۱۵۰۹۷۲۰
ما این کار را با اعتماد به خاطرات تیم تحریریه امتحان ورودی جمع می کنیم. امیدوارم منتظر بمانید
در بالا: ما به آزمون ورودی رسیدیم ، یک روز ویژه که زمانی به یک فکر ایرانی تبدیل شد ، ماه ها خانواده ها این روز را برای تعیین وظیفه فرزندان ایران داشتند ، اگرچه ساخت یک نیروی کار متخصص در آن زمان و به دست آوردن مدرک تحصیلات دانشگاهی یک کار تعیین کننده تر بود. نبودبشر با این حال ، ما این کار را با اعتماد به خاطرات تیم تحریریه امتحان ورودی کامپایل می کنیم. امیدوارم منتظر بمانید
حسن غورباننی نوشت: در سال 86 ، با صمیمی ترین دوست من ، زمینه ای برای امتحان ورودی داشتیم. او دیشب نخوابیده بود و ما ساعت 5 صبح با هم رفتیم. همه آنها به همراه والدین خود آمدند و استرس داشتند ، اما من و دوست من اول رفتیم و یک نان آرایشگر را با خامه و شیر خریداری کردیم. ما آنجا نشسته بودیم و صبحانه می خوردیم. بعد از صبحانه هم بهمن روشن و پرتاب شده ؛ انگار به پیک نیک رسیدیم. همه آنها با تعجب به ما نگاه می کردند. ما در آن سال امتحان ورودی را قبول نمی کنیم ، اما به یاد آوردیم.
خاطره مسیح یک برده قابل خواندن است: روزهای باقیمانده برای سال 2 ، یک شب دوست من سومایه با من تماس گرفت و گفت وقتی کارت ورودی را می گیرید می دانید! گفتم آنها به من اجازه دادند به آزمون ورودی بروم! به طور خلاصه ، من را انکار کنید و اصرار کنید که نباید به شما مراجعه کنید (زمان ما کافی بود) ، کارت ورودی جلسه را دریافت کنید. گفتم ما دیوانه را نمی پذیریم! چند روز ، ما حتی نمی دانستیم! او گفت ما به آنجا می رویم تا کیک و آب خود را بخوریم و برگردیم!
به سرت صدمه نزن من به مادرم گفتم که ما قصد داریم با سومایه برویم تا امتحان ورودی را بگیریم ، او گفت: “درآمد!” بعد از آخرین تست خرد ، اکنون کتاب های خود را به خانه می اندازید؟ گفتم نه ، ما فقط می خواهیم به کیک و آب میوه برویم. ما به کافه رفتیم و آقای کافاری گفت که من اولویت ها را از کجا دارم؟ گفتم فقط تهران! وی گفت که درصد پذیرش بسیار پایین خواهد بود ، من گفتم خوب است ، من نمی توانم ترک کنم. او گفت که آنها به من اجازه می دهند حداقل Karaj و Qom و Qazvin بروم ، من گفتم نه تنها Karaj و Tehran.
بشر پروردگار ، ما کارتهای خود را گرفتیم و به آزمون ورودی رفتیم و به امتحان ورودی رفتیم و ممکن است به کفر من در کاراج ، روزانه ، پایه های هنرهای تجسمی اعتقاد نداشته باشد. به هر حال ، کیک و آب من به ما خشک نمی شود ، ما خشک شدیم ، برگشتیم.
Alireza Bagherpour: خرداد 94 ، من کتاب آزمون های ادبی را باز می کردم و کتاب را غرق می کردم ، تنها چیزی که من اعتقاد نداشتم ورودی و امتحان دانشگاه است ، من هرگز در موضوع مدرسه و مدرسه نبودم و من به سادگی با یک امتیاز بسیار معمولی به امتحان رفتم ، دیشب نرسیدیم! من به فینال برلین می دهم ، جایی که خانم قدیمی ایتالیایی MSN Barça شد ، جایی که نیمار تیر او آخرین بار را به بوفون بوفون برد ، جایی که از بارسا ناراحت و خوشحال بود ، این برجسته ترین تصویر امتحانات ورودی ، برلین 2015 است.
آیدا فلاهیان:مشاوران ورودی گفتند که آنها برای یک هفته باقیمانده کتاب را باز نمی کنند. به طور طبیعی ، من همین کار را کردم. البته آنها شامل دانشجویانی بودند که سه سال و روز در حال تحصیل بودند. مثل من ، من قصد داشتم زود بیدار شوم و تاریخ ادبیات و همه چیز را بخوانم! به هر حال من مشاور را شنیدم. من طی هفته گذشته هیچ کاری نکردم. من حتی در روز امتحان حتی از خواب بیدار نشدم. من حتی تا پایان زمان امتحان از خواب بیدار نشدم و بعد از یک ساعت در همان جلسه خوابم برد. نتایج آزمون ورودی که آمد خیلی راضی نبود. اما به هر حال ، آن روز ، همه می پرسند که چگونه من آنقدر خوب هستم که گفتم: من همیشه به مشاوران گوش می دهم!
المیرا فلافیان به عنوان اولین دانش آموز نوشت: امتحان ورودی همیشه برای دانش آموزان اول دشوارتر است. شاید همه بگویند: وای ، چرا حق با شماست ، چرا باید استرس داشته باشید؟ اما این در مورد این نیست. استرس ورود به طور ناگهانی سه موردی را که در دوره صفر دریافت کرده است می چرخد. انگار هرگز مطالعه نکرده اید. این برای من کافی بود. احساس کردم که این پس زمینه جهان است و من از آن لذت نمی بردم. در جلسه ، من گریه کردم. لحظه ای تلخ بود ، اما به نظر می رسید که من مرا در مورد مدرسه می شناختم و می دانستم که در سالهای مدرسه رکورد درخشان دارم ، به جای اینکه آزار دهنده باشم ، گفت: “بچه ها بدبخت هستند ، فلاه گریه می کنند ، من فکر می کنم ما به اتاق افتخار می کنیم!” و کل اتاق روی هوا بود …
منبع:برترینها