همیشه روزی دست قوزی نمی‌افتد!/ فصل ششم پایتخت مزخرف‌ترین بود

Alireza Khamseh در مورد اختلافات بی سابقه خود با Mohsen Tonabandeh در برنامه “کلاس اول” در تلویزیون اینترنتی همشاهری صحبت کرد. وی گفت: “اگر مشکلی بین ما وجود داشته باشد ، درونی است و خارجی نخواهد بود.” وی همچنین گفت که آماده سازی را می توان مشاهده کرد و شخصیت پانجالی را می توان در پایتخت حفظ کرد!

Alireza Khamse ، که از دهه 60 تا به امروز با بازی ها و طنزهای خود در نقش های مختلف کمدی میهمان بوده است و مخاطبان حرفه ای سینما و تلویزیون را به عنوان “چارلی چاپلین” ایران به میزبانی Mojdeh Lavasani در چهارشنبه شب دارد. او صریح صحبت کرد و مثل همیشه از مخاطبان خود رنج می برد. گزارش زیر پاسخ به سؤالاتی است که مجری با او مطرح کرده است.

من در کلاس 2 بودم!

Mojdeh Lavasani در ابتدای بحث گفت که Alireza Khamse سالها گفته بود که من یک کمدی را جدی می گیرم. آنها جدی هستند در حالی که کمدین های شیرین هستند.

Alireza Khamseh گفت: “من خوشحالم که در برنامه” کلاس اول “حضور دارم. خوشحالم که من یکی از کلاس های اول هستم. البته اگر شما یک برنامه کلاس دوم داشتید ، من هنوز هم می آمدم. از آنجا که من سالها کلاس دوم بودم ، از جمله فوتبال.

مجری به آموزش Khamse در برنامه تلویزیونی اشاره کرد و وی توضیح داد: “این یک روانشناسی علمی جدید است. روانشناسی در مورد آنچه ما فکر می کنیم علمی است. این یک علم برای یک مرد معاصر است که امروز پر از اضطراری است ، استرس و شلوغ بودن ، برای به دست آوردن آرامش و آرامش.

اما باید بگویم در بازیگری این علم چه بگویم. کاری که من در بازیگری انجام دادم روانشناسی شخصیت بود. به عنوان مثال ، در سریال قدیمی من بازی می کردم یا سریال های اخیراً ارائه شده ، شخصیت جدید به روانکاوی کافی نیاز دارد. “تحصیلات من در رابطه من با مدیر و گروه تولید به من کمک کرد تا شخصیت ها را بهتر تحلیل کنم.”

من یک مدیر حرفه ای تر از Beyzai می خواستم!؟

بازیگر سریال تلویزیونی سریال تلویزیونی توضیح داد: “من دانشجو بودم و در دانشگاه ملی (شهید بهشتتی) مشغول به تحصیل بودم.” گروهی از علاقه مندان به تئاتر وجود داشتند که تشکیل شدند یکی از آنها آقای هاشمی بود. من دیر به آن گروه پیوستم. وقتی من دیر پیدا کردند ، آنها پرسیدند که شما چه کاری می توانید انجام دهید و من به صحنه رفتم و کاری بداهه کردم. همان کاری که امروز همین کار را کردم نام آن است! هاشمی در آن لحظه به من گفت که به آماترها آسیب نمی رسانید اما باید وارد گروه حرفه ای شوید! من در گروهی از متخصصان مانند سوزان تاسلی و احمد آغالو شرکت کردم. این روند تا سال 1977 هنگامی که من به فرانسه رفتم ادامه یافت. هنگامی که من از فرانسه بازگشتم ، نمایشنامه ای به نام “مرگ یزدر” اجرا شد که به من گفته شد که نقش سرباز آن نمایش را بر عهده بگیرم. در همان زمان ، هنگامی که این نمایش روی صحنه بود ، همچنین یک تئاتر تله ای بود که از تلویزیون پخش می شد. من یک جوان زشت هم بودم. خوب ، من به یاد دارم که بهرام بیضئی به هاشمی گفت ، “من یک سرباز ساسانید می خواهم. این یک مرد جوان است. اما هاشمی همچنان اصرار داشت که من می توانم نقش یک سرباز چهارگوش را بازی کنم. من به خودم گفتم ، من به فرانسه رفتم و نمی خواهم با کارگردانان عادی مانند Bahram Beyzaie کار کنم و می خواهم برای فیلمبرداری های بزرگ فرانسوی بازی کنم!

به هر حال من نقش سرباز ساسانید را بازی کردم و در کار بهترین کارگردان ایران بازی کردم. به یاد داشته باشید ، او تاریخ امین بود. من یک سرباز بودم که از بیرون گزارش می دادم. این تنها موجودی بود که به اخبار وحشتناک و وحشتناک گفت. البته ، من معمولاً با خنده ظاهر می شدم. بیضئی گفت چرا شما می خندید و پایان کار ذاتی در لبخند ذاتی است: “سربازان به راه می رسند ، شمشیرهای آنها کج شده و … !!”

کمدی مرا گرفت

“مرگ یزدر” اولین اثر سینمایی من بود و فکر می کردم این یک کار درخشان است. من هنوز دوست دارم علاقه مندان به سینما را ببینم. من در “شاید دیگری” پانتوما بازی کردم. من فکر می کنم کمدی جدی ترین چیز در جهان است. وقتی با درام های معمولی سر و کار داریم ، کار نمی کنیم. اما وقتی ما یک کمدی درست می کنیم ، این شما نیستید که یک کمدی را انتخاب کرده اید اما در بعضی جاها کمدی خود را انتخاب می کنید. به هر حال ، من فکر می کنم کمدی من مرا گرفت و من به دام او افتادم. هدف من از ابتدا خندیدن بود. من می خواستم به مخاطب و مخاطب بخندم و این کار دشواری بود. آقای اسماعیل شنگ الله “وکیل پاتلون” را ساخت و در ایران به خوبی شناخته شده بود. در “دست بالا” ، با بازی با جمیلا شیخ و محمد علی کشوارز ، من نقش یک چوپان دروغگو را بازی کردم. در آن زمان بود که مهروجی از من دعوت کرد تا در “اجاره” بازی کنم. البته که من در آن فیلم بازی نکردم ، یک داستان جالب نیز وجود دارد. آنها سپس سریال “هوشیار و بیداری” را ساختند ، که همه مخاطبان می گفتند “بیدار شوید!”

کمدی سالم تاریخ انقضا ندارد

Alireza Khamse گفت: “یک کمدی سالم تاریخ انقضا ندارد.” فیلم های چارلی چاپلین را ببینید. یا لورن و هاردی. یا “سوپ اردک” که هر وقت دیروز می بینید می بینید. بعداً ، “دو نیمی از مردم” ، “من عاشق زمین هستم” ، من “آپارتمان شماره 13” را بازی کردم. من فکر می کنم سینمای دهه 60 و 70 تکراری بود.

Alireza Khamseh ، که همچنین “Delgushah Alley” توسط Hussein Hedayat ، Kiomars Pour Ahmad ، همچنین Mehdi Mazloomi را در حرفه خود دارد ، گفت: “بعضی ها در حال ساختن کمدی هستند بدون توجه به تعریف کمدی. ما فقط می خواهیم به هر قیمتی خندیده کنیم ، این یک نام کمدی است. صابری ، گل آقای ملاات ایران ، طنز جراحی و قصاب است!

آیا سریال هایی را دیده اید که از نظر شما صفر بودند!؟

به همین دلیل نمی توانم با بسیاری از کمدی های امروز در تماس باشم. زیرا هیچ عشق ، فکر و خرد وجود ندارد. ما انسانها باید با چنین گفتاری و کردها مشورت کنیم. شهروندان باید دقیقاً همانطور که پزشک هر از گاهی آنها را بررسی می کند ، مورد انتقاد قرار گیرد ، یک طنزپرداز واقعی باید آنها را آزمایش کند. بنابراین کسی که فقط می خندد کمدی نیست. بسیاری ثروتمند و کمدی هستند.

آنها کمدی را رد نمی کنند. من البته یک بازیگر حرفه ای هستم. امروز چندین فیلم و سریال به من پیشنهاد شده است. زندگی من در حال گذراندن است و اگر می خواهم تمام کارهایم را انجام دهم ، زندگی من پیش نمی رود. اما باور کنید که من هنوز دوست دارم در کمدی نجیب بازی کنم که خرد است. امروز ، ما توسط مقامات سابق سیما و سایر مدیران سابق مطرح شده ایم که به اینجا آمده ایم. من همچنین باید در همان راه آهن شرکت کنم و آن را تشخیص دهم. من حتی سریال هایی بازی کرده ام که نمی بینم و ندیده ام. من امروز نمی توانم به عنوان یک بازیگر حرفه ای بازی کنم تا زمانی که بیضئی به ایران بازگردد و دوباره در فیلم او نقش ایفا کنم! شاید چند سال پیش برخی از سریال ها را از من دیده باشید. از طرف دیگر ، ید الله صمدی روحیه ای نجیب داشت. در تمام آثار او ، ریشه طنز و کمدی دیده شد. یا Abolhassan Davoodi با “جیب ها به بهشت ​​نمی روند” یا فیلم “جهیزیه بی بی” که در آن برخی از مردم ایران مورد انتقاد قرار گرفته اند.

آتران و امثال Pejman Jamshidi بازیگران خوبی هستند. خدا را شکر که ما از نظر بازیگر کمی داریم. Pejman یک بازیگر شیرین است ، اما سناریوهایی که مشکل دارند. “این ریل ها است که قطار را به جایی نمی رساند.”

من هوای گرم بندر عباس را در سرما تهران با پیراهن بازی کردم!

خمسه گفت: “زندگی ما با ری احمد ، هاشمی و داوودی خلاصه نشده است.” هنگامی که احمد می خواست با خانم مهرنه رافی ازدواج کند ، من او را دیدم. آن دوره آغاز کار ما بود. حتی ری احمد سناریوی فیلم نهایی را برای من ارسال کرد و من در آن زمان از ایران دور بودم. چه در زندگی و چه در کارم ، من به دوستانم آموزش می دادم. اولین رابطه ما در فیلم “بندر” بود. در حال حاضر بیش از ده ها فیلم ارزش دارد. ما فقط در فیلم بندر در بندر عباس بودیم و بقیه فیلمبرداری باید در سرما تهران با یک بخاری زیر پا و پیراهن در حین تکان دادن سرما انجام می شد. ما چنین روزهایی را با هم گذراندیم. امروز ، حتی روابط انسانی تغییر کرده است. فکر می کنم دهه 60 بودم. همه مردم افتخارآمیز بودند. درست است که امروزه فناوری مدرن تر و مدرن تر شده است ، اما زندگی و خانواده ها گویا محتوا از محتوا محروم هستند. بعضی اوقات فکر می کنم جامعه ایرانی که فقیرتر بود اما محمور به مهر او یک نویسنده بود ، به نظر می رسید بهتر است. جامعه ای که ایران فقیرتر بود. به گفته بیزائی ، فقر با ما متولد می شود و این فقط مادی نیست. امروز ممکن است بوی بدن همسایه خود را بشنویم و دریابیم که چند روز پیش در گذشته. با این حال ، قدیمی ، حضور والدین در خانه باعث شد این دو برادر با هم بجنگند. یا اگر همسایه با همسایه می جنگید ، چند روز بعد به صدقه می رفتند. “

بابپانجالی در مشهاد گم شد ، بهتر نبود!

بازیگر سینما درباره دلایل او در سریال پایتخت گفت: “اول ، شما باید این سریال را به این سریال بگویید.” هر سریال که این روزها ساخته می شود و گره گره مردم و مشکل مشکلات و مشکلات و اندوه مردم را کاهش می دهد. به محض اینکه مردم سریال را می بینند ، باید صد نفر بگوید. اما من بارها به این گروه گفتم که من نقش باباپانالی را پشت سر گذاشته ام. آنها پیشنهاد کردند که در سریال هایی مانند The Soul حضور داشته باشند ، و درست زمانی بود که می خواستم برای دیدن دخترم به خارج از کشور بروم. پیش از این ، من تعدادی از بازیگران همان سریال های سرمایه را که خارج از سریال بودند ، تنظیم کردم ، چگونه بازگشت به این موضوع آسان بود و گفتم که پانجالی مدتی به مشهاد رفت و مدتی در آسایشگاه معلول بوده است و اکنون سرش دوباره به وجود آمده است. اما گروه کارگردانی دوست نداشت. “

یک روز همیشه گرسنگی نیست! من با لحن مشکل خارجی ندارم …

وی در پاسخ به این سؤال كه آیا نقش باباپانالی برای محسن تانابهانده مهم است یا خیر ، وی توضیح داد: “اگر ما با Tonaband اختلاف نظر داریم ، داخلی است و فکر می کنم این امر بیرونی نیست. افراد در خیابان می پرسند که Babapanjali چه کاری انجام داده است. هوش و حافظه ، ارگان ها و ارگان ها معمولاً برای اجسام انجام می شود؟ بازی. من فکر می کنم در این موارد بیشتر با آنها صحبت نمی شود. همیشه وقت نخواهد داشت. همانطور که گفتم هنر تجارت بین من و مردم است. به هر حال ، من از باباپانالی و پایتخت عبور کرده ام.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما