وی براساس ایده ملی آنلاین ، در مورد مهاجرت برادرش ، پارسا ، خارج از کشور و درد جدایی با او صحبت کرد. این رویداد که پس از تصادف هواپیمای اوکراین رخ داد ، نه تنها یک ضربه عاطفی بزرگ برای ماهسا بود ، بلکه توضیح داد که اشکهای او سالها خشک شده است.
ماهسا تاهماسی اعتراف کرد: “زندگی برادر من زندگی برادر من بود. قبل از اینکه ایران را ترک کند ، ما همیشه جنگیدیم و روابط ما به طور معمول مشتاق بود. اما وقتی او رفت ، انگار قطع شدم. من قطع شده بودم. خودم را پیاده روی می کنم ، اما هیچ کس از برادرم تلخ جدا نبود نبودبشر »
او همچنین متوجه شد که آخرین باری که با برادرش خداحافظی کرد ، او روزی بود که به فرودگاه رفت تا به هدف جدید خود پرواز کند. ماهسا افزود: “سالها است که فکر می کنم اشکهای من تمام شده است زیرا من در آن لحظه گریه کرده بودم ، گویی تمام اشکهای من برای همیشه خشک شده است.”