به گزارش خبرگزاری اخبار آنلاینروزموند «لیز» تیلور (1310 تا 1390) یکی یکی از محبوب ترین ستاره های کلاسیک هالیوود، او در لندن به دنیا آمد و در هفت سالگی به همراه خانواده اش به لس آنجلس نقل مکان کرد. او خیلی زود وارد دنیای بازیگری شد و در 10 سالگی برای اولین بار در فیلم هارولد یانگ «هر دقیقه یک نفر متولد می شود» بازی کرد. تیلور در 33 سالگی و در اوج شهرت برای اولین بار با هفته نامه آمریکایی «لایف» درباره زندگی، کار، سینما و فرزندانش به گفتگو نشست. روزنامه کیهان کمی بعد در روز شنبه 6 بهمن 1343 گفته های الیزابت در این مصاحبه را ترجمه کرده و به شرح زیر منتشر کرده است:

من کالایی هستم که با حضور در فیلم های زیادی زندگی ام را اداره می کنم و اگر روزی احساس کنم این کالا خریدار ندارد و به فراموشی و فروپاشی نزدیک شده ام از حضور در فیلم ها خودداری می کنم.

می گویند من بازیگری هستم که ادعا می کنم برای حضور در هر فیلمی یک میلیون دلار دستمزد می گیرم. واقعیت این است که حقوقی که به من داده شد به دلیل تصادف بود. به این ترتیب روزی «والتر وانگر» تهیه کننده فیلم تصمیم گرفت برای حضور در فیلم «کلئوپاترا» با من تماس بگیرد. «ادی فیشر» جواب تلفن وانگر را داد و من که شرکت در فیلم کلئوپاترا را برای خود نامناسب می دانستم، به شوخی به او گفتم که حاضرم با دستمزد یک میلیون دلاری نقش کلئوپاترا را بازی کنم. عجیب است که والتر وانگر بدون لحظه ای تردید پیشنهاد من را پذیرفت.

شاید برخی زیبایی من را دلیل موفقیت من بدانند. باید بگویم که ایوا گاردنر واقعا زیباست، دخترم «لیزا» زیبایی کافی دارد و ژاکلین کندی نیز بسیار جذاب و زیباست. با اینکه از نظر زیبایی چهره هیچ ایرادی به نظر نمیرسه ولی میدونم پاهای کوتاه و دستای گوشتی دارم و علاوه بر این صورتم کاملا جلب توجه میکنه. دستانم گوشتی و بدنم چاق است. من هرگز مظهر «سکس» در سینما نبوده ام و هرگز نمی خواهم به خاطر آن تحسین شوم. آرزوی ما این است که به عنوان یک هنرمند اصیل شناخته شویم و با وجود اینکه احساس می کنم در حین ایفای نقش با تمام وجود شخصیت سناریوی فیلم را درک می کنم، اما باز هم خودم را یک هنرمند واقعی نمی دانم.

از حضور در فیلم ها چندان راضی نیستم و تنها زمانی که از بازی در نقشی که محول شده بود احساس خوشحالی کردم، زمانی بود که نقش اول فیلم «گربه روی شیروانی» را بازی کردم.

دو هفته از فیلمبرداری می گذشت که شوهرم مایک تاد در یک سانحه هوایی کشته شد و شاید به خاطر نقش مجوسی بود. [مگی] با تمام احساساتی که داشتم بازی کردم چون بعد از مرگ مایک تاد قدرت زندگی از من گرفته شد. من از کودکی شروع به بازی در سینما کردم و باید اعتراف کنم زمانی که واقعاً در زندگی ام احساس خوشبختی می کردم و آن را کاملاً به یاد دارم، زمانی بود که هنوز یک دختر بچه بودم و با عروسک هایم بازی می کردم و هنوز حضور در فیلم را شروع نکرده بودم.

زندگی من با شرکت در فیلم تغییر کرد. شانزده سال بیشتر نداشتم که مجبور شدم برای بازی در یک صحنه عاشقانه با رابرت تیلور، مدرسه را رها کنم.

در هجده سالگی دو هدف داشتم: یا وارد دانشگاه شوم یا ازدواج. و بالاخره من هنوز هجده ساله نشده بودم که با نیکی هیلتون ازدواج کردم. اوایل هیچ وقت به طلاق فکر نمی کردم و شاید این اعتراف خانمی مثل من برای عده ای قابل قبول نباشد اما آنچه می گویم صادقانه است. اولین باری که مجبور به جدایی شدم نه ماه پس از ازدواج اولم بود و اگر برای بار دوم با مایکل وایلدینگ ازدواج کردم به این دلیل بود که احساس می کردم او مردی آرام و جدی است و می توانم در پناهگاه احساس امنیت و آرامش کنم. از ابراز محبت او .

من به دلیل درماندگی و تنهایی که پس از مرگ مایک تاد احساس می کردم با ادی فیشر ازدواج کردم، زیرا مایک تاد مرد عجیبی بود و هرگز سعی نکرد در زندگی کاری برخلاف میل من انجام دهد. در یک مهمانی با او آشنا شدم. مایک لحظه ای مرا رها نکرد و در روزهای مرخصی هواپیمای شخصی خود را برای من می فرستاد تا مرا به اطراف ببرد.

عشق و زندگی با “ریچارد برتون”

با «ریچارد برتون» به خاطر عشقی که به او داشتم ازدواج کردم و اگر روزی بخواهم ریچارد از من طلاق بگیرد تمام تلاش و فداکاری را برای تحکیم روابط زناشویی انجام می دهم. من او را از صمیم قلب دوست دارم و هرگز دلتنگش نمی شوم. اولین باری که من عاشق ریچارد برتون شدم به خاطر هنر و استعداد او بود. من هرگز بازیگری را ندیده بودم که تمام فیلمنامه را حفظ باشد. ریچارد برتون واقعا شخصیت استثنایی است و نقش هایش را با هنرمندی خاصی ایفا می کند.

او در فیلم «کلئوپاترا» با چنان احساساتی بازی کرد که مرا مجذوب خود کرد، امروز کاملاً به او وابسته هستم، حتی در مورد لباسی که انتخاب می کنم، سعی می کنم مطابق میل او عمل کنم. اگر لباسی را دوست نداشته باشم، حتی اگر از دیور باشد یا چند هزار دلار قیمت داشته باشد، هرگز آن را نمی پوشم. می خواهم همه مرا به عنوان همسر ریچارد برتون بشناسند، نه الیزابت تیلور که بازیگر سینما است. من از زندگی [با] من به او افتخار می کنم، ساعت ها با او صحبت می کنم بدون اینکه لحظه ای احساس خستگی کنم.

شاید عده ای ازدواج من با ریچارد برتون و عشقمان را هوس های زودگذر بدانند، اما در بسیاری از مواقع کاری را که دیگران جرات انجام آن را ندارند بدون هیچ ترس و اضطرابی انجام می دهم و از کاری که کرده ام پشیمان نیستم.

عشق به کودکان

من عاشق بچه ها هستم و همیشه دوست داشتم شش بچه داشته باشم، اما از آنجایی که به دلیل درگیر شدن در فیلم ها نمی توانم دوباره بچه دار شوم، می خواهم یک پسر بچه را به فرزندی قبول کنم. من چهار سال پیش ماریا را به فرزندی پذیرفتم و ماه ها در اروپا سفر کردم تا دختری پیدا کنم. زمانی که ماریا را به فرزندی پذیرفتم، دختری بیمار و لاغر بود، اما خوشحالم که اکنون می تواند مانند سایر کودکان عادی راه برود و صحبت کند.

هر کدام از فرزندان من در عین اینکه ویژگی های منحصر به فرد خود را دارند، به نظر من همه یکسان هستند. همه آنها سرسخت و سرسخت هستند و به خصوص “لیزا” این لجبازی را از من و پدرش مایک تاد به ارث برده است.

شش ماه بیشتر نداشت که پدرش از دنیا رفت. همیشه سعی می کنم هم نقش پدر و هم مادر را برایشان بازی کنم و به همین دلیل در تمام سفرها آنها را با خودم می برم تا احساس تنهایی نکنند.

۲۵۹

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما