امین السلطان پس از سفر به ایروان، مسکو و باکو متوجه شد که مردم آنجا مایحتاج روزانه خود را در مکانی مخصوص خریداری می کنند. از آن پس فکر ایجاد مکانی برای فروش محصولات کشاورزی به ذهنش خطور کرد و پس از بازگشت به تهران، زمینی را در نزدیکی دروازه جنوبی شهر، شهرری، برای این منظور تهیه کرد.
به گزارش همشهری، این دروازه در اطراف خیابان مولوی و در ابتدای بازار حضرت بین منطقه بازار و چال میدان قرار داشت و مسیر ارتباط تهران با نواحی جنوبی، حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و شهرهای مرتبط بود. توسط اصفهان و قم. از آن زمان حدود صد و پنجاه سال می گذرد.
با توسعه شهر، به تدریج بازارهای میوه و تره بار در مناطق مختلف ایجاد شد. اما بر کسی پوشیده نیست که طعم میوه های باستانی بسیار متفاوت از امروز است، حتی اگر برخی از آنها دیگر در بازار موجود نباشند و برخی دیگر به تازگی با طعم های مختلف وارد بازار شده اند. در این گزارش خاطرات شفاهی یک کارشناس تهرانی را می خوانیم.
فروش خربزه و هندوانه!
نصرالله حدادی، نویسنده و کارشناس تهران میگوید: «خربزه مشهدی» سه چهار دهه است که جایگزین خربزههای دور و نزدیک تهران شده است و از خربزههای کدخداحسینی، زرندی، محبوبی و شریف آبادی خبر چندانی نیست. با این حال، هر دو خربزه در اواخر تابستان در بازار میوه عرضه شد. خربزه های شیرین به لب های شما چسبیدند و با یک تکه نان و مقداری پنیر یک غذای کامل درست کردند.
ما ایرانیها عادت داریم بیشتر از نیاز روزانه میوه بخریم و شاید «خودمان نمیخوریم، به کسی نمیدهیم، هدر میدهیم» و به سطل زباله میفرستیم!
«فروش میوههای فصلی از جمله میوههای تابستانی و میوههای درختی در گذشتههای نه چندان دور به صورت کم و به عنوان دارایی بسیار رایج بود و از زمانی که استفاده از یخچال در منازل رواج یافت، ماهیت خرید و فروش به کلی تغییر کرد. تغییر کرد.»
او می افزاید: قوت غالب مردم – اعم از بالادست و پایین دست – در فصول گرم سال میوه بود که «چاق و فراوان» و ارزان در دسترس همگان بود. طالبی، طالبی، هندوانه، انواع انگور، خیار و خربزه در کنار غذا همیشه روی سفره ها دیده می شد و در کوچه و بازار چرخ های طواف و «خرها» با گال های پر از این گونه سبزی ها به گوش می رسید. درب جلو
فروش هندوانه و خربزه به عنوان “فال” بسیار رایج بود. به این ترتیب هندوانه و خربزه را «بریده» می کردند و هر برش را چند تکه می کردند که به آن «شتر» می گفتند و می فروختند و به این کار «فال، فال» می گفتند. محل فروش «فال فال» فروش خربزه و هندوانه عمدتاً در چهارراه ها، میادین پرتردد و مناطق تردد بود و به هر تعداد خریدار وجود داشت. زیرا اگر خربزه و هندوانه شیرین نبود، خریدار بلافاصله متوجه آن می شد و طبیعی بود که شیرینی آنها به سرعت فروخته می شد.
بهت میگم گردو!
حدادی ادامه می دهد: به همین ترتیب گردو نیز عرضه می شد و هنگام فروختن هندوانه و تخمه خربزه در روز و روی چرخ طواف، گردو را در کوزه های دهان باز بلونی که به آن بانک نیز می گفتند فروختند. گردوی پوست کنده را در آب فرو برد و شبانه به پل تجریش و به مکان مخصوص خود به نام پاچال رفت.
گردو عمدتاً از باغ های لالون، سنگان و زاگون به تهران آورده می شد. یک چهارپایه چوبی عظیم به ارتفاع پنجاه تا شصت سانتی متر، یک «صفحه لبه چوبی» به همان قطر، یک «چراغ زنبور عسل» و یک سینی مسی با لبه خمیده ابزار و اثاثیه گردوفروش بود که در پنج یا هفت مخروط فروخته می شد قطعات شکل چیدند و فریاد زدند: «فالی پاین زار (پنج ریال) گردو باد می کنم…» و در انتظار مشتری، چند بار چراغ زنبور را تلمبه می زدند تا «پایین نشود» روشن بماند و مشتری را جذب کند.
گردوفروش در حالی که مشغول آواز خواندن و فریاد فروش گردوهایش بود، به آرامی با “چاقوی دسته کوتاه” به پوسته سبز گردو کوبید و آنقدر ظرافت در این کار به کار برد که فقط پوسته چوبی آن آسیب دید و گردو از بین رفت. صاف و سالم به «بلونی» پر از آب فرستاده شد و کف هر دو دست کاملاً سیاه شده بود و آثار آن تا چند روز روی کف دست ها نمایان بود. پس از پرداخت، خریدار پنج یا هفت گردو دریافت می کند، پوست سفید و تلخ آن را جدا می کند و مغز «کریستال مانند» را در دهان می گذارد.
خوب یادت باشه چه روزگاری بود…”