شخصیت ها در آثار سروش صحت جایگاه ویژه ای دارند. آنها عجیب نیستند و آرزوها و خواسته های دور از ذهنی ندارند. انگار با مشکلات و ناامیدی ها و نفرت و تنهایی از دل زندگی واقعی بیرون آمده اند. داستان آنها عجیب و پیچیده نیست و اتفاقاً معمولی بودن آنها نقطه قوت آنها شده است. در فیلم “صبح با زرافه ها” با پنج شخصیت مختلف روبرو هستیم که هر کدام از طبقه اجتماعی و اقتصادی متفاوتی آمده اند و دور هم جمع شده اند، اما نکته مشترک همه آنها این است که یا از رویاهای خود دور مانده اند، یا به آنچه که انتظار داشتند نرسیدند. یا وقتی می رسند آنقدر خسته هستند که نمی توانند جذابیت آن را با تمام وجود احساس کنند. شخصیت هایی که برای فرار از بی معنایی و تلخی زندگی به هر بهانه ای چنگ می زنند تا به لحظه هایشان رنگی دیگر ببخشند.
به گزارش فیلمنیوز، «صبحانه با زرافه ها» این روزها یکی یکی از محبوب ترین فیلم هاست. تلفیق بازیگران این فیلم در کنار تجربیات موفق قبلی سروش صحت در خلق شخصیت های خاطره انگیز، تماشاگران را بسیار رغبت به تماشای آن کرده است. به مناسبت اکران این فیلم به بررسی پنج شخصیت اصلی آن می پردازیم.
مجتبی بهرام رادان
«صبحانه با زرافه ها» اولین همکاری بهرام رادان و سروش صحت است.
مجتبی با بازی بهرام رادان به دلیل چهره و استایلش به عنوان برنده شوخی های این گروه دوستانه معرفی می شود اما چندان به این موضوع اهمیت نمی دهد و همراهی با دوستانش فقط برای حفظ دوستی است. او تنها شخصیتی است که می داند از زندگی چه می خواهد و بر خلاف دیگران، توانایی مالی برای تحقق رویاهایش را ندارد. آن رویاهایی که چندان بزرگ نیستند و از نشستن و سه تار زدن در گالاکوتا یا تماشای بازی فوتبال فراتر نمی روند. مجتبی اگرچه می داند که رویاهایش هرگز محقق نمی شود، اما از آنها دست بر نمی دارد. در این فیلم او به عنوان نماد دوستی معرفی می شود اما با وجود این مدام مورد مشت و حمله دیگران قرار می گیرد. در بحرانی که پیش میآید، او بیشتر نگران رضا است و از اینکه نمیتواند رازی از زندگی شخصی پویا را برای او فاش کند، ناراحت است. تنها مجتبی است که پس از هوشیاری به نابودی زندگی رضا می اندیشد، حقیقت را برای همسرش فاش می کند و از او می خواهد که رضا را با جان و دل ببخشد. از نظر شخصیتی آرامتر از دیگران است. کتاب می خواند، یادداشت برداری می کند، فلسفی حرف می زند و به چشمان گاوی که کنار جاده ایستاده توجه می کند. بهرام رادان سعی کرده تفاوت شخصیت مجتبی با دیگر شخصیت ها را به درستی حفظ کند. تبختر بقیه را ندارد و از طرفی با وجود غرق شدن در رویاهایش، احمق به نظر نمی رسد و این مرز باریک را حفظ می کند. او همیشه در دعوا کوتاه می آید و سعی می کند در حالات چهره و نحوه صحبت کردنش آرامتر و پایین تر از دیگران باشد.
داینامیک هوتن صبور است
هوتن شکیبا بعد از سریال لیسانسه ها تجربه دیگری با سروش صحت در فیلم «صبحانه با زرافه ها» داشت.
داستان فیلم از خانه ای پویا که در بالای یک برج بزرگ قرار دارد شروع می شود. او با اینکه مجرد است اما زندگی مرفهی دارد و بر خلاف مجتبی تنها نیست و دختری به نام نیلوفر را در زندگی خود دارد و مدام با او در ارتباط است. در طول فیلم متوجه می شویم که او پنج ماه است که با نیلوفر دوست است و حالا به اصرار پدرش به ازدواج فکر می کند. پدر پویا یک ویلای بزرگ در شمال دارد و وضعیت مالی او در کل خوب است. وقتی با حقیقت رابطه نیلوفر با پسر دیگری روبرو می شود، زندگی اش از هم می پاشد و با همه دعوا می کند. او معتقد است که دیگر نمی تواند ادامه دهد و این موارد برگشت ناپذیر است. از همان ابتدای فیلم برای بهبود روحیه اش مواد مصرف می کند و اساس شیطنت های شاهین تیکه انداختن به دختران است. با این حال به نیلوفر حق اشتباه نمی دهد. با وجود اینکه می گوید دوستش دارد، تلفن او را قطع می کند و به زودی نقطه نرمش را به دختران جدید نشان می دهد. پویا یکی از شخصیت هایی است که در زمان حال زندگی می کند و ثروتش باعث شده که خود را درگیر مسائل عاطفی نکند. حتی بعد از اتفاق تلخی که برای مجتبی می افتد، او با نشاط ادامه می دهد و حاضر نیست صبحانه و ناهار و شیطنت هایش را برای هیچ موضوع دیگری کنار بگذارد. هوتن شکیبا بارها ثابت کرده که می تواند هر نقشی را باورپذیر بازی کند و این بار سردی و بی حساسیتی و بی توجهی به احساسات دیگران در بازی او کاملاً نمود پیدا می کند.
شاهین | بیژن بنفسه خواه
بیژن بنفسه خواه بازیگر ثابت آثار سروش صحت در «صبحانه با زرافه ها» حضور درخشانی دارد.
شاهین با بازی بیژن بنفسه خواه تنها شخصیتی است که در طول فیلم اطلاعات کمی درباره آن می شنویم. او دو سال و نیم پیش از هم جدا شد و می گوید بعد از این ماجرا هنوز حالش خوب نیست. با اینکه از دیگران بزرگتر است اما بیشتر به شیطنت فکر می کند. او همیشه مواد مخدر مصرف می کند و می خواهد هیچ فرصتی را برای عشق از دست ندهد. حتی در بدترین و بحرانی ترین شرایط به فکر تفریح و شوخی و خندیدن است. او معتقد است که حقایق را باید پوشاند و وقتی صحبت از توضیح مسائل در یک رابطه می شود، همه چیز خراب می شود. او به مجتبی می گوید که راز نیلوفر را از پویا حفظ کند، اما وقتی منافعش به خطر می افتد، خیلی راحت ماجرا را فاش می کند. از صحبت های دیگران می توان فهمید که تنهایی و از دست دادن زندگی چقدر او را تحت تاثیر قرار داده است و این سختی ها باعث شده که در این سن و سال جلوی شیطنت های جوانی را نگیرد. بنفسه خواه سال ها به عنوان بازیگر کمدی برای مخاطبان شناخته می شد. سروش صحت از زمان ایفای نقش «آقای مهاجر» در سریال «لیسانسه ها» به جنبه های جدیدی از بازیگری خود پی برد و حالا در این فیلم می توان گفت متفاوت ترین بازی خود را در قالب بازی به نمایش گذاشته است. شخصیت «شاهین».
رضا پژمان جمشیدی
پژمان جمشیدی در کنار مجاد یوسفی در نمایی از فیلم صبحانه با زرافه ها
مدت زمان حضور پژمان جمشیدی در این فیلم کمتر از سه بازیگر قبلی است. او بخش مهمی از فیلم را در حالت بیهوشی سپری میکند. رضا از خانواده ای ثروتمند سنتی و مذهبی است. پنج سال برای رسیدن به دختر مورد علاقه اش تلاش کرد تا اینکه بالاخره توانست با او سر سفره عقد بنشیند. حالا درست در شب عروسی احساس می کند که مجموعه شرایط به جز مال همسرش نیست و از رفتار برادر شوهرش با او به ستوه آمده است. رضا به پیشنهاد دوستانش در مسیری قدم می گذارد که بازگشتی ندارد و زندگی او را نابود می کند. وقتی به هوش می آید از رفتار دوستانش تعجب می کند و خونش به جوش می آید. از اینکه نزدیک ترین افراد زندگی اش او را درک نمی کنند و در نقطه استیصال تنها مانده و کاری از دستش بر نمی آید احساس ناتوانی می کند. او احساساتی است و نمی تواند مانند دوستانش بدون فکر و تجربه زندگی در لحظه پیش برود و در کنار آنها باشد. پژمان جمشیدی به عنوان جدی ترین شخصیت این فیلم معرفی می شود و این بار استیصال او در برابر بی تفاوتی شخصیت های دیگر است که باعث خنده مخاطب می شود.
دکتر هادی حجازی فر
هادی حجازی فر در اولین همکاری خود با سروش صحت در «صبحانه با زرافه ها» حضوری متفاوت و درخشان دارد.
هادی حجازی فر یکی او یکی از درخشان ترین بازی های خود را در این فیلم به نمایش می گذارد. او در نقش دکتری ظاهر می شود که از مستی به پاهایش بند نیست. نحوه راه رفتن و صحبت او و نگاه کلی او به زندگی همه را شگفت زده می کند. به طور کلی، او کوچکترین ارزشی برای زندگی قائل نیست. او سال ها پیش پسرش را از دست داد و به نظر می رسد بعد از آن فقط ترجیح می دهد در لحظه زندگی کند و به خودش سخت نگیرد. او به راحتی از مرگ مردم صحبت می کند و معتقد است در هر شرایطی باید زندگی را ادامه داد. در همان ابتدا که همسرش مدام او را ناراضی می کند، ترجیح می دهد بدون هیچ توضیحی او را وسط مهمانی رها کند و با افرادی که نمی شناسد به شمال برود. بعد از مدت ها دعوا با همسرش به پویا توصیه می کند که ازدواج کند چون فکر می کند ازدواج هزار مزیت دارد و بعد حرفش را که هزار عیب دارد اصلاح می کند و به این نتیجه می رسد که ازدواج با نکردن فرقی ندارد. چون اگر انسان ازدواج کند پشیمان می شود و اگر ازدواج نکند دوباره پشیمان می شود و همین تحلیل ها است که از او شخصیتی منحصر به فرد می سازد. حجازی فر با جان و دل این شخصیت را درک می کند و در هر رفتارش ما را متوجه بی احتیاطی و بی تفاوتی او نسبت به امور دنیا می کند.