بعضی از اهل فرهنگ و ادب و هنر گاهی می خوانند: «چرا اینهمه حافظ؟» تا کی از حافظ بنویسم؟ تا کی باید در مورد حافظ صحبت کنیم؟ یا کشتی غرق شده ایم؟ رند قلندر چه کرد؟ چه چیزی در غزل شما به این شیرینی پاشیده شده است؟ آیا این درست است که قدسیان شعر حافظ را حذف می کنند؟

بامداد غرشی از عرش بلند شد، عقل گفت:

گویی اولیای الهی اشعار حافظ را می خواندند

چطور مادربزرگ بی سواد من در حین خواندن غزل حافظ سرش را تکان می دهد؟ غزلیات حافظ ظاهراً ساده به نظر می رسد و فرض بر این است که آنها شعرهای معمولی هستند و هرکس کمی بخواند و بنویسد می تواند غزلیات را تفسیر و درک کند، اما اگر از قدرت بیان حافظ در هنگام سؤال استفاده کنیم. شعر حافظ را بخوانیم و تفسیر کنیم، آنگاه متوجه می شویم که در دریای عمیقی غرق می شویم و دست و پنجه نرم می کنیم و وقتی این شعر حافظ را می خوانیم.

پدربزرگ ها و مادربزرگ های پیر و کم سواد می گویند حافظ خسته است و فحش می دهد: «می گویم و از حرفم خوشحالم». یعنی حافظ چنان روان شعر می گفت که اقشار مختلف جامعه او را از خود می شناختند. می گویند حافظ مخاطب ماست، دراویش حافظ را به خودشان نسبت می دهند، مذهبی ها و… حافظ را مال خود می دانند.

دیوان حافظ چنان مورد احترام است که تقریباً در همه خانوارها وجود دارد. باید گفت که هیچ کتابی به اندازه کتاب حافظ منتشر نشده است. بنابراین، کار حافظ تمام پیچیدگی برخی غزل ها را به مخاطب منتقل می کند، گویی حافظ خود اعتماد به نفس پیدا کرده است که می گوید:

ندیم بهتر از شعر حافظ است

به قرآنی که در سینه داری

بدون تعارف، اگر غزلیات حافظ را به دقت بررسی کنیم، به این نتیجه می رسیم که حافظ شعر را به معنای واقعی تفسیر کرده است، سرنوشت شعر را کلام رقم می زند، در غزلیات حافظ کلمه دقیقاً در جای خود قرار دارد. بیایید نگاهی به این قسمت بیندازیم:

مهر از ما عکس نگیر

آینه رویا، آه از دل “آه”!

واژه «آه» اگرچه نقش قافیه را ایفا می کند، اما آنقدر وقار و اعتبار پیدا کرده است که مانند نگینی در غزل می درخشد. آنها به حدی از غرور رسیده اند که باعث افتخار “رئیس” نیز شده است.

دوست گفت او یک ژنرال بزرگ شده است

جرم او این بود که اسرار را فاش کرده بود

غزل حافظ پر از پیچیدگی های زیبا و رازهای دلنشین است. کلمات را در جای خود قرار داده است تا شعر از زمینی به آسمانی تبدیل شود. شعر را می توان این گونه تعریف کرد: مجموعه کلماتی که در این مجموعه واژه ها احترام و اعتبار پیدا کرده اند، شعر می گویند که دقیقاً همان کاری است که حافظ انجام داده است. گوته شاعر آلمانی حافظ را اینگونه تعبیر می کند: «ای حافظ، گفتار تو به بزرگی ابدیت است، زیرا سخنان تو، مانند گنبد بهشت، تنها به خود تو بستگی دارد و هیچ فرقی ندارد.» بین نیمی از غزل تو و ابتدا و انتهای آن، زیرا همه چیز در حد زیبایی و کمال است.

* پرین حاجی زاده




اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما