بعدی-از نگاه برخی شهروندان فضای امروز جامعه آمیخته با بی اعتمادی و عدم پذیرش است. این موضوع تنها احساس شهروندان نیست، بلکه بر اساس بررسی ها و مطالعات جامعه شناسان طی پنج دهه اخیر از سال 1352 تا 1402، احساس اعتماد به طور مستمر در حال کاهش بوده است.
بر اساس گزارش فردا، متغیرهای زیادی بر شرایط هر جامعه تأثیر می گذارد، اما کاهش اعتماد عمومی و فردی در سطح یک جامعه می تواند پیامدهای بسیاری داشته باشد. این موضوع سوالاتی را مطرح می کند که چرا جامعه ایران درگیر موضوع بی اعتمادی است و ریشه این بی اعتمادی از کجا می آید. سید جواد میری از اعضای هیات علمی پژوهشگاه مطالعات اجتماعی و جامعه شناس در گفتگو با بازتاب آنلاین به این سوالات پاسخ داد:
روش آموزشی ما اساساً با مشکلات جدی مواجه است
سید جواد میری به بازتاب آنلاین گفت: وی افزود: متأسفانه در جامعه ما اساس فرضیات در روابط شخصی «عدم اعتماد» است؛ بنابراین باید این سوال را مطرح کرد که جهان بینی مردم ایران و جامعه ای که ساخته اند، چرا بر اساس اعتماد ساخته نشده است؟ ، نباید این سوال مطرح شود که چرا اعتماد اجتماعی کاهش یافته است، بلکه باید پرسید در تاریخ و ساختار جامعه ایران چه بوده و هست که منجر به بی اعتمادی و بی اعتمادی شده است. بحث این است اصلاً در مورد حکومت و سیاست نیست، بلکه روانشناسی اجتماعی مردم ایران بر اساس بی اعتمادی است. ما نیز بر روی مسائل قراردادی متمرکز هستیم، همه این موارد قابل تامل است، چرا که وضعیت جامعه ما اینگونه است. حاکمیتی که گویا حاکمیت همه کاره است و همه کاستی های جامعه را باید با این قدرت مطلق برطرف کرد.
وی افزود: اما مشکل اینجاست که ریشه و عامل بسیاری از این گونه مسائل لزوماً دولت ها نیستند، برخی از این مسائل در حوزه جامعه شناسی سیاسی گنجانده نشده است، به نظر من باید کمی عمیق تر مشاهده کرد و به آن پرداخت. این بحثها از زاویهای دیگر، حوزه جامعهشناسی سیاسی مانند نوک کوه یخ است روش تربیتی اساساً با مشکلات جدی مواجه است، ما کودکان را به گونه ای ترسناک و آسیب پذیر در برابر جامعه تربیت می کنیم و به کودکان می آموزیم که جامعه دشمن آنهاست همه اینها نشان می دهد که درک ما از انسان ها، با هم بودن، رابطه، ازدواج و بسیاری از مفاهیم دیگر مشکل ساز است، همه اینها باعث می شود که تاکید کنم باید روی اصول تمرکز کنیم و با تغییر این حکومت چیزی تغییر نمی کند آن دولت اینها آدرس غلط به جامعه می دهند».
جامعه رو به زوال، از دست داده و فرسایش یافته است
این جامعه شناس گفت:پارامترهای انسانیت یا «انسان بودن» را چگونه تعریف کنیم؟ تفاوت بین جامعه ای که در آن انسان ها زندگی می کنند و جامعه ای که در آن گرگ ها زندگی می کنند چیست؟ بسیاری از سوالات ما اساسی نیست، اما در جامعه به دنبال پرسش و پاسخ سطحی هستیم. در حوزه اعتماد باید به ریشه ها بپردازیم. در حوزه آموزش و رسانه های جمعی چقدر به جامعه یاد می دهیم که به یکدیگر اعتماد و تکیه کنند و برای یکدیگر در امان باشند؟ یکی یکی از مهمترین مبانی در جهان بینی فکری، اعتماد به یکدیگر است. شکی نیست که جامعه رو به زوال، از دست دادن و فرسایش رفته است. اما جامعه مانند درختی است که توانایی رشد دارد و همانطور که آسیب پذیر است می تواند رشد کند و متنوع باشد. نمی توان اصل زندگی گروهی و جمعی را نادیده گرفت. در زندگی جمعی و در حوزه عمومی، عناصری مانند شفافیت و پاسخگویی ضروری است. در زندگی یک فرد مؤلفه هایی مانند صداقت مهم است و در دیالکتیک بین دولت و ملت باید نهادهایی وجود داشته باشد که هم فرد را کنترل کند و هم دولت را پاسخگو باشد. اما علاوه بر همه اینها، نیاز به بررسیهای اساسی دارد و با پرسشهای سادهای مثل اینکه چرا ما بیاعتماد شدهایم، حل نمیشود.»
وی افزود: معتقدم سرمایه اجتماعی یا اعتماد اجتماعی اساسا وجود ندارد، به عبارت دیگر در بیشتر روابط بین فردی اصل اساسی این است که طرف مقابل یا مجرم است یا دروغگو، من به افراد بالای 30 سال امیدی ندارم. سالها و یا کسانی که مدیران و حاکمان هستند، امید من به نسلی است که در حال یادگیری هستند. به جای امید به استاندار و نماینده، باید به کودکان همزیستی مسالمت آمیز، صداقت و نجابت را بیاموزیم مسئولیت آموزش کودکان بر عهده دولت است.»