اثاثه ماریو بارگاس جوزیا ، که در هشت سالگی در پرو درگذشت ، چهره ای برجسته در ادبیات و فرهنگ آمریکای لاتین بود و بندرت از بحث و جدال جلوگیری می شد. او با بیش از 5 اثر ادبی جایزه نوبل ادبیات را به دست آورد ، که بسیاری از آنها به زبان های مختلف ترجمه شده اند. کمیته نوبل او را “داستان پردازی با استعداد الهی” توصیف کرد. تصاویر او از استبداد ، خشونت و مردسالاری ، به زبان غنی و تصاویر تأثیرگذار یکی یکی از ستاره های بوم آمریکای لاتین (بوم به معنای صدای انفجار) توجه جهان را به این قاره جلب کرد.
طبق BBC بی بی سی به نقل از BBC در اوایل به ایده های چپ گرایانه ، ژوزیا به تدریج از آرزوهای انقلابی آمریکای لاتین دلسرد شد و سرانجام با حزب مناسب جبهه دموکراتیک ، حزب ریاست جمهوری پرو شد ، اما شکست خورد.
زندگی شخصی و کار اول
جوزیا در خانواده ای از طبقه متوسط در Arkipa پرو متولد شد. در کودکی و پس از جدایی والدینش ، او به همراه پدربزرگ و پدربزرگ و مادربزرگ خود به کوچاباما بولیوی نقل مکان کرد. او در سن هشت سالگی به پرو بازگشت و اولین نمایشنامه خود را با عنوان “اینکا فرار” در سن هشت سالگی نوشت. وی از دانشگاه لیما فارغ التحصیل شد ، در اسپانیا تحصیل کرد و بعداً به پاریس رفت.
اولین رمان او با عنوان “دوران قهرمان” (1) ، افشای فساد و خشونت در یک مکتب نظامی پرو بود. این کتاب در زمانی منتشر شد که ارتش پرو از قدرت سیاسی و اجتماعی قابل توجهی برخوردار بود. تصاویر خشن و تهدیدآمیز از این رمان توسط چندین ژنرال پرو محکوم شد. یکی آنها یوسا را به دلیل داشتن “ذهنی منحرف” متهم کردند.
این رمان براساس تجربه شخصی جوزیا در آکادمی نظامی Levnesio Prado ساخته شده است ، تجربه ای که وی در سال 6 به عنوان “سکته مغزی شدید” توصیف کرد. دو سال حضور در مدرسه باعث شد که او پرو را به عنوان “جامعه خشونت آمیز ، نفرت انگیز ، متشکل از گروه های مخالف اجتماعی ، فرهنگی و نژادی” ببیند. جوسا ادعا كرد كه این مدرسه هزار نسخه از این رمان را سوزاند.
رمان های تجربی و جنبش ادبی “رونق”
دومین رمان او ، “خانه سبز” (2) ، که از بیابان ها و جنگل های پرو عبور می کند ، وحدت بین مبلغان و سربازان اطراف یک فاحشه خانه را به تصویر می کشد. این دو رمان به تأسیس جنبش ادبی آمریکای لاتین در دهه 1980 و 1980 کمک کردند. این جنبش با اثرات سیاسی تجربی و صریح شناخته شده بود که منعکس کننده تلاطم قاره آمریکای لاتین بود.
نویسندگان برجسته جنبش ، از جمله دوست و گاهی اوقات رقیب جوسا ، گابریل گارسیا مارکز (خالق رئالیسم جادویی) ، متعلق به جهان شدند و آثار آنها در سراسر جهان خوانده شده است.
مشت در گارسیا مارکز
به خوبی شناخته شده است که این دو سالها پس از آنکه جویسا مارکز را در یک سینمای مکزیک مشت کرد ، ده ها سال صحبت نکردند. گزارش ها در مورد دلیل این درگیری متفاوت است. دوستان مارکز گفتند که این اختلاف نظر در مورد روابط دوستانه مارکز با همسر یوسا ، پاتریشیا است ، اما یوسا در سال 2008 به دانشجویان دانشگاه مادرید گفت که این درگیری به دلیل اختلاف نظر با کوبا و رهبر کمونیست آن فیدل کاسترو اتفاق افتاده است.
آنها در سال 3 آشتی کردند و سه سال بعد ، در سال 2 ، یوسا جایزه نوبل ادبیات را به دست آورد. او اولین نویسنده آمریکای جنوبی بود که پس از گارسیا مارکز (برنده جایزه نوبل) این جایزه را دریافت کرد.
موضع سیاسی و انتقاد
بسیاری از آثار جوزیا در نیمه دوم قرن بیستم به ناآرامی ها و خشونت های آمریکای لاتین گره خورده است. رمان “گفتگوی در کلیسای جامع” (1) به دلیل بیان دیکتاتوری پرو (1-8) تحت حاکمیت “مانوئل اووریا” بر زندگی و در نهایت نابودی مردم عادی تحسین شد.
مانند بسیاری از روشنفکران ، جویسا در ابتدا از فیدل کاسترو حمایت می کرد ، اما پس از داستان پدیلا در سال 6 ، هنگامی که شاعر هبرتو پادیلا به دلیل انتقاد از دولت کوبا زندانی شد ، از کاسترو دلسرد شد.
در سال 2008 ، جوزیا به ریاست کمیسیون تحقیقات در مورد قتل فاجعه بار هشت روزنامه نگار در روستای اوچوراکای در کوههای آند پرو انجام شد. این حادثه با عنوان “کشتن اوچوراکی” شناخته شد. مقامات پرو ادعا كردند كه روستائیان بومی روزنامه نگاران را با اعضای گروه چریکی مائوئیست اشتباه گرفته و كشته اند. گزارش این کمیسیون از روایت رسمی حمایت می کند ، که منجر به انتقاد شدید از جویسا شد ، زیرا بسیاری معتقد بودند که ماهیت فاجعه بار جرم و مثله کردن اجساد نشانه اقدامات پلیس ضد تروریسم است ، نه نقض بومیان.
عدم موفقیت در انتخابات و ادامه فعالیت ادبی
جوزیا ، که تمایل بیشتری به جناح راست داشت ، با ائتلاف راست جبهه دموکراتیک به “جبهه دموکراتیک” پرو معرفی شد ، اما توسط آلبرتو فوجیموری شکست خورد.
علی رغم انتقاد از نقش وی در تحقیقات در مورد قتل اوچوراکا ، جوسا همچنان به افشای ترور دولت و سوءاستفاده از قدرت از طریق ادبیات ادامه داد. او در مورد دیکتاتور رافائل تروخیو بود ، که به مدت 5 سال بر جمهوری دومینیکن حاکم بود تا اینکه در سال 2 ترور شد. این رمان توسط کمیته نوبل به دلیل پرداختن به “ساختارهای قدرت” و “تصویر مقاومت ، شورش و شکست” تحسین شد.
عشق به پیر
جوزیا سالهای آخر عمر خود را بین پرو و مادرید گذراند. وی همسر خود را در سال پس از پنج سال ازدواج ترک کرد تا با ایزابل اسپانیایی-فیلیپینی و مادر خواننده مشهور لاتین Enrique Iglesias زندگی کند. این او را به صفحات مجله زرد اسپانیایی “Hola” سوق داد.
او هنوز از اظهارات بحث برانگیز وی مورد انتقاد قرار گرفت. در سال 2 ، وی به اظهار نظر در مورد افزایش قتل روزنامه نگاران در مکزیک (بیش از 5 مورد در یک دهه) محکوم شد. وی گفت: “افزایش آزادی مطبوعات به روزنامه نگاران این امکان را می دهد تا چیزهایی را که قبلاً ممنوع شده بودند بگویند.” اگرچه وی همچنین گفت كه “قاچاق مواد مخدر نقش اساسی در این وقایع دارد” ، اما برخی معتقد بودند كه وی با قربانیان و خانواده های آنها همدردی نمی كند.
در سال 2008 ، او ستونی را در روزنامه اسپانیایی ال پائیس نوشت و فمینیسم را “سرسخت ترین دشمن ادبیات” خواند که می خواهد مردسالاری ، تعصب و بی اخلاقی را پاک کند.
جوزیا در اول آوریل (1 آروردین او در لیما و در میان خانواده اش درگذشت. پسرش ، الوارو بارگاس یوسا ، این خبر را تأیید کرد. با مرگ وی ، آخرین ستاره بزرگ جنبش بوم آمریکای لاتین نیز خاموش شد.