فلاپی سقوط از آثار ادبی یکی از اعتقادات قدیمی این مرز است. با گذشت زمان ، ساکنان این سرزمین حق داشتند از کلمه ای که فکر می کردند بهره مند شوند. با این حال ، با گذشت زمان ، فقط در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
اگر دست دوباره به سر شما بیاید
زیرا سرهایی که باید به چوگان برگردم چیست
زولف زندگی من است اما نه
که زندگی در دست مو است
پروانه امشب به شما شمع می دهد
آتش مانند شمع از قلب شما
دم تا یک لبخند دهم
من از دکل دعا می کنم.
چون این دعای من نیست
در تفنگ شکار نخوانید.
اگر در مساجد و میله های تخیل قرار بگیرد
محراب و ویولن
من پشتی خود را می سازم
چون می توانم صبح صبح بفروشم
محمود پایان این راه بود
اگر او به سرش برود
غم و اندوه قلب برای گفتن این در این تور
به جز فنجان با نبرد
توضیحات فرهنگ لغت: پروانه: این به معنای اجازه و اجازه در اینجا است.
نظرات عرفانی:
1- هافیز در بیت پنجم ، ششم و آخر می گوید:
* از آنجا که دعاهای من یک جنایتکار خالص نیست ، من آنها را به طور مرتب می سوزم تا عشقم را تمیز کنم و نماز را در میخانه تمیز کنم.
* اگر نور شما در مسجد در آینه تخیل من ظاهر شود ، من از دو ابرو برای قلبم در مسجد ، محراب و میخانه شادی و شادی ایجاد می کنم.
*می توان گفت که قلب قلب است ، زیرا در این دو روز ، هیچ کس سزاوار راز نیست جز نعمت هر کسی.
اکنون باید اهداف خود را تفسیر کنید.
نظر غزل:
همه کارها را انجام دهید تا اهداف خود را بدست آورید ، اما خود را به تنهایی می بینید ، هیچ دوست خود را پیدا نخواهید کرد ، امیدوار نیستید که این کار را انجام دهید ، اما با تلاش خود موفق خواهید بود.