احسان اقبال سعید; قبلاً می دانستم که کلام سرود ملی توسط آقای باقری ساخته شده و صدای بلند و شبانه ایشان در برنامه های شبانه سیما بسیار دلنشین می دیدم. همیشه صدای آهنگ او را در ذهنم داشتم و آرزوی زیادی داشتم که خالق آن کلمات و صدای زیبا را پیدا کنم و از او بشنوم و مدتی با او صحبت کنم. فرصت دیدار با واژه ساز و معناساز در روز عاشقانش کم نیست…

فواید سکوت در کلام سعدی شیراز برایم سوال برانگیز بود زیرا همیشه متون قدیمی را بی تفاوت خواندم و آنها را مقید به عنصر سن و جغرافی یافتم و خرقه این زمانه و دانایی را نسنجیدم. و همچنین عامل اصلی ادب و حماقت بر آنهاست که هر دو به قدر تهمت زنندگان بی رحمند و می گویند کشتن آن لذت بخش است و آنها جذب کلمه می شوند و در طلسم و شعار آن شناور می شوند …

سکوتی که سعدی ادعا می‌کرد را بیشتر از سر پنهان‌کاری و نگفتن اینکه تشت از بام افتاد، زبان باز می‌کند تا برای همدردی و همدردی بخرد یا نفسی بکشد با دانستن رنج دیگران، یافتم، اما نمی‌گوید. بفهمد که با این کار ابتدا دشمنانش را خوشحال می کند و حسودان را هم و نه بیشتر از آن، وگرنه راه پیشرفت و تعامل را می بندد، اگر باشد… من بودم اندیشیدن به این که آیا سکوت به خودی خود ارزشمند است و آیا سکوت در جای خود ارزشمند است و دم افتادن در حمام درختی پربار. پرتاب می شود و غیر از این نیست؟ و مگر نشد «تا مرد حرف نزند هنر و عیبش پنهان بماند؟» سکوت عیب ها را می پوشاند و احتمالاً سکوت نشانه بی تفاوتی یا حجم بالای معرفت تلقی می شود. چگونه می توان با سکوت توفیر هنر و جادو را آشکار کرد و ما دچار سحر ارجمند «هنر بلعیده» نخواهیم شد؟

کلام و کلام ارمغان اندیشمندی است که می اندیشد و تجربه را به رنگ اندیشه و خاطره بر فرش زندگی می بافد تا زیر پا و در برابر چشم همه هنر و کلام، آدم باشد. بدون گفتار و نوشتار، انسان هیچ است و هیچ فخر و فخری با دیگر نقاط همخوان و غریزی جهان ندارد. در دوران باستان و قبل از ظهور قانون و محدودیت تیغه، کارکرد گفتار واقعاً عجیب و مهیب بود. لغزش کوچکی جلوی او را می گرفت و با تیغ از نوک یا گردن خداحافظی می کرد و روی نان هم مچاله و نمک می افتاد. به همین دلیل در عصر فراگیر شدن قلم و حافظه شفاهی، شایعه تنها امکان موجود بود و راه به جایی نمی برد. دوران کنونی و ظهور دنیای جدید که قانون و عرضه را در اولویت قرار می دهد، طبیعتا برنامه ریزی متفاوتی را می طلبد.

بدون سخنرانی و ارائه، شما نمی توانید انتظار بهره وری داشته باشید، همچنین نمی توانید انتظار داشته باشید که در اوج باشید و مورد قدردانی قرار بگیرید. وادی سیاست و اقتصاد و حتی عشق و خواستگاری با واسطه کلام و قدرت اقناع یا افسون است و طبیعتاً با وجود همه سختی ها و غیرانسانی ها، دنیا برای امرار معاش از طریق کلمات فراتر رفته است. البته سختی هایی هست ولی نه اینطوری… به بهانه گفتار و امکان و امتناع آن در دنیای جدید می توان این جمله را نوشت:

-اول اینکه خواستن حرف زدن و امکان و میدان فقط برای خود و حرف خود و بی بند و بار تاختن به تنهایی و میل و فقط خداشناس بودن و شنیدن و تعریف و تمجید از دیگران و نیز ساختن. هور، آفت گفتار در دنیای امروز است. گاهی انسان با کمال میل راه را در پیش می گیرد و پول خرج می کند تا پای منبر بنشیند و به سخنان یک نفر گوش دهد. فکر نکن این دلهای نازک صبر ندارند و سکوت بهتر است…

حرف زدن و تکرار و چاپلوسی از لشکر مغول از دیگر مواردی است که در این روزگار من را خسته می کند و موضوع را برای تولید تهمت و عصبانیت صفحات زیادی می دهد. میل به حرف زدن برای عقب نماندن از قافله و نگفتن فلانی حرف زدن بلد نیست در عین حال مایه ننگ و ننگ است و نویسنده گلستان نوشته است. آهنگی برای او: «گفت و دشمن می داند و دوست که در مصر از او نادانتر است».

روایت آقای باقری از سعدی را منصفانه دیدم. برای اینکه ثابت کند «هنر نزد ایرانیان است و بس» و شیخ اجل دانای کل بوده، در دام توجیهات مضحک سخنان و اشعار سعدی در مورد اقلیت های دینی و غیره نیفتاده است.

نمی توانم چهره دانا و سپید موی استاد باقری را نادیده بگیرم که با سن کمی بیش از شصت سال به نظر می رسد انبوهی از دانش و همچنین “غم زرد رویایی که زرد می شود” و … دوستانی که از خشکسالی و بدتر از آن خشکسالی عشق رنج می برند. افتاده بودند، خیلی شکسته بود و باور آن صدای هولناک و کوبنده در این صورت و بدن رنجور برایم سخت بود.

البته بیشتر یاد گرفتم که همه چیز در معرض باد زوال و زوال است و فقط فکر می ماند و محو می شود. هنوز در شب. بر روح می نشینند و سخنرانی و صحبت های آقای باقری و سرود ملی ایران زمین و هیچ کدام از اینها نباید از جان و چهره تاریخ و مردم این سرزمین پاک شود و این نازک است. پاسخ به آرزوی طول عمر و نفوذ مرد.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما