چرا بسیاری از جوانان غربی تا این اندازه احساس انزوا میکنند؟
بعد از وقوع پاندمی کووید – ۱۹ وقتی مدارس تعطیل شدند، دختران سعی کردند به خود اطمینان بدهند که پس از پایان قرنطینه ناشی از آن، همه چیز دوباره درست خواهد شد. آنها پیشبینی نمیکردند وقتی به کلاس بازمیگردند، تا چه اندازه وضعیت عجیب به نظر میرسد و چگونه درنهایت احساس گناه میکنند، حتی زمانی که قوانین فاصلهگذار اجتماعی را زیرپا نگذاشته بودند.
این وضعیت عجیب و غریبی از یک گروه ۱۴، ۱۵، ۱۶ ساله بود که در قرنطینه غوطهور بودند و نمیتوانستند در دوره قرنطینه با یکدیگر تماسی داشته باشند، جز با تلفن و ناگهان زمانی که از قرنطنیه خارج شدند، به آنها گفته شد: «خب، دوباره انسانهای عادی باشید، اما به آنها نگفتند چگونه میتوانید این کار را انجام بدهید؟» نائومی که اکنون ۱۸ ساله است و در شمال غربی انگلستان سکونت دارد، میگوید: «ما نسل گمشدهای هستیم».
به گزارش فرارو به نقل از نیواستیتسمن؛ سال گذشته تعداد کودکان و نوجوانان مراجعهکننده به خدمات بهداشت روان، رکورد بالایی داشت. ارقام سرویس سلامت ملی بریتانیا نشان میدهد در سال ۲۰۲۳ میلادی، ۲۰.۸درصد از زنهای ۱۷ تا ۱۹ ساله دچار اختلال غذاخوردن بودند، درحالیکه این رقم در سال ۲۰۱۷، ۱.۶درصد بود. در میان دختران و زنان جوان، میزان پذیرش در بیمارستان برای آسیبرساندن به خود نیز بهطور چشمگیری افزایش یافته است.
همچنین، در میان پسران و مردان جوان نیز میزان ابتلا به بیماری روانی و خودآزاری افزایش یافته است، البته نه به اندازه دختران.
آمار تنها بخشی از داستان را بیان میکند، شروع به پرسیدن کنید، سپس متوجه خواهید شد آن نوجوانان تا چه اندازه مضطرب، ناراضی و از نظر اجتماعی گوشهگیر به نظر میرسند. تعداد دانشآموزانی که میگویند در مدرسه احساس تنهایی میکنند، در فاصله سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۸ میلادی افزایشی دوبرابری یافته است و بریتانیاییهای ۱۶ تا ۲۹ ساله، از دو برابر بیشتر از افراد بالای ۷۰ سال سن احساس تنهایی میکنند.
نتایج گزارش اندیشکدهای بریتانیایی نشان داد، از هر پنج بریتانیایی ۱۸ تا ۲۴ ساله، یک نفر هیچ دوست صمیمیای ندارد. این میزان نسبت به دهه گذشته، افزایشی سه برابری یافته است. از لحاظ تاریخی، شبکه اجتماعی دوستان افراد با افزایش سن آنها کمتر میشوند، اما امروزه جوانان بریتانیایی دوستان کمتری در مقایسه با افراد مسنتر دارند.
شواهد از بریتانیا و سایر کشورهای غربی نشان میدهد، نسل Z، افرادی که بعد از سال ۱۹۹۷ به دنیا آمدهاند، نهتنها تنهاترین گروه در آن کشورها هستند، ممکن است تنهاترین نسل تاریخ بشریت باشند. چرا نوجوانبودن در سال ۲۰۲۴ چنین تجربه تنهایی است؟
کارشناسان هشدار میدهند، تنهایی محرک پنهان ناراحتی و بیماری روانی است و یک عامل خطر مهم برای خودکشی است. این مشکلی است که بهندرت درمورد آن صحبت میشود، مگر اینکه بهطور مستقیم درمورد آن بپرسید. «یاسمین» ۱۷ ساله میگوید: از زمانی که پدرش پس از ابتلا به کووید دچار سکته مغزی ناتوانکننده شدید شد، بهشدت تنها بود.
او سعی کرد درمورد آن موضوع با دوستانش در مدرسه صحبت کند، اما هیچکس نمیدانست چه بگوید. نائومی از تجربه چندین بیماری مزمن غیرمرتبط با کووید صحبت کرد. او زمان زیادی را در بیمارستان یا در خانه برای بهبودی میگذراند. زمانی افراد کووید را جدی قلمداد نمیکردند؛ زیرا اغلب افراد مسن یا افراد دارای بیماری پیشزمینهای را تحتتاثیر قرار میداد، او با خود میگفت: «آیا فکر میکنی زندگی تو با ارزشتر از زندگی دیگران است؟»
برخی از جنبههای تنهایی جوانان نه جدید و نه کاملا قابلاجتناب هستند. غم و اندوه جمعی و سیاست مسموم دوران کرونا، همچنین سختیهای ناشی از سالها ریاضت اقتصادی و بحران هزینههای زندگی به این معنا است که بسیاری از جوانان در رنج هستند و بسیاری در رنج خود احساس تنهایی میکنند.
بااینوجود، دانشآموزان محصل مدرسه عمدتا بیگانگی زندگی را با رسانههای اجتماعی توصیف میکنند که موجب میشود احساس کنند واقعا با دوستانشان در تعامل نیستند، بلکه با رباتها در ارتباط هستند. گاهی آنها آرزو میکردند کاش میتوانستند از سیستم خارج شوند، اما میدانستند دوستانشان بدون آنها به چتکردن ادامه میدهند، درنتیجه فقط احساس بدتری خواهند داشت.
«فی باند آلبرتی»، مورخ فرهنگی در کتاب سال ۲۰۱۹ خود با عنوان «سرگذشت تنهایی» با توجه به مشاهداتش اشاره کرد: تنهایی پدیدهای نسبتا مدرن است.
تنهایی تا سال ۱۸۰۰ میلادی بیشتر برای توصیف موقعیتهایی استفاده میشد که دورافتاده بودند و اگر برای توصیف یک فرد استفاده میشد، تنهایی عمدتا به تنهابودن فیزیکی اشاره داشت. بااینوجود، تنهایی پس از آن به حالتی عاطفی تبدیل شد، احساسی که میتوانی آن را در اتاقی مملو از جمعیت نیز احساس کنی.
تجزیه و تحلیل دادههایی که «فایننشال تایمز» انجام داد، نشان میدهند از سال ۲۰۱۰، تعداد نوجوانان آمریکایی که میگویند امید ندارند یا زندگیشان بیمعنی است، افزایش چشمگیری داشته است. اگرچه ما تنهایی را با پیری مرتبط میدانیم، مدتها است که الگوی منحنی U شکل را دنبال میکند و در میان جوانترین، همچنین مسنترین افراد جامعه هم افزایش یافته است.
از آنجا که تنهایی معمولا با دورههای گذار و دگرگونی مرتبط است: سوگ، بازنشستگی، ترک خانه، جاماندن یا شکلگیری هویت جدید. تنهایی میتواند بهایی باشد که برای آزادی میپردازیم، آزادی بیان خود و جابهجایی. وقتی تنهایی به ما هشدار میدهد که نیاز به جستجوی ارتباط اجتماعی داریم، میتواند تطبیقی باشد، یعنی پاسخی مفید به تغییر. مشاهدات «جان کاسیوپو»، محقق در زمینه تنهایی در دانشگاه شیکاگو نشان میدهد، مشکلات زمانی آغاز میشوند که تنهایی مزمن میشود. او اشاره کرده بود افراد تنها از نظر اجتماعی ناجور و ناخوشایند قلمداد میشوند.
کاسیوپو که در سال ۲۰۱۸ میلادی فوت کرد، علاقمند بود به این موضوع بپردازد که چگونه تنهایی بر سلامت جسمانی تاثیر میگذارد. نتایج مطالعات نشان دادهاند، ارتباطات ضعیف اجتماعی، سیستم ایمنی بدن افراد را تضعیف و آنها را در برابر عفونت آسیبپذیر میکند، همچنین آنها را در معرض خطر بیشتری برای رنجبردن از طیف وسیعی از بیماریها ازجمله بیماری قلبی و دیابت قرار میدهد.
«لوری سانتوس»، دانشمند شناختی که در دانشگاه ییل تدریس میکند، میگوید زمانی که دو دهه پیش تدریس در دانشگاه را آغاز کرد، وارد سالنهای سخنرانی میشد که دانشجویان با یکدیگر صحبت میکردند و سالن غذاخوری کالج پر سروصداترین مکان بود.
او میگوید: اکنون هر دو جا ساکت شدهاند. دانشجویان معمولا با هدفونهای خود مینشینند و به نظر میرسد بهقدری غرق در کار یا صفحه نمایشگر خود هستند که نمیتوانند با یکدیگر صحبت کنند. آنها زمانی که احساس تنهایی میکنند، گوشیهای تلفن همراه هوشمندشان را برمیدارند تا شبکههای اجتماعی را چک کنند یا برای دوستانشان پیامی ارسال کنند.
آنجا است که احساس بهتری به آنها دست میدهد، اما در عمل از مزایای تغذیهای روانشناختی در دنیای واقعی و ملموس بهرهای نمیبرند. او میگوید: «این تنهاترین نسل جوانی است که در طول تاریخ گونه ما انسانها وجود داشته است».
اینجا باید پرسید، در فاصله اوایل دهه ۲۰۱۰ میلادی تا امروز چه اتفاقی رخ داد که تنهایی تا این اندازه گسترش یافته است؟
«جاناتان هایت»، روانشناس آمریکایی در کتاب خود به نام «نسل مضطرب»، این تغییر را بهعنوان «سیمکشی مجدد بزرگ دوران کودکی» توصیف میکند. او مینویسد: وقتی گوشیهای تلفن همراه هوشمند رایج شد و اینترنت برای همیشه در دسترس قرار گرفت، کودکان و نوجوانان زمان کمتری را برای معاشرت در زندگی واقعی و زمان بیشتری را بهصورت آنلاین سپری میکردند.
درحالیکه دختران بیشتر در گرداب ویرانگر عزت نفس رسانههای اجتماعی قرار میگیرند، پسران بیشتر به معتادان به بازیهای ویدئویی تبدیل میشوند و نسبت به آن وسواس پیدا میکنند.
براساس گزارش تنظیمکننده مخابراتی و پخش تلویزیونی آفکام در بریتانیا، نوجوانان و جوانان بریتانیایی بیش از هر گروه دیگری زمان خود را در فضای مجازی سپری میکنند، طوری که افراد ۱۵ تا ۲۴ ساله بهطور میانگین بیش از چهار ساعت و نیم در روز را در اینترنت میگذرانند.
هایت استدلال میکند، آنها همچنین آسیبپذیرترین افراد هستند؛ زیرا نوجوانی دورهای از رشد اجتماعی و عاطفی حیاتی است. تمام کارهایی را در نظر بگیرید که نوجوانان بعد از پنج ساعت وقت سپریکردن در فضای مجازی از انجام آن دست کشیدند.
هایت به همراه «ژان تونگ»، روانشناس امریکایی، شواهد جامعی را جمعآوری کردند که نشان میدهند، تقریبا تمام معیارهای سلامت روان جوانان ازجمله تنهایی، اضطراب، افسردگی، اختلالات خوردن، خودکشی و آسیبرساندن به خود، در اوایل دهه ۲۰۱۰ میلادی، زمانی که گوشیهای تلفن همراه هوشمند همه جا حاضر شدند، روبه بدترشدن گذاشت و از آن زمان تاکنون این وضعیت تشدید شده است.
اما واقعیت احتمالا پیچیدهتر از آن چیزی است که تحلیل هایت نشان میدهد: برای مثال افزایش نرخ تشخیص سلامت روان تا حدی نتیجه افزایش تلاش افراد برای کسب کمک از دیگران به منظور برطرفکردن مشکلات عاطفیشان است.
برخی دیگر نیز معتقدند کارزار پایاندادن به تنهایی با تکیه بر تاثیر گوشیهای تلفن همراه هوشمند، عامل منحرفکننده افکار عمومی است که با توجه به تاثیر عامل اقتصاد، بهویژه فقر و ناامنی، بر گسترش دامنه تنهایی تاثیر دارد. در جریان بیش از یک دهه ریاضت اقتصادی، شاهد کاهش مداوم کتابخانهها، استخرها و زمینهای بازی بودیم، امری که خود بر شدت تنهایی افزوده است.
در هر حال، کودکانی که در فقر نسبی زندگی میکنند، دو برابر بیش از همسالان مرفهتر خود تنها هستند و کودکان بریتانیایی میزان تنهایی بیشتری را درمقایسه با کشورهای اروپایی برابرتر از نظر اجتماعی مانند دانمارک و هلند تجربه میکنند. واقعیت این است که پاندمی کووید، ریاضت اقتصادی و گوشیهای تلفن همراه هوشمند در کنار یکدیگر در منزویکردن افراد نقش داشتهاند.
آیا استفاده بیش از حد از رسانههای اجتماعی، افراد را افسرده میکند یا اینکه افراد افسرده درنهایت زمان زیادی را در فضای مجازی و بهصورت آنلاین سپری میکنند؟ این درحالی است که تمرکز بر عادات فردی موجب میشود، در تحلیلمان تصویر بزرگتر را از دست بدهیم، مانند برجستهکردن موفقیت یک قمارباز و فراموشکردن این واقعیت که کازینو همواره در پایان برنده است. درحقیقت، برنامههای رسانههای اجتماعی که نوجوانان برای در ارتباط باقیماندن از آن استفاده میکنند، هرگز برای کمک به ما در ایجاد و حفظ روابط خوب طراحی نشدهاند.
آن برنامهها ساخته شدهاند تا توجه ما را به خود جلب و کسب درآمد کنند و ما آموختهایم شرکتهای فناوری تقریبا هر آن چیزی را که میتواند توجه و نگاهمان را به سمت آنها نگه دارد، به نوجوانان و همه ما نشان میدهند.
گوشیهای تلفن همراه هوشمند دائم توجهمان را تغییر میدهند. برای نوجوانان درست مانند بقیه ما، دوستی به مقولهای تبدیل شده است که بهطور فزایندهای از راه دور با پیام متنی یا پستهای رسانههای اجتماعی در جریان است. دروغی که شرکتهای رسانههای اجتماعی فروختهاند، این است که همبستگی و مراقبت از راه دور امکانپذیر است، درحالیکه تجسم آن دو بهصورت فیزیکی امکانپذیر است. وقتی جوان هستید، احساس میکنید آسیبناپذیر هستید، اما دیر یا زود همه ما یاد میگیریم، مراقبت یک هشتگ یا رشتهای از ایموجیهای قلبی نیست، بلکه لمسکردن، حضور و درعمل کناردیگرانبودن است. جای تعجب نیست که اتصال دیجیتال موجب میشود، بسیاری از ما احساس ناقصی داشته باشیم.
نائومی، دانشآموز مدرسهای در شمال غرب انگلستان، در حساب کاربریاش در اینستاگرام، پستهایی را منتشر میکند که بیشتر عکسهای گربهاش را نشان میدهد، میگوید: «من نمیخواهم مردم نگاهم کنند و من را قضاوت کنند». دختران دانشآموز میدانستند رسانههای اجتماعی معمولا بیرحمانه و غیرقابلبخشش هستند. آنها از زورگویی و قلدری سایبری صحبت کردند، روشی که معمولا از توجه والدین یا معلمان دور باقیمانده است.
رسانههای اجتماعی به دور از «جمعکردن جهان»، آنگونه که فیسبوک زمانی وعده داده بود، به موتوری برای قطع ارتباط جمعی تبدیل شدهاند. وقتی بدانیم دوستی و ارتباط با فضائلی مانند فروتنی، تفاهم و مهربانی پرورش مییابد، آن زمان متوجه میشویم سایتها و رسانههای اجتماعی بدترین را درمورد همه ما به نمایش میگذارد و بهطور نامتناسبی به جوانان آسیب میرسانند، کسانی که هنوز در تلاش هستند جایگاه خود را در جهان پیدا کنند.
وقتی بهتنهایی نوجوانان فکر میکنیم، داستانهایی را میشنویم که مشابه داستان ذکرشده هستند. تصور میشود آنها با پستهایی بمباران ذهنی میشوند که دارای مضمون «خودت را بکُش» هستند، درحالیکه تنها چیزی که او میخواست، پیداکردن آرامش و اندکی کمتر احساس تنهایی است.
منبع:عصرایران