خبرگزاری مهر – گروه سلامت: سلامت معنوی یعنی برخورداری از حس معنوی، احساسات مثبت و حس ارتباط متقابل مثبت با یک قدرت حاکم و برتر قدسی، دیگران و خود که طی یک فرایند پویا و هماهنگ شناختی، عاطفی، کنشی و پیامدی شخصی حاصل میشود، هرچند از طرح موضوع سلامت معنوی بیش از پنج دهه میگذرد، اما همچنان ابعاد آن ناشناخته باقی مانده است.
به همین دلیل، افراد مختلف با توجه به پارادایم حاکم و مبتنی بر جهان بینی خود سعی کرده است تعریفی ارائه دهد و مؤلفههای آن را بیان کند؛ اما تاکنون اتفاق نظری پدید نیامده است. دلیل اصلی عدم توافق، مربوط به وجود دیدگاههای متنوعی است که در مورد واژه سلامت و واژهی معنویت وجود دارد.
سلامت معنوی بعد مهمی از سلامت افراد محسوب میشود که محققین و صاحبنظران در سراسر جهان تعاریفی برای آن ارائه کردهاند و شباهتها و تفاوتهای زیادی در تعاریف ارائه شده و دیدگاههای مربوطه به چشم میخورد؛ این تفاوتها و شباهتها ناشی از شرایط اجتماعی محققین، فرهنگها و اعتقاد مذهبی یا عدم اعتقاد مذهبی افراد است.
در همین راستا خبرنگار مهر با عبدالله سلطانی شایان نماینده ولی فقیه در دانشگاه بقیه الله گفتگویی داشته است.
تفاوت بنیادین روانشناسی اسلامی با روانشناسی غربی چیست؟
سلطانی شایان: در مبحث روانشناسی، تفاوت عمیقی میان روانشناسی غربی و روانشناسی اسلامی وجود دارد که بسیاری از متخصصان حوزه علوم انسانی بر آن تأکید دارند. روانشناسی غربی بر پایه رویکردهای علمی و فلسفی غرب شکل گرفته و در آن مفهوم (روح) و (روان) به طور مجزا در نظر گرفته نمیشود، این در حالی است که در مبانی اسلام، روح و روان دو مقوله متفاوتاند و اسلام جایگاه معنوی و فلسفی ویژهای برای روح در نظر گرفته است.
یکی از نکات مهم در حوزه روانشناسی توجه به سبک زندگی اسلامی و مهارتهای زندگی است. سبک زندگی در این چارچوب، همان سختافزار زندگی است که مهارتها به عنوان نرمافزار روی آن نصب میشود. بدون درک درست سختافزار (فرهنگ و سبک زندگی اسلامی) نمیتوان مهارتهای زندگی مؤثری ارائه داد. این موضوع نشان میدهد که صرف انتقال نظریههای روانشناسی غربی به فضای اسلامی، نتیجهبخش نخواهد بود و نیاز به بومیسازی عمیق و حل مشکلات فلسفی و فرهنگی دارد.
بسیاری از آموزههای روانشناسی غربی برای توسعه و رشد جامعههای غربی طراحی شدهاند و پیادهسازی بیواسطه آنها در جوامع شرقی، به دلیل تفاوتهای بنیادین فرهنگی و فلسفی، با شکست مواجه میشود. این نکته را میتوان با نگاه به تفاوت مفهوم بهشت در فرهنگهای مختلف مشاهده کرد؛ در فرهنگ غربی، با افزایش امکانات مادی و فسیلیتیها بهشت زمینی تصور میشود، در حالی که در فرهنگ اسلامی نگاه به دنیا به عنوان (هتل) مطرح میشود که موقت است و لذت بردن از آن مشروط به ترک آن و حرکت به سوی زندگی ابدی است.
از سوی دیگر، اختلافات عمیق در نگرش به زندگی مشترک و روابط زن و مرد نیز به خوبی نمایانگر تفاوت فلسفی میان روانشناسی غربی و اسلامی است؛ در فرهنگ غربی، جدایی و حفظ حق فردی در روابط زناشویی بیشتر مورد تأکید است، در حالی که در فرهنگ اسلامی، پایداری زندگی خانوادگی و تحمل سختیها و مدارا کردن ارزشمند شمرده میشود. این تفاوتها در رویکردهای روانشناسی باعث شده است که برخی از مهارتهای زندگی غربی در جوامع اسلامی کارآمد نباشد.
ایثار و شهادت در فرهنگ اسلامی چه جایگاهی دارد؟
سلطانی شایان: یکی از چالشهای مهم در این مسیر، فهم درست جایگاه ایثار و گذشت در فرهنگ اسلامی است که با رویکردهای غربی کاملاً متفاوت است. در جوامع غربی، بهطور معمول فرد به خاطر دیگران از خودگذشتگی نمیکند و این رفتارها ممکن است حتی مورد نقد قرار گیرد، اما در فرهنگ اسلامی ایثارگری و فداکاری ارزشهای بالایی دارند و به عنوان معیارهای رفتاری مثبت شناخته میشوند. این اختلاف نگرشی، لزوم توسعه مدلهای روانشناسی بومی با پایههای فلسفی و فرهنگی قوی را دوچندان میکند.
از دیدگاه فلسفی نیز روانشناسی، شاخهای از فلسفه محسوب میشود و حل مسائل فلسفی مربوط به روان و روح، پیشنیاز مهمی برای تدوین مدلهای روانشناسی اسلامی است. توجه به این نکته کمک میکند تا روانشناسی اسلامی بتواند پاسخگو و مؤثر در حل مسائل روانی و رفتاری جامعه ایرانی-اسلامی باشد.
در نهایت، برای تحقق روانشناسی اسلامی کارآمد، باید ضمن حفظ اصول علمی و تجربی، تفاوتهای فرهنگی و فلسفی جوامع شرقی را مدنظر قرار داد و از الگوهای غربی به صورت مکانیکی استفاده نکرد. این مسیر نیازمند همکاری مستمر روانشناسان، فلاسفه، و متفکران دینی است تا بتوانند مدلی جامع، دقیق و بومیشده ارائه دهند که هم به نیازهای روانی جامعه پاسخ دهد و هم با فرهنگ و ارزشهای دینی سازگار باشد.
تربیت روانشناس متخصص و بومیسازی روانشناسی چه ضرورتی دارد؟
سلطانی شایان: در حالی که بحث بومیسازی روانشناسی و توسعه روانشناسی اسلامی همچنان محور گفتوگوهای علمی است و یکی از اصول بنیادین این رویکرد، توانایی روانشناس در کنار گذاشتن باورها و پیشفرضهای شخصی هنگام مواجهه با مراجع است. روانشناسِ حرفهای نباید ارزشهای خود را به مراجع تحمیل کند؛ چه مراجع متدین باشد و چه غیرمتدین.
روانشناس باید فضای امنی فراهم کند تا مراجعهکننده آزادانه صحبت کند. اتاق مشاوره کلاس آموزش یا مکان القای ایده نیست. اگر درمانگر با پیشفرضهای شخصی وارد فرآیند شود — مثلاً رفتار با مراجع براساس پوشش یا اعتقادات او — کیفیت درمان به خطر میافتد. در مقابل، سلامت معنوی بالای درمانگر، توانایی او در حفظ مرزبندی حرفهای و جلوگیری از القای افکار را تضمین میکند.
این مسأله به تعلیم و تربیت روانشناسان باز میگردد.
اساتید دانشگاه و مربیان بالینی نقش کلیدی دارند. آنها نباید فضای آموزشی را محلی برای پیادهسازی تمام دیدگاههای شخصی خود کنند. خروجی چنین آموزشی، نه تنها کمبهره خواهد بود، بلکه ممکن است زمینهساز انتشار رویکردهای غیرحرفهای شود. در مقابل، وظیفهٔ نظام آموزشی است که نسل جدید روانشناسان را با مهارتهای لازم برای تعامل با فرهنگهای مختلف آماده کند.
بزرگترین چالش روانشناسان با یکدیگر چیست؟
سلطانی شایان: یکی از چالشهای بزرگ، کشمکش میان منافع گروهی و رویکرد علمی است. ورود دیدگاههای ایدئولوژیک و سیاسی به حوزه روانشناسی، باعث تفرقِ نظری و رقابت میان متخصصان میشود. نتیجهٔ این اختلافات، گسترش روانشناسی زرد است؛ تولید محتوا و روشهایی که ظاهری جذاب دارند اما فاقد پشتوانهٔ علمی و اخلاقیاند؛ حتی مفاهیم پربازدهی مانند روانشناسی مثبتگرایانه نیز در این فضا ممکن است بدنام شوند.
بومیسازی روانشناسی از منظر فلسفی نیز اهمیت دارد. نقد مفاهیم و مبانی فلسفی روانشناسی غربی و تطبیق آنها با ارزشها و نیازهای فرهنگی ایران، میتواند راهگشا باشد. تجربهٔ موفق بومیسازی فلسفه غرب نشان میدهد با استدلال عقلانی و منطق میتوان برخی گزارهها را در چارچوب فرهنگی دینی نیز مورد پذیرش قرار داد. روانشناسی بهعنوان شاخهای نزدیک به فلسفه، ظرفیت بالایی برای این کار دارد؛ به شرط آنکه پژوهش و آموزشِ متعهد و منسجم دنبال شود.
مهارتهای گفتگو و گفتمانسازی نیز یکی از نیازهای عملی است، کمبود فضای گفتوگو و شفافیت علمی، زمینه سوءتفاهم و تقابل میان صاحبنظران را فراهم میآورد. به جای تخریب طرف مقابل، تسهیل گفتوگو و همافزایی میان متخصصان، مسیر اصلاح را هموار میکند. وحدت عمل علمی و پرهیز از سیاستزدگی میتواند از تولیدِ خروجیهای متضاد جلوگیری کند.
توسعه روانشناسی کارآمد در جامعه ایرانی – اسلامی نیازمند سه رکن تربیت روانشناسان متخصص و بیطرف، آموزش اساتیدی که آخرین یافتههای علمی را با حساسیت فرهنگی منتقل کنند، و ایجاد فضای گفتمان انتقادی اما سازنده است و تنها در این صورت است که روانشناسی بومی میتواند هم نیازهای روانی مردم را پاسخ داده و هم از خطر نفوذ روانشناسی زرد به جامعه پرهیز کند.
گردآوری شده از:مهر