ضدهنرترین هنرمند تاریخ – خبرآنلاین

به گزارش خبرگزاری بازتاب آنلاین، مارسل دوشان نقاش و مجسمه ساز فرانسوی بود که آثارش بیشتر با سبک های دادائیسم و ​​سوررئالیسم همراه است. او بدون شک تاثیرگذارترین هنرمند قرن بیستم است.

به گزارش ایرنا، او معتقد بود برای زنده ماندن هنر را می کشد و تلاش های ستودنی او برای از بین بردن کلیشه های ذهنی ما، دید ما را تغییر داد.

دوشان راه را برای هنر جدیدی هموار کرد که بدون او غیرممکن بود. هنرمندی که خود را متعلق به هیچ مکتبی نمی دانست و از همه الگوهای آفرینش هنری مانند تکنولوژی، سبک، صنعت و زیبایی شناسی دور ماند.

دوشان تأثیر مستقیمی در تغییر جهت تاریخ هنر دارد، بنابراین تاریخ هنر را می توان به دوشان قبل و بعد از آن تقسیم کرد.

دوشان تفکر متعارف در مورد فرآیند خلق و خلق اثر هنری را به چالش کشید، آثار خود را از محدودیت‌های بصری که هنرمندان معرفی کرده بودند رها کرد و وارد عرصه‌ای شد که در آن زبان، اندیشه و دیدن با یکدیگر در تعامل و منطبق هستند.

دوشان زلزله‌ای را در دنیای هنر به وجود آورد و با پذیرش خلاقیت بی حد و حصر و در نظر گرفتن اشیاء حاضر و تمام‌شده در مفهوم مدرنیته، راه را برای همه جنون‌ها در هنر هموار کرد.

دوشان چگونه ماهیت اثر هنری را تغییر داد؟

از سال 1913، دوشان چندین نظریه خلاقیت را در زمینه‌های مختلف آزمایش کرده است تا آنچه را که هنر تمام شده (اشیاء روزمره تجاری) می‌نامد، به عنوان یک اثر هنری در زمینه فرهنگی جدید مطرح کند.

او در سال 1917 اثری با عنوان فواره که در واقع یک آجر توالت است با امضای جعلی R. Mutt به انجمن هنر مستقل نیویورک ارائه کرد (امضا از نام یک کارخانه لوله کشی به نام Mutt Works گرفته شده بود). که در حال تدارک نمایشگاه بودند

انجمن هنرهای مستقل نیویورک متعهد شد که هرگز آثار ارسال شده توسط اعضای خود را رد نکند. دوشان نیز به عنوان یکی وی به عنوان یکی از بنیانگذاران، اعضای تصمیم گیرنده انجمن را بر سر دوراهی پذیرش و رد این کار (توالت) قرار داد.

او این اثر را برای محک زدن اراده و صداقت اعضا در اجرای قوانین باشگاه فرستاد و به خوبی می دانست که این اثر هنری جنجالی خواهد بود و رقبای خود را در باشگاه به چالش خواهد کشید.

از دیدگاه او بینندگان در هنگام تماشای این اثر باید به این نکته توجه داشته باشند که برای بررسی یک شیء هنری و زیباشناختی، تمام تعصبات رایج در مورد هنر را کنار گذاشته و برای اولین بار به معنای آن بپردازند. یک اثر هنری کاملا مستقل از خالق.

ضد هنری ترین هنرمند تاریخ

به هر حال، دوشان این مجسمه را خود خلق نکرده است، اما اهمیت آن در توانایی آن در به چالش کشیدن پیشداوری ها و آوردن ذهن ها به آگاهی فلسفی است. او ماهیت خلق یک اثر و اهمیت خالق یک اثر را زیر سوال برد.

او آغازگر یک روند بزرگ بود. جریانی که اساس زیبایی شناسی را از ظواهر و ابعاد کالبدی حذف کرد و آن را تا سطح اندیشه پیش برد.

او معتقد بود که اصلاً فرقی نمی‌کند که آقای موت (امضاکننده دروغین) کار را با دست خودش بسازد یا نه. او آن را انتخاب کرد و زمینه فرهنگی جدیدی برای ارائه آن ایجاد کرد.

او یک شیء روزمره را گرفت و آن را دوباره شناسایی کرد، به گونه ای که کاربرد اصلی آن در بافت و دیدگاه جدید آن ناپدید شد و معنای جدیدی به خود گرفت.

دوشان با این حرکت مفاهیم سنتی هویت هنری را از بین برد و کسانی که به هنر می اندیشیدند مجبور شدند استراتژی هنری خود را بررسی کنند و راه های جدیدی برای مشاهده و دیده شدن بیاموزند.

اگر قوطی‌های سوپ دوشان نبود کمپبل از اندی وارهول، موزهای مائوریزیو کاتلان و مدفوع پیرو مانزونی گم می‌شدند. کار چشمه به معیار سنجش توهین به عنوان یک کیفیت هنری تبدیل شد.

دوشان بازی هنر جهان را برای همیشه تغییر داد و همه هنرمندان آوانگارد مدیون جسارت و نترس بودن دوشان هستند.

او می خواست از هنر برای خدمت به روح استفاده کند. دوشان سعی کرد بسیاری از روش‌های تفکر در مورد زیبایی‌شناسی آثار هنری را زیر سؤال ببرد.

دوشان در بخشی از گفتگوی خود با کالوین تامکینز که بعداً در کتابی به نام «مکالمه در عصر» منتشر شد، درباره اهمیت مخاطب در هنر می‌گوید: «تعامل بین سازنده و مخاطب، اثر نهایی را ایجاد می‌کند. نقاشی در اتاق زیر شیروانی ناپدید می شود و اثر هنری وجود واقعی نخواهد داشت.

نگویید که یک هنرمند متفکر بزرگی است زیرا چیزی تولید می کند. من هرگز چیزی بدتر از هنرمند به عنوان مغز متفکر ندیده ام، زیرا هنرمند تا زمانی که مخاطب نگوید: “شما چیز شگفت انگیزی تولید کرده اید، بیننده تقریباً مهم تر از هنرمند است.” فقط نگاه نمی کند، بلکه قضاوت می کند. اثر خلاق صرفاً توسط هنرمند خلق نمی‌شود، بلکه بیننده با رمزگشایی و تفسیر کیفیات درونی اثر، آن را با دنیای بیرون پیوند می‌دهد و در نتیجه سهم خود را در کار خلاقانه ایفا می‌کند.

دوشان در خانواده ای متاثر از فرهنگ به دنیا آمد و بزرگ شد. خانه ای پر از نقاشی ها و طراحی های پدربزرگش. خانواده او از بازی شطرنج، خواندن کتاب، نقاشی و موسیقی لذت می بردند و خواهران و برادرانش نیز هنرمندان موفقی بودند.

در 25 سالگی با چندین هنرمند بزرگ اروپایی آشنا شد. منری، آپولینر و پیکابیا، این رفاقت باعث تقویت گرایش های میان رشته ای دوشان شد و او تأثیر شاعران و هنرمندان رشته های دیگر را در نقاشی مفیدتر از تأثیر نقاشان می دانست و این میان رشته ای بعدها ظهور کرد و در جنبش دادا مورد استقبال قرار گرفت.

ضد هنری ترین هنرمند تاریخ

این جنبش که از رهبران آن دوشان نیز بود، پس از جنگ جهانی اول و شوک ویرانی و وحشیگری، با تأکید بر نیستی و حمله به ارکان زیبایی شناسی و اخلاق متعارف که هنر شاخص آن بود، پدید آمد. اصولی که بعد از جنگ عملاً بی فایده و مغالطه آمیز بود از بین رفته بود.

این باعث شد که او از انجمن های هنری مسلط پاریس در آن زمان کنار گذاشته شود. پس از مهاجرت به آمریکا در سال 1915، دوشان مانیفست دادا را همراه با پیکابیا در نیویورک در سال 1921 منتشر کرد.

اولین جنبش ضد هنر، دادا، شورشی علیه سیستمی بود که در جنگ جهانی اول (1918-1914) اجازه کشتار را داده بود. این جنبش به سرعت به یک جریان آنارشیستی تبدیل شد که هدف آن تضعیف نهاد هنری بود. این جنبش در سال 1916 در سوئیس بی طرف راه اندازی شد. رهبران این جنبش در اوایل دهه 20 زندگی خود بودند و اکثر آنها با اقامت در پناه شهرهای بی طرف از خدمت سربازی اجتناب کرده بودند.

به طور کلی، مارسل دوشان در طول زندگی خود آثار زیادی خلق نکرد. آثاری که خودش درباره آنها گفته است: «همه کارهای مهم من در یک چمدان جا می شوند» چمدانی که بعدها ساخت و ماکت کارهای مهمش را در آن قرار داد. اما تأثیری که او بر هنر در اواخر دهه 60 گذاشت، منجر به تحول عظیمی در هنر شد و موقعیت آن را تغییر داد. دوشان بر برتری هنرمند بر اثر و اندیشه بر چشم تأکید داشت.

این تأثیر را هنرمندانی چون اندی وارهول، رابرت راوشنبرگ، جف کونز و دیمین هرست بر عهده گرفتند و حتی امروزه نیز جایگاه ایده‌های او در دنیای هنر باقی مانده است.

مارسل دوشان، متولد 1887، بیست سال آخر عمر خود را صرف بازی شطرنج و شرکت در مسابقات شطرنج کرد. او سرانجام در سال 1968 در نیلی سورین فرانسه درگذشت.

۲۴۴۵۷

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما