یکی این یک تقسیم و قدیمی است که همان غم و اندوه در جهان و دیگری تاریکی ، سرما و تاریکی نیست ، که با کمبود روشنگری و نور گرم کننده و همچنین پشیمانی و ضرر که باعث از بین رفتن سرمایه و گنجینه های بزرگ می شود ، تعیین می شود.
در پایان سال و آغاز سال ، هنگامی که هجده سال داشتم و مهدی مسعود شاه ، بیست و هفت ساله ، در این زمان به وزارت فرهنگ و هنر رسیدیم و برای پنج سالگی دوستی و همکاری خود دوستی و همدردی داشتیم.
آرامش و کلانشهری که در دهه 1950 و 1960 روی چهره من دیدند ، نه محصول سالهایی که از جوهر محترمانه ای که از یک مرد جوان روی چهره اش اتفاق افتاد ، ناشی شد.
نگرانی از هنر متعهد و فرهنگ متعالی و سینمای سالم باعث شد که وی در هر موقعیت و عزت و شانه کارگران بپوشد.
در تب مجموعه “عشق و امید رسول” ، خواه من نویسنده و کارگردان بودم ، یا رهبر ارکستر ، لوریس چکنی ، هر دو از حضور در حضور گرم ، مؤثر و صمیمی و مشتاق مهدی مسعود شاه هیجان زده بودند. او رئیس بنیاد رودکی است. او با همان لطف ، وسواس و فروتنی در اتاق نور و صدا ، در کارگردان صحنه و نماینده عملکرد ، عرق کردن و لبخند کار می کرد.
مهدی مسعود شاهی یک پدیده ستودنی و حیرت انگیز بود. من صادقانه می توانم بگویم که در طول 40 سال رفاه و همکاری ، من آن را به جز واقعاً سلامتی ، اخلاص و خیرخواهی دیده ام. صداقت و همدردی با ذات او همراه بود و صبر و نجابت با زندگی وی همراه بود.
می توان گفت که مهدی مسعود شاه نمادی از درک فرهنگ ، درک دلسوزانه و دلسوز بود. بدون ادعای
باشد که خداوند تمام تلاشهای صمیمانه خود را به او اعطا کند و در بهشت رضایت خود زندگی کند و به خانواده دوستانه و دوست داشتنی خود و همه بازماندگان و دوستداران صبر داغ او بدهد.
Seyed Mehdi Shojaee
اسفند ۱۴۰۳
245245