30 برای عدم پذیرش واقعیات باید دلایل زیر در نظر گرفته شود:
1- چون دایره نصیحت ما محدود است، مرتکب اشتباه می شویم.
2- چون با وجود ضریب هوشی بالا از EQ پایین رنج می بریم.
3- زیرا بسیاری از ما بطور ناخودآگاه در طول زندگی خود دست نخورده می مانیم.
4- زیرا اکثریت مطلق پدران و مادران تربیت را چیزی جز تمجید از فرزندان خود نمی دانند.
5- زیرا افراد به دلیل مشکلات وجودی به ندرت فرصت کشف خود را پیدا می کنند.
6- چون وقتی واقعیت را می پذیریم می ترسیم موقعیت خود را از دست بدهیم.
7- چون احساسات ما بر محاسبات ما مسلط است;
8- چون از نوشته های سعدی و فردوسی و دیگر مشاهیر ایرانی بسیار کم خوانده ایم.
9- زیرا اشتباهات را نه تجربه بلکه ضعف ابدی می دانیم;
10- چون ما یک ضعف بسیار اساسی داریم: می خواهیم همه ما را تایید کنند.
11- چون نه در خانواده، نه در مدرسه و نه در جامعه آداب انتقاد به ما آموزش داده نمی شود.
12- چون تاریخ ما برای ما بیگانه است;
13- چون به ما یاد نداده اند که انسان مجموعه ای از نقاط ضعف و قوت است;
14- زیرا وقتی کسی اشتباه میکند، او را اصلاح نمیکنیم، بلکه بیشتر از همه او را نابود میکنیم.
15- از آنجایی که کتاب های بسیار کمی می خوانیم، دامنه واژگان ما برای درک پدیده ها و تعامل با یکدیگر بسیار محدود است.
16- چون بیشتر از اینکه بخواهیم افکار و رفتار یکدیگر را بررسی کنیم، می خواهیم با هم باشیم.
17- چون تمرین نکرده ایم 50 صفحه درباره خودمان بنویسیم.
18- زیرا به طور کلی، علیرغم ظاهر متواضع ما، بیشتر رفتارهای ما آمیخته با خودخواهی و خودپسندی است.
19- از آنجایی که ما شدیداً برای برتری تلاش می کنیم، نمی توانیم نقاط ضعف خود را بپذیریم;
20- چون معتقدیم پرسش و نصیحت ما را ضعیف می کند;
21- چون ماهیت خطاپذیری انسان را با فطرت ثابت ملائکه اشتباه گرفته ایم;
22- چون اهداف ما با امکانات ما همخوانی ندارد.
23- چون کلمه واقعیت در منظومه ادبی و فکری ما وجود ندارد;
24- چون در هیچ زمینه ای به سختی با هم رقابت می کنیم.
25- چون انگلیسی بلد نیستیم که خودمان را در دنیا محک بزنیم.
26- چون در کشور ما چند میلیون آسیایی، آفریقایی، اروپایی و عرب زندگی نمی کنند.
27- چون فرصت مقایسه نداریم;
28- چون تاریخ چین و هند و روسیه و آمریکا و اروپا را نخوانده ایم.
29- چون تصمیم گیرندگان جامعه کمتر ریاضی می اندیشند و انتزاعی ترند.
30- چون غرق در خود و علایقمان هستیم، همکاری، یادگیری و مشارکت با دیگران تقریباً بسته است.