سیطره جناح گرایی در کشور بزرگترین مانع پیشرفت و توسعه ایران و ایرانی شده است. این یکی وقتی یکی از مهمترین قوای کشور یعنی شورای اسلامی وقت و کار خود را صرف رفتار جناحی چند تن از افراد تندرو می کند، این بزرگترین ضربه به قانونگذار است. حتی بعد از انتخابات 1403 هم سیاست تطهیر را رها نکردند، همچنان چنین سیاست زنان برانداز را دنبال می کنند. این سیاست ها اساس تخریب توسعه و فقر گسترده را در یک کشور می گذارد. مثلاً ادعای آقای رسایی مبنی بر اینکه «ما چیزی به نام تابعیت اجباری نداریم» و «تابعیت اجباری مرا پذیرفتند» و دکتر. هدف قرار دادن همیشه ظریف، معاون راهبردی ریاست جمهوری، نه تنها به معنای عدم درک شرایط بحرانی کشور، بلکه بی کفایتی است. در تشخیص وظیفه نمایندگی نیز به این امر توجه می شود. زیرا با تمام این تهدیدها کافی بود قبل از سخنرانی از معاونت پژوهشی مجلس یا یک وکیل آموزش دیده حقوق بین الملل سوال کند تا کارشناسان به این سوال پاسخ دهند.
در نمونه دیگری از روزنامه جوان، این توصیه سیمای صراف وزیر علوم، وی در اجلاس سراسری نهاد نمایندگی رهبری دانشگاه ها در مشهد گفت: لازمه موفقیت مسئولان سازمان نمایندگی است. رهبری در دانشگاه ها یک شخصیت فرهنگی است. با بخشنامه و آیین نامه و دستورالعمل نمی توان به نتیجه مطلوب رسید. این اولین بار است که یک وزیر علوم در جمهوری اسلامی ایران به این سازمان و رهبری منصوب شده آن هشدار می دهد. جالب اینجاست که مسئولان نهادهای حاکمیتی در دانشگاهها توسط وزیر علوم منصوب نمیشوند، بلکه به دنبال گرفتن دستور یا توصیه از وزیر هستند.
اما این دیدگاه رسایی یا روزنامه جوان از کجا می آید؟ و چرا کشور همچنان از چنین رویکردهایی رنج می برد؟
کمبود دانش اعم از دینی و علمی یکی از بزرگترین مشکلات ایرانیان است. اولاً در حوزه دینی باید گفت که مسئله شهرت به طبقه و طبقه و یا فقط موی سر زنان محدود نمی شود. حتی از منظر نهادی، هیچ نهادی نمیتواند زیرمجموعه باشد. این اصل جامعهشناختی بیان میکند که در صورت وقوع چنین رویدادی، استراتژی کلان نهاد فرعی، به نام ایدئولوژیک، در سایر نهادها مداخله میکند و باعث اختلال در کارکرد آنها میشود و مرزهای جدایی ساختاری را از بین میبرد و به هم میریزد. با توجه به شرایط حساس کشور بدیهی است که وزیر راهبردی و نه صرفاً مدیر باید در قبال هر اتفاقی در دانشگاه پاسخگوی رئیس جمهور، مجلس و روسای نظام باشد. طبق قانون این مسئولیت مهم بر عهده آژانس نیست. بنابراین لازم است همه وزرا و نه تنها وزیر علوم، از منظر راهبردی هر آنچه را که برای حفظ آرامش در کشور و پیشبرد استراتژی کلان وزارتخانه و کشور لازم است، پیشنهاد و اجرا کنند. به طوری که به موضوع اجماع و همدلی به این معنا که همگان موظف به موافقت با قدرت هستند، به عنوان یک موضوع یک جانبه نگریسته نشود.
از آنجایی که من از ابتدای انقلاب تا به امروز سیاست نظام سیاسی را دنبال می کنم، به جای اینکه به خاطر سن کمم به گذشته از منظر امروز نگاه کنم، ایران همواره نگاه جناحی به سیاست خرد و کلان کشور داشته است. بعد از انقلاب 57 این اشتباه راهبردی توسط مرحوم رجایی در مجلس اول برای مقابله با نفوذ سازمان ها و گروه های سیاسی مخالف نظام صورت گرفت. بر اساس این طرح که طرح کلی حزب الله نامیده شد، رویکرد عقیدتی و جناحی تعیین و معیار بهره مندی از توزیع منابع در حوزه قدرت سیاسی سایر شهروندان تعیین شد. همانطور که گفتم، یکی یکی از پایه های اصلی چنین طرحی برخورد با مزاحمان بود که تا به امروز این رویکرد به طور کامل ادامه یافته و گسترش یافته است. اما آیا نظام سیاسی از شر مهاجمان خلاص شده است یا وضعیت به طور قابل توجهی بدتر از گذشته شده است؟ سیستم انتخاب یکی این یکی از راه حل های اساسی او بود. در بخش دانشگاهی، اختصاص سهمیه به خودی ها اکنون بیشترین آسیب را در حوزه علمی وارد کرده است، چرا که صلاحیت های آنها به ویژه در حوزه های فنی و پزشکی جدی گرفته نمی شود و متاسفانه در علوم انسانی نیز کمتر از این. این سیاست که توسط جناح چپ نظام سیاسی راهاندازی و تضعیف شد، در همه عرصهها از هنر گرفته تا آموزش، دانشگاه و… موازیسازی و تطهیر شد. مثلاً سازمان مجاهدین انقلاب برخلاف سازمان مجاهدین خلق. تشکیل شد و بر خلاف یک ابی خارجی، یک ابی محلی آموزش دید. اگرچه در عمل شعار رهبر فقید انقلاب «همه با هم» برای ایجاد همگرایی از جمله تکثر فکری و فرهنگی بود، اما به دلیل فقدان دانش و تئوری علمی برای اداره کشور، جناح چپ سیاسی چنین شعاری را در پیش گرفته است. در عمل، شعار «همه با من» به جای «همه با هم» اجرا شد. حسنین هیکل، روزنامه نگار فقید مصری نظریه بسیار مهمی را درباره رهبر فقید انقلاب مطرح کرده است. وی با بیان اینکه رهبری انقلاب اهداف خوبی داشتند اما پیاده نظام خوبی برای رسیدن به اهداف خود نداشتند.
ریشه جناح گرایی در این خلاء علمی و نظری نهفته بود و بحران اخلاقی ناشی از آن، سرنوشت امروز ایران را رقم زده است. به عبارت دیگر، نظریه برخی از نیروهای سیاسی مبنی بر اینکه وضعیت کشور مبتنی بر تقدم تصمیمات ثانویه بر اخلاق است، نمی تواند عملکرد نیروهای چپ سیاسی و خط امامی را در ابتدای انقلاب اسلامی تبیین کند. متدینین کل آیه نفس را فقط در حوزه اخلاق فردی تفسیر می کردند. این که هر نفسی در گروه افعال خود قرار می گیرد به این معنا تعبیر شده است که مردم بر اساس اعمال فردی به بهشت و جهنم می روند. آنها فاقد دانش جمعی از پیامدهای ناخواسته اهداف مورد نظر خود بودند. به عبارت دیگر، آنها درک نکرده اند که وقتی یک اشتباه یا بی عدالتی تبدیل به یک سیاست جمعی می شود، تصمیمات سیاسی نادیده گرفته می شود، همانطور که هر تصمیم فردی انتخاب بعدی را به پای فرد می گذارد و او را به نوعی زندانی می کند. تصمیمات او به طور جمعی، آنها به این نتیجه رسیدند که این عواقب بسیار بزرگتر و جدی تری برای کشور خواهد داشت. آنها نفهمیده اند که جناح گرایی، رفتار ضد ملت-دولتی، حتی ضد ملی گرایی، باعث تقویت جزیی گرایی و اشرافیت و در نهایت فروپاشی جریان سیاسی می شود. مثلا برای تقویت همه جانبه حزب الله، صدا و سیما در مجلس اول وظیفه داشتند تصویر برخی از نمایندگان را از گزارش های روزانه که پخش می شد حذف کنند تا کم کم در حوزه انتخابیه نامی از آنها برده نشود. در هر صورت، دایره خودی ها بر اساس فرمول تقسیم و توزیع نیروها، قانونی که نگرش ها، تصمیمات و اقدامات جناح ها را تنظیم می کند، به طور فزاینده ای محدود شد. امروز هم راست افراطی که گرفتار همان رفتار اول انقلاب شده است، همچنان به همان دستورات عمل می کند. نتیجه: 50 درصد مردم در انتخابات 1403 شرکت نکردند.
نتایج روش های خاص برای کشور موضوعی است که باید در کانون توجه نظام سیاسی قرار گیرد. زیرا اگر نظام سیاسی را دوست دارید خرداد سال 76 که به دنبال تضمین امنیت و توسعه کشور تا 25 سال دیگر است و این گام تعیین کننده جایگاه و اعتبار نظام سیاسی در آینده ای طولانی است، برای کسانی که از جناح تندرو، میانه رو و مستقل هستند لازم است. درست است. آنها متقاعد شده بودند که مصالح کشور هماهنگ است و بر اساس یک اراده بر اساس همه مقتضیات، در انتخابات 1403 تن به این نوع سیاست جناحی دادند که دائماً سم ضد صنفی را به جامعه تزریق می کند. یک سیاست کلان باشد و به طور جدی به حفظ منافع ملی و منافع مردم دست یابد. وضعیت وخیم کشور نشان می دهد که از 376 شاخص توسعه، 190 شاخص در وضعیت خطرناک و قرمز قرار دارند. این وضعیت خطرناک را نمی توان با روش های جناحی میراث چپ اوایل انقلاب حل کرد، آنها فقط می توانند درد و فقر مردم را به سخره بگیرند.
ضریب جینی بالای 40 درصد، گسترش فقر و فلاکت، زنانه شدن فقر، وضعیت تهدیدآمیز و تنش ها و جنگ های آن در منطقه و نظام بین الملل در مقابل 50 درصد مردمی که در انتخابات شرکت نکردند، و جامعه چندقطبی خواهان یک نظام سیاسی است که چیزی جز سرخوردگی و ایجاد بن بست های جدید برای کشور به ارمغان نمی آورد، رویه های جدی تر برای درک فرهنگ و افکار عمومی، سیاست جذب حداکثری و سیاست وحدت، زیرا واقعی است. جایگزین سیاست تفرقه و طرد شد. تحقق سیاست آشتی ملت و دولت از سوی نظام سیاسی، مردم را به این باور می رساند که نظام سیاسی نیز بر اساس نتایج بررسی ارزش ها و نگرش های ملی، به سیاست آشتی به تدریج و درازمدت معتقد است. ایرانی ها که 90 درصد مردم خواهان تغییر وضعیت موجود هستند، بر اساس برنامه جناحی عمل نمی کنند. به گفته کارشناسان سیاسی، سیاست جناحی موقعیت ایران را در آستانه نوسانی قرار داده است، به این معنی که وقتی استراتژی درستی در مقابل سیاست جناحی ببیند، احساس خوبی دارد و وقتی بی تدبیری جناحی ببیند، در درک چنین شرایطی بد می شود. کلید هماهنگی بین ملت و دولت
به گفته این کارشناسان، این شرکت اکنون کار بزرگ خود را انجام داده است. این رای دهندگان برای اولین بار در 118 سال از آغاز مشروطه، در انتخابات 1403 با دلی مضطرب در میان آن همه فشار تبلیغاتی از درون و بیرون، تهمت ها و تهمت ها، رفتند برای رای دادن و تلاش برای دست دادن با مقام سیاسی و ترغیب آن به آشتی. آنها منتظرند تا در پرتو تحقق اجماع ملی و پرهیز از سیاست جناحی در نظام سیاسی و توسعه کشور نتیجه ریسک بزرگ و تاریخی خود را ببینند. ادامه سیاست جناحی تبعیض آمیز امید به انتخابات 1403 را از بین می برد و همه ایرانیان و ایران را به خطر می اندازد. ای کاش سیاست جناحی کاملاً ضد وفاق به عنوان یک محور مستقل در فهرست موضوعات بحث وفاق در همایش ملی وفاق که به همت معاونت ریاست جمهوری برگزار می شود قرار می گرفت تا مورد تحقیق و پژوهش اندیشمندان حوزه وفاق قرار گیرد. منطقه حوزه فکری در دانشگاه و این رشته قرار گرفت.
۲۱۶۲۱۶