروطه پرداخت. وی در پاسخ به این سوال که چرا بعدها به ادبیات پیش از مشروطه روی آوردید؟ وی پاسخ داد: دلیل این امر این بود که در این دوره سانسور به طرز وحشتناکی بر انتشار کتاب ها حاکم بود و امکان چاپ مقاله ای که حاوی نقد اجتماعی زمانه باشد یا آگاهی و دانش نسل جوان را ارتقا دهد، وجود نداشت. این کتاب‌ها در واقع به این خواست اجتماعی پاسخ می‌دادند، زیرا خواننده را نسبت به وضعیت استبدادی و بسته روزگار ما بیشتر آگاه می‌کرد.

صحبت از سانسور در شب های گوته

بین سالهای 1346 تا 1355 تحصیلات خود را ادامه داد، به همین منظور دو سال را در فرانسه گذراند، به ایران آمد و انتشارات «صدای معاصر» را تأسیس کرد و در سال 1353 مجدداً برای تکمیل پایان نامه دکتری خود در دانشگاه سوربن به فرانسه رفت. تبدیل شد. موضوع پایان نامه دکتری باقر مومنی «مسئله زمین و جنگ طبقاتی در ایران» بود که با نام مستعار در فرانسه منتشر کرد. پس از بازگشت به ایران در سال 1355، مجدداً به تحقیق، ترجمه و تصحیح متون دوره مشروطه پرداخت. مومنی در آن زمان بیش از گذشته با مقوله سانسور آشنا بود، به طوری که یک سال بعد قرار شد به عنوان سخنران در شب های نویسندگان و شاعران ایران (شب های گوته) حضور یابد.

در آن زمان، شب‌های گوته در باغ انجمن فرهنگی روابط ایران و آلمان با همکاری مؤسسه گوته و کانون نویسندگان ایران برگزار شد. مهر در سال 1356 هنوز جنبش‌های اعتراضی منجر به انقلاب در ایران شکل نگرفته بود و برخی معتقدند این ده شب و سخنرانی نویسندگان و شاعران مشهور ایرانی تأثیر زیادی در تبدیل شدن باقر مومنی به موتور اعتراضات در باند داشت. در شب پنجم کلمه سانسور کرد و گفت:

مخالفان آزادی قلم به اخلاق و مذهب و همچنین عدم آمادگی مردم برای آزادی اشاره می کنند، اما حقیقت این است که هیچکس در دستگاه سانسور نمی تواند خود را باهوشتر و آگاهتر از روشن فکری و یا پیچیده تر از آنها بداند. در این زمینه به نقل قولی اشاره می کنم که نه از روبسپیر و نه مثلاً از میرزا آقاخان کرمانی، بلکه از زبان نخست وزیر قبلی همین سه ماه پیش آمده است. وی به گروه سانسورچیان بخش نویسندگی که «جلوگیری از آفرینش هنری» را انجام می‌دهند، اشاره کرد و گفت: این گروه چه تخصص دارند که افکار کسی را درست یا نادرست بخوانند، منطق و قضاوت مردم است که باید آنچه را که هست تشخیص دهد درست و چه نادرست»، افزود: «دولت وظیفه ندارد قلم را به یک سمت بگیرد و آن را از نوعی ماده یا افکار و عقاید پر کند.» البته ایشان در آن زمان فرمودند. یکی از همفکران خود یعنی رئیس بخش نویسندگی در مقابل چشمانش مدعی شد که اداره سانسور نه تنها باید نقش یک معلم اخلاق، رهبر اجتماعی و مجتهد همه جانبه را در برابر مردم ایفا کند، بلکه از نظر هنری نیز این امر را دارد. وظیفه راهنمایی هنرمندان را دارد و حق دارد به آنها ترکیب، معنا و بیان را بیاموزد.

وی در بخشی دیگر از سخنان خود به دلیل سانسور، ارتباط روشنفکر را با ملت و مخاطب و حتی با خود به عنوان عضوی از جامعه قطع کرد: «روشنفکر و هنرمند در هر زمینه ای که کار کند، اگر از او باشد. جدا شد.» مادر پرورش دهنده یعنی ملت باز می ماند و پس از مدت کوتاهی در تابوت تنهایی اش دفن می شود و عزاداری می کند و سپس اسکلتی که از او باقی می ماند مارها و مارهایی هستند که او در اطراف خود دارد. ببین بچه ها به هنر خود می اندیشد و وقتی مردمی که از کنارش می گذرند از بوی قبرش و دیدن مار و مورچه بیزار می شوند، به آنها توهین می کند که بی هنر و نادان هستند. به این ترتیب سانسور هنر و فرهنگ را می کشد و از لاشه مرده هنر، نه هنر، بیماری را به توده مردم سرایت می دهد. فرزند ملتی که باید منظر فرهنگ و هنرش شود یا به دنیا می آید یا به موجودی لنگ و کج و در عین حال خودبین و خودپسند تبدیل می شود و خود ملت پس از مدتی عقیم و عقیم می شود. ، حاصل این کودک باید دوباره متولد شود. “فقر فرهنگی عمیق تر و عمیق تر می شود.”

بعد از انقلاب

مومنی یک سال بعد به همراه سعید سلطان پور، ناصر رحمانی نژاد و بزرگ پورجعفر از دیگر اعضای کانون نویسندگان، هفته نامه «صدای مسائل» را تا تیرماه 1358 منتشر کردند. دو سال بعد شرایط برای اعضای این اتحادیه مساعد شد، بنابراین تصمیم به ترک ایران گرفت و به فرانسه رفت. در فرانسه تلاش کرد جبهه متحد چپ را تأسیس کند اما موفق نشد، اما به کار تحقیقاتی خود ادامه داد و در نهایت 28 ساله شد. آبان او در سال 1402 در آنجا درگذشت.

۲۵۹

را

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما