روزنامه اعتماد نوشت: مشکلات به مرور زمان به هم گره می خورند و در نهایت «گره های کور» ایجاد می کنند. به عنوان مثال، بحران صندوق بازنشستگی دیگر فقط یک بحران اقتصادی نیست. بلکه ارتباط تنگاتنگی با سیستم بانکی، بودجه ملی، تورم و اشتغال دارد.
دولت پزشکیان او وارث بحرانها و مسائل برجستهای است که دولتهای قبلی نتوانستهاند یا نتوانستهاند حل کنند. حتی دولت شهید رئیسی وارث بحران های به تعویق افتاده در دوره های قبل بود. پیش از این با وجود تلاشهای فراوان برای غلبه بر برخی مشکلات، دولت روحانی به دلیل بحرانهایی که به ارث برده بود، نتوانست اقدامات اصلاحی انجام دهد.
این دور باطل به حدی ادامه یافته است که حل مشکلات پیچیده و چندوجهی بیش از هر زمان دیگری دشوار شده و حل آنها نیازمند عزم ملی، هم افزایی نهادها و رویکرد واقع بینانه و عمیق است. همچنین نیازمند اصلاحات اساسی در رویکردهای حکمرانی است که بتواند روندهای معیوب گذشته را اصلاح کند و امید مردم را به آینده بازگرداند.
سه روند خطرناک به طور همزمان در حال پیشروی هستند و وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور را تهدید می کنند.
اولاً، هر مشکلی که به تعویق میافتد به مرور زمان حل آن پیچیدهتر و پرهزینهتر میشود. به عنوان مثال، عدم برنامه ریزی برای مصرف بهینه گاز، سرمایه گذاری ناکافی در زیرساخت های تولید برق، بحران آب و ناکارآمدی سیستم یارانه انرژی که سال ها پیش معرفی شد، منجر به شکل گیری مافیای انرژی، قاچاق گسترده سوخت و عدم تعادل جدی در کشور شده است. تولید و مصرف. این بحرانهای انباشته، هر دولت جدید را با چالش بزرگتری نسبت به دولت قبلی مواجه میکند و راهحلها را دشوارتر از همیشه میکند.
دوم، مشکلات در طول زمان در هم تنیده می شوند و در نهایت “نقاط کور” ظاهر می شوند. به عنوان مثال، بحران صندوق بازنشستگی دیگر فقط یک بحران اقتصادی نیست. بلکه ارتباط تنگاتنگی با سیستم بانکی، بودجه ملی، تورم و اشتغال دارد. نظام پولی و معیشت مردم نیز متاثر از پیامدهای این بحران هاست. در چنین شرایطی نمی توان یک بحران را مستقل از سایر بحران ها حل کرد. به هم پیوستگی و همپوشانی بحران ها، حل هر بحران را به چالشی پیچیده و تقریبا غیر قابل حل تبدیل کرده است.
سوم، با افزایش هزینه های اجتماعی و سیاسی حل مشکلات در طول زمان، دولت ها انگیزه بیشتری برای به تعویق انداختن مشکلات پیدا می کنند. این پدیده یک دور باطل ایجاد می کند: هر چه حل یک مشکل دشوارتر و پرهزینه تر شود، دولت ها تمایل بیشتری به به تعویق انداختن آن دارند. در مقابل، به تعویق انداختن بحرانها را پیچیدهتر، پرهزینهتر و در نهایت خطرناکتر میکند.
نتیجه این فرآیند ایجاد وضعیت «بدهی تاریخی» است که با انباشتن آن افزایش مییابد تا اینکه هزینه بازپرداخت آن افزایش مییابد و در نهایت کشور را به مرز ورشکستگی کامل نزدیک میکند. این دور باطل نه تنها پایه های اقتصادی کشور را تضعیف می کند، بلکه مشروعیت دولت ها را نیز تحت تأثیر قرار می دهد و اعتماد عمومی را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد.
برای شکستن این روند نیازمند برنامه ریزی دقیق، اراده سیاسی و همکاری ملی هستیم. در غیر این صورت، بحران ها به سطحی می رسند که مدیریت آن دشوارتر خواهد بود.
ایران امروز با انبوهی از بحران های پیچیده، به هم پیوسته و ساختاری مواجه است که هر یک نیازمند تصمیم گیری های دشوار و پذیرش هزینه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بالاست. این بحران ها با تصمیمات مدیریتی موقت یا راه حل های کوتاه مدت حل نمی شوند. بلکه نیاز به تغییرات اساسی در سیاست، اصلاحات ساختاری در نظام اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین بازتعریف قدرت و روابط دولت است. بازگرداندن اعتماد عمومی، ایجاد شفافیت در فرآیندهای تصمیم گیری و تقویت مشارکت شهروندان در فرآیندهای توسعه و اصلاح، نقش اساسی در موفقیت این تحولات خواهد داشت.