اثاثه در داستان “ابن قرآن بخاری و مرگ او در هزار نفر به تنهایی” ، بورخس روایتی پیچیده و استعاری را ایجاد می کند و مسیری پر از رمز و راز و ابهام را برای خواننده به ارمغان می آورد. ابن ققیق بخاری ، پزشک و فیلسوف بزرگ قرن چهارم آه ، در جستجوی حقیقت ، علم و زندگی در تصمیمات فلسفی و علمی وارد دنیای شما می شود. در این داستان ، بورخس از لایه های مختلف شخصیت ابنقان استفاده می کند تا نشان دهد چگونه انسان قادر به درک همه جنبه های زندگی و مرگ خود در مقابل پیچیدگی های درونی و خارجی آنها نیست. مرگ ابنقان در این داستان نه تنها هدف جسمی او بلکه انتقاد از خطی بودن تاریخ و واقعیت است. خواننده می یابد که چگونه یک مرد بزرگ را می توان در یک هزارتوی بی پایان معنا از دست داد.
به گفته بازتاب آنلاین ؛ بورخس هوشمندانه نشان می دهد که مرگ ابن زاقان نمی تواند پایان داستان او باشد. در عوض ، او در یک فرآیند دائمی از سؤالات ، تحلیل ها و شک و تردیدها گم می شود. به عبارت دیگر ، مرگ ابنقان در این داستان نوعی تجسم از مبارزات ذهنی انسان است که در آن حقیقت هرگز کاملاً روشن نمی شود. بورخس این داستان را به عنوان یک حلقه بی پایان از سؤالات و جستجوها نشان می دهد که هرگز به پاسخ نهایی نمی رسند. این مرگ در واقع پایان زندگی ابن ققیق نیست ، بلکه آغاز یک روش بی نهایت تفکر و سؤال است.