✍️سهند ایرانمهر

 زلنسکی نماد شکست تفکری در عرصه بین‌الملل است که در تشخیص متحد و حدود و ثغور هم‌پیمانی دچار خطا شده است.در این اشتباه راهبردی هم فرقی نمی‌کند نقطه اتکا آمریکا باشد یا روسیه.

 در پایان جنگ جهانی دوم، رهبران آمریکا (روزولت)، بریتانیا (چرچیل) و شوروی (استالین) در کنفرانس یالتا تصمیم گرفتند که اروپای شرقی تحت نفوذ شوروی بماند.

 در جریان جنگ سرد، مردم مجارستان( ۱۹۵۶) علیه حکومت کمونیستی و سلطه شوروی شورش کردند. آمریکا و غرب در رادیو اروپای آزاد و پیام‌های دیپلماتیک، مردم مجارستان را به مقاومت تشویق کردند اما وقتی شوروی با نیروی نظامی سرکوبشان کرد، غرب هیچ اقدام عملی نکرد و قیام سرکوب شد.

 آمریکا سال‌ها از دولت ویتنام جنوبی در برابر ویت‌کنگ و نیروهای کمونیستی شمال حمایت کرد. اما پس از توافق پاریس (۱۹۷۳)، آمریکا نیروهایش را از ویتنام خارج کرد و عملاً ویتنام جنوبی را رها کرد.

 بعد از جنگ خلیج فارس، آمریکا شیعیان جنوب و کردهای شمال عراق را به قیام علیه صدام تشویق کرد( ۱۹۹۱). اما وقتی آنها قیام کردند( انتفاضه شعبانیه)، آمریکا به آنها کمک نکرد و صدام با سرکوب شدید، هزاران نفر را کشت.

 روسیه نیز سابقه‌ای مشابه دارد چنانکه در سال ۱۹۳۹، شوروی و آلمان نازی پیمان عدم تجاوز امضا کردند (پیمان عدم تجاوز یا پیمان مولوتف–ریبنتروپ )که شامل یک پروتکل محرمانه برای تقسیم لهستان و کشورهای بالتیک بود. این توافق به شدت به ضرر احزاب کمونیستی در اروپا تمام شد، زیرا تا قبل از آن، شوروی آنها را به مبارزه با فاشیسم ترغیب می‌کرد. اما پس از توافق، این احزاب ناگهان مجبور شدند سیاست خود را تغییر دهند و حتی آلمان نازی را دشمن تلقی نکنند.

 پس از جنگ جهانی دوم، شوروی به کمونیست‌های چکسلواکی کمک کرد که قدرت را در اختیار بگیرند. اما در سال ۱۹۶۸، زمانی که رهبر کمونیست، الکساندر دوبچک، اصلاحاتی را آغاز کرد (بهار پراگ)، اتحاد شوروی ابتدا به او هشدار داد اما در نهایت با حمله نظامی، او را کنار زد.

 شوروی و چین در دهه ۱۹۵۰ متحد بودند، اما در دهه ۱۹۶۰ اختلافات ایدئولوژیک شدیدی بین آنها به وجود آمد. در اوایل دهه ۱۹۷۰، شوروی در مقابل نزدیکی چین به آمریکا عملاً واکنشی نشان نداد و حتی به نوعی چین را در برابر آمریکا تنها گذاشت.

 شوروی از ویتنام در جنگ علیه آمریکا حمایت کرد، اما وقتی چین در ۱۹۷۹ به ویتنام حمله کرد، شوروی که متحد اصلی ویتنام بود، فقط از طریق ارسال سلاح و کمک‌های اقتصادی حمایت کرد و مستقیماً وارد جنگ نشد. این در حالی بود که ویتنام انتظار داشت شوروی نقش پررنگ‌تری در دفاع از آن ایفا کند.

 در دهه ۸۰، شوروی از صدام حسین در جنگ ایران و عراق حمایت می‌کرد. اما وقتی عراق در ۱۹۹۰ به کویت حمله کرد، شوروی از او فاصله گرفت و حتی در نهایت در شورای امنیت سازمان ملل، با تحریم‌های بین‌المللی علیه عراق موافقت کرد. 

 روسیه سال‌ها متحد اصلی ارمنستان بود و پایگاه نظامی در این کشور داشت. اما در جنگ قره‌باغ در ۲۰۲۳، وقتی جمهوری آذربایجان به قره‌باغ حمله کرد، روسیه عملاً هیچ اقدامی برای دفاع از ارمنستان انجام نداد.

 امید بستن فتحعلی شاه به عهدنامه فینکنشتاین برای جلوگیری از تعدی عثمانی و روس نیز با بدعهدی ناپلئون‌و امضای قرارداد تیلسیت با الکساندر اول امپراتور روسیه بر باد رفت.

 بنابراین آنچه در اولویت همه بازیگران جهانی قراردارد، منافع ملی  است و اگرچه ائتلاف و اتحاد مهم است اما هیچ تضمینی برای بقای آن در شرایط ناپایدار بین‌المللی که هم متغیرهای بازی و هم شرایط دایما در حال دگرگونی است، وجود ندارد. نکته مهم به گاه ایجاد ائتلاف این است که ائتلاف تا زمانی پایدار است که اولا برگ‌های برنده بازی همچنان در دست باشد و دوم اینکه منافع این ائتلاف در قیاس با ائتلاف یا توافق‌های متاثر از شرایط جدید برای متحد سابق همچنان باارزش باقی مانده باشد در غیر این صورت، اتحاد و هم‌پیمانی‌های سابق چون پر کاه به طاق نسیان سپرده می‌شود و وای بر کشوری که در ارزیابی شرایط بین‌المللی و‌برگ‌های در دست دچار خطای محاسباتی شود.

*کانال نویسنده







logo-vid

منبع:عصرایران

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما