بعدی- محمدرضا شجریان در موسیقی نام بزرگ و مشهوری دارد. خسرو آواز ایران و استاد آواز ایران دو لقبی هستند که بیشتر برای این چهره از هنر موسیقی ایرانی به کار می روند. استاد شجریان در سال 1399 بر اثر سرطان کلیه درگذشت و در جوار فردوسی و مهدی اخوان الطلیح مزار در طوس به خاک سپرده شد. این گزارش درباره زندگی سیاسی مردی است که رابطه خود با سیاست را اینگونه تعبیر کرد: «من کار سیاسی اجتماعی می کنم اما زیر چتر خاصی نمی روم، اگر می خواستم وارد شوم. یکی از میان این گروه های سیاسی شوم، هنر من جهت سیاسی حزبی گرفت. من زیر هیچ چتری نرفتم تا کارم را فراگیرتر کنم.» (راز مانا، 137)

بر اساس گزارش فردا، محمدرضا شجریان در طول زندگی خود به طور مستقیم وارد بازی های سیاسی نشد. اثری از حمایت او از کاندیدای اصلاح طلب یا اصولگرا نیست. اتفاقاً این نام آنقدر بزرگ بود که سیاستمداران سعی کردند از آن استفاده کنند. شجریان به دیدار سیاسیون نرفت، اما سیاسیون به دیدارش رفتند. اما این گزاره به معنای منفعل بودن استاد شجریان در جریان حوادث مختلف نیست. بررسی رفتار سیاسی استاد شجریان نشان می دهد که فعالیت محدود ایشان گاه به صورت گروهی و گاه شخصی تعریف شده است.

شاید برخی تصور کنند محدودیت های شجریان و روی صحنه نرفتن او به اتفاقات سال 1387 برمی گردد. اما حقیقت این است که آخرین اجرای استاد شجریان در ایران به سال 1386 برمی گردد. محمدرضا شجریان بیش از اجرا در کشورهای خارجی اجرا داشته است. ایران. از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۸ که در تهران درگذشت، در ایران روی صحنه نرفته است. شاید برخی بگویند شجریان در این سال ها از بیماری رنج می برد. چرا که در سال 1394 در پیام تصویری ای که به مناسبت نوروز برای مردم خارج از کشور صادر کرد، از همراهی و دوستی خود با یک بیمار 15 ساله خبر داد که بعدها مشخص شد سرطان بوده است. اما با همه اینها و با وجود بستری شدن هر از چندگاهی در بیمارستان، شجریان به فعالیت خود ادامه داد و در مهر او در سال ۲۰۱۳ تور کنسرت اروپایی خود را در امارات، انگلستان، سوئد، اتریش، آلمان و فرانسه برگزار کرد. این گزارش مروری است بر زندگی سیاسی استاد شجریان.

روزهای انقلاب

بخشی از آثار برخی از هنرمندان به شرایط جامعه برمی گردد. عرصه هنر چون از دل مردم می جوشد و در نهایت متعلق به آنهاست، گاه اثری به زبان آنان می شود و گاه ماندگار می شود. در آثار قدیمی استاد شجریان نمونه های متعددی از این دست آثار وجود دارد. لازم به ذکر است که ممکن است یک قطعه موسیقی با نام خواننده اش شناخته شود، اما تلفیقی از هنر یک شاعر، خواننده و آهنگساز است.

بلبل قطعه ای است که در سال 1357 منتشر شد. شعر آن را اصلان اصلانیان پس از خودکشی امیرپرویز پویان (از بنیانگذاران سازمان چریک های فدایی خلق که در سال 1350 پس از محاصره در ساواک خودکشی کرد) استاد محمدرضا سروده است. لطفی در بهمن او 57 آهنگ ساخت و محمدرضا شجریان آن را خواند. شبنورد و آزادی (با صدای استاد شهرام ناظری) دو قطعه ای بود که بعدها در قالب آلبوم چاووش 2 منتشر شد اما آن روزها در میان مردم دست به دست شد. تلاوت هر دو قطعه توسط مهدی فتحی بازیگر سرشناس سینما و تلویزیون انجام شد. شایان ذکر است که این شعر در اوایل دهه 50 سروده شده که درگیری های ساواک و گروه های چریکی به اوج خود رسیده است.

«شب است و چهره وطن سیاه است
نشستن در تاریکی گناه است
اسلحه ام را به من بده تا بتوانیم راهی پیدا کنیم
که هر که عاشق است در راه است
برادر بی قرار، برادر آتشین، برادر دشت سینه او لاله است
شب وحشتناک و دریا و طوفان
من و افکار ناب پویا
برایم شنل و خنجر بیاور
که از دلهای سوزان خون می آید
یک برادر جوان، یک برادر در حال غرق شدن، یک برادر با سر آتشین
شما با عاشقان دردناک آشنا هستید
تو رفیق و زنجیر ما هستی
خون عزیزان را روی دیوار ببینید
بوق صبحگاهی بزن
و…”

یکی دیگر از آثار مربوط به روزهای انقلاب سرای ایرانی امید است. سپیده که نام اصلی این اثر است، آهنگسازی هوشنگ ابتهاج، آهنگسازی محمدرضا لطفی و خوانندگی محمدرضا شجریان است. این کار هم متاثر از آن روزهای سخت انقلاب است.

ایران جای امید است
سپیده بر تو دمید
به کازین راه پورخون نگاه کنید
خورشید مبارک رسید
اگر چه دلها پر از خون است
شکوه بیشتر است
سحر ما گلگون است، گلگون است
که دستان دشمن در خون است
و…”

سال 1358 دو اثر دارد. قطعات «از خون جوانان کشور» و «با من بیا عزیزم» که در این سال ها به مناسبت های مختلف بازنشر شده اند. دمیده از خون جوانان وطن، لاله تصنیف عارف قزوینی است که بارها بازخوانی شده و شجریان نیز قبل از انقلاب آن را خوانده است. این اثر بار دیگر در سال 1358 خوانده و منتشر شد. همسفر عزیز شو یکی دیگر از آثار مورد مناقشه در مورد شاعر آن است که با نام مستعار برزین آذرمهر نوشته شده است. خلق این آثار به این معنا نیست که شجریان و دیگران مشغول کارهای دیگر نبودند. تنها بخشی از آثاری بود که تحت تأثیر انقلاب خلق شد.

خاطره ات شدید و پرتنش

یکی یکی از ویژگی های جالب شجریان عدم اجازه سلب مالکیت گروه های سیاسی از وی است. این نکته را هم در آثار و هم در گفته های او می توان یافت. به نظر می رسد آثار با محتوای سیاسی در کارنامه او بازتابی از شرایط روز جامعه باشد. “من با جامعه حرکت می کنم. اگر با جامعه باشی، مردم تو را حرکت می دهند. من با مردم زندگی می کنم و درد را با آنها تقسیم می کنم؛ به همین دلیل می دانم آنها چه می خواهند. [..]بر اساس تجربه می دانم کجا و چه بگویم. درست است که من کار سیاسی نمی کنم، اما کل جامعه را در نظر می گیرم و بر اساس نیازش از هنر دفاع می کنم. مثلاً نامه ای که نوشتم یا غرغری که خواندم.» (راز مانا، 113) نامه ای که استاد شجریان به آن اشاره کردند، نامه سرگشاده ایشان به علی لاریجانی در 18 بهمن سال 1375 است: نامه ای در اعتراض به استفاده غیرمجاز از آثار هنرمندان از جمله خود استاد شجریان و همچنین سانسور برخی آثار.

بیداد در سال 1361 اجرا شد و در سال 64 منتشر شد. شجریان سال ها بعد این اثر را واکنشی به ناامیدی از اتفاقاتی که مردم انتظار داشتند توصیف کرد. شعر این اثر، یکی از غزلیات حافظ است:

“یاری را درون هیچکس نمی بینیم، یاران چه شده است؟”
آخرین بار دوستی کی بود؟ چه بر سر عاشقان آمد؟
آب حیوان تیره شد، خضر فرخ پی کجاست؟
چه شد خونی که از شاخ گل می چکید، باد بهاری؟
هیچکس نمی گوید که یاری حق دوستی داشت
چه اتفاقی برای وکلا افتاد؟ یاران چی شد؟
لالی سالهاست که از معدن موروت برنگشته است
پرتوهای خورشید، باد و باران چه شد؟
شهر دوست بود و خاک مهربانوان این سرزمین
مهربانی کی آمد؟ شهریار چی شد؟
به عنوان نماد موفقیت و عزت، آن را وسط انداخته اند
هیچکس به میدان نمی آید، سوارانشان چه شد؟
صدها هزار گل شکوفه دادند و صدای بانگ مرغ بلند نشد
اندلیبان چه شد؟ چه اتفاقی برای هزاران افتاد؟
مسمومیت خوشحالت نمی کند، بخور سوخت؟
کیست که طعم مستی نداشته باشد، چه شده است؟
حافظ اسرار الهی که ساکت است، ساکت است
از چه کسی می‌پرسی چه بر سر روزهایشان آمده است؟»

شجریان در این نامه به قطعه «میهن میهن» و «بیداد» در کتاب راز مانا اشاره می کند. در این نامه آمده است: سالها پیش در زمان جنگ عراق و ایران تصنیفی در دفاع از میهن به نام «میهن میهن» اجرا کردم، این تصنیف مدح وطن و عشق به آن بود. بگذریم که آن تصنیف خیلی وقت بود که اجازه پخش نداشت، اما حالا که اجازه پخش داده شده، بخشی از آن حذف شده است، آیا عشق به کشور گناهی نابخشودنی است؟ اگر تصنیف را دوست ندارید، چرا آن را می نوازید و چرا طبق سلیقه خود آن را مثله می کنید؟»
«میهن میهن» نیز اجرای شعر ابوقاسم لاهوتی کرمانشاهی است که بعد از انقلاب و در زمان جنگ خوانده شد.

“من تو را در تار و پود من، سرزمین مادری ام به یاد دارم
پر از عشق تو بودم، وجودم، وطنم
تو عذاب نابودی بودی و با مهر کشت
فدای نام تو وطنم بودم و نبودم
حتی بیشتر، اگر شما آن را می دانستید، کار می کرد، زیرا آن را دیدید
به حالت عذاب آور تو می گشایم ای مادر عزیز
به هر مجلس، به هر زندان، به هر شادی، به هر ماتم
مهم نیست در چه حالتی بودم، با تو بودم ای وطن
اگر مست باشم، اگر هوشیارم، اگر خوابم، اگر بیدار باشم
سر تعظیم فرود آوردم، کشورم
در دشت دل هیچ گیاهی جز گل نخواهید دید
این سرزمین زیبا را امتحان کردم، وطن من!

پس از حوادث سال 2008

شجریان در سال 1387 نسبت به اتفاقات رخ داده واکنش هایی نشان داد. اما دو واکنش او در سال 2008 از دیگر واکنش هایش مهمتر است. شجریان در 25 خرداد او در سال ۱۳۸۷ نامه ای به عزت الله ضرغامی نوشت و نسبت به پخش آثار میهنی خود اعتراض کرد. شجریان نوشت: همانطور که می دانید در شرایط کنونی صداوسیما به طور مستمر سرودهای میهنی اینجانب به ویژه سرود “ای ایرانی سرای امید” را پخش می کند، حضرتعالی توجه داشته باشید که این سرود و سایر سرودهای خوانده شده متعلق به سال های 57 و 58 است. من هم در سال 1374 اعلام کردم که از پخش آثارم در رادیو راضی نیستم و تاکید می کنم که آن سازمان هیچ نقشی در تهیه این آثار نداشته است که بلافاصله تمامی واحدهای آن سازمان از پخش صوت و آثار شرعی و قانونی من خودداری کنند.

شجریان پیش از این در نامه‌ای به لاریجانی در دهه هفتاد این درخواست را تکرار کرده بود، اما در پایان نامه نوشت: «به صراحت اعلام می‌کنم که نمی‌خواهم صدایم از صداوسیما نادیده‌انگیز به حقوق هنرمندان پخش شود. من قاطعانه خواهشمندم دستور دهید هیچ کدام از کارهای من از صدا و سیما پخش نشود چون در ماه مبارک رمضان هستیم فقط به احترام این ماه مبارک اجازه پخش برنامه های «مناجات» و «ربنا» را می دهم. به فطرت خوب مردمی که در دامان آنها بزرگ شدم ادای احترام کن.» اما ربنای شجریان دیگر پخش نشد. .

شهریور سال 1387 بود که قطعه ای به نام زبان آتش و شعر فریدون مشیری منتشر شد. شجریان این قطعه را در واکنش به اتفاقات آن روزها و شعارهای محمود احمدی نژاد در جشن پیروزی میدان ولیعصر (عج) خواند. نکته جالب در مورد واکنش شجریان این بود که او نه تنها معترضان را تحریک نکرد، بلکه جوهره تاثیر او دعوت به آرامش در حین واکنش به شرایط بود.

«اسلحه ات را زمین بگذار
که من از ملاقات با این خونخوار بی دست و پا بیزارم
تفنگ در دست یعنی زبان آتش و آهن
من، اما قبل از این، یک ابزار شیطانی ایجاد می کنم
من جز زبان دل چیزی ندارم
قلبی پر از مهر شما دشمن دوستی هستید
زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزی است
زبان خشم چنگیز است
بیا بشین بگو گوش کن شاید
باشد که نور شخصیت شما راهی در قلب شما بگشاید.
برادر! اگر مرا می خوانی، بنشین برادر
تفنگت را زمین بگذار
اسلحه را به جای بدنتان زمین بگذارید
بگذار این دیو قاتل بیرون بیاید.
از دین انسان چه می دانید؟
اگر زندگی را خدا داده است
چرا باید بری مدرسه؟
چرا باید با یک لحظه غفلت این برادر
غلتیدن در خاک و خون؟
من یاد گرفتم که حقیقت را بگویم و در همه شرایط به دنبال حقیقت باشم
و حق با شماست
اما حقیقت – برادر جان –
به زور این زبان آتشین نامفهوم
جستجو نکن…
اگر این اتفاق بیفتد، وجدان خواب آلود شما بیدار خواهد شد
تفنگت را زمین بگذار…”

بعد از اتفاقات سال ۱۳۸۷ شجریان دیگر نتوانست روی صحنه برود. دولت روحانی هم نتوانست این گره را باز کند. پس از این سال ها محمدرضا شجریان به اجرای برنامه های خود در خارج از کشور ادامه داد و در شهرهای مختلفی مانند دبی، لندن، لوزان سوئیس و کپنهاگ دانمارک به اجرای برنامه پرداخت. آلبوم های منتشر شده از او در این سال ها مربوط به آثار قبلی بود که به صورت تصویری و صوتی منتشر شده بود.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما