بیشتر آن چه که از تاریخ می دانیم را از طریق نوشته هایی که از دوران گذشته به جا مانده است بدست آورده ایم. اما آن چه که ما از تاریخچه ی بشریت می دانیم تنها بخش کوچکی است از آن چه که در واقع رخ داده و بخش اعظم این اطلاعات توسط انسان های اولیه بر روی سنگ حکاکی نشده و امروزه ما اطلاعات بسیار کمی در مورد آن ها داریم.
به گزارش روزیاتو، بسیاری از بزرگ ترین، عجیب ترین و شجاعانه ترین ماجراجویی ها توسط اقوام و کسانی انجام شده که هیچگاه موفق به بازگشت به خانه و موطن خود نشده اند تا بتوانند داستان شگفت انگیز خود را بازگو کنند. این داستان های شگفت انگیز می توانستند به طور کلی تاریخ را دگرگون سازند. در ادامه شما را با برخی از این کشفیات باور نکردنی آشنا خواهیم کرد.
۱۰- شمشیر رومی در کانادا
در جزیره ی «اوک آیلند» (Oak Island) در نووا اسکوتیا یک گروه تلویزیونی به طور اتفاقی چیزی را پیدا کردند که اصلا انتظار آن را نداشتند: یک شمشیر متعلق به دوران روم باستان که بر اساس مطالعات انجام گرفته از سال ۲۰۰ بعد از میلاد مسیح در این منطقه بوده است.
پیدا شدن این شمشیر در این منطقه بسیار شگفت انگیز است زیرا می تواند به این معنی باشد که رومیان باستان ۸۰۰ سال قبل از وایکینگ ها توانسته اند خود را به آمریکای شمالی برسانند. با این وجود این تنها شیئی نیست که در کشور کانادا پیدا شده و محققان را شگفت زده کرده است.
افراد دیگری نیز اشیائی را کشف کرده اند که در واقع نباید در کانادا باشند: یک تیر پرتاب شده از کمان زنبورکی که در تنه ی یک درخت فرو رفته است، یک تپه ی محل دفن مردگان به سبک رومیان باستان، سکه های کارتاژی و حتی سنگ هایی که روی آن به خط رومی عبارت هایی نوشته شده و عمر همه ی این موارد ۱.۸۰۰ سال پیش تخمین زده شده است.
این کشفیات باعث شده که باستان شناسان به این نتیجه برسند که در حدود ۱.۸۰۰ سال پیش گروهی از ماجراجویان رومی و کارتاژی به مناطق غربی جهان سفر کرده اند. ممکن است آن ها هیچگاه نتوانسته باشند به خانه بازگردند و مرده هایشان را در همین جزیره دفن کرده باشند. این استدلال پیدا شدن قبرهای رومی در کانادا و نبود هیچ گونه مدرکی در مورد سفر این ماجراجویان به آمریکای شمالی در اسناد پیدا شده متعلق به دوران روم باستان را توجیه می کند.
هیچکدام از این فرضیات تاکنون تایید نشده اند و پیدا شدن این شمشیر توسط یک گروه تلویزیونی و نه باستان شناسان باعث شده که این موضوع کمی مشکوک باشد. با این وجود مدارک بسیار دیگری نیز وجود دارد. اگر تحقیقات و آزمایشات نظریه ی فوق را تایید کنند این موضوع می تواند تاریخچه ی اولین اروپایی هایی که قدم در قاره ی آمریکا گذاشتند را به کلی تغییر دهد.
۹- نوشته های استخوان پیشگویی چین در ایالات متحده آمریکا
بر اساس مطالعات جان راسکامپ، یک گروه دیگر هزاران سال قبل از وایکینگ ها خود را به قاره ی آمریکا رسانده اند و این گروه کسانی نیستند جز چینی ها. راسکامپ علائم بسیار عجیبی را که روی سنگ ها حکاکی شده بود در ۸۲ نقطه ی مختلف در جنوب ایالات متحده یافته است.
همه ی این حکاکی ها سبک یکسانی دارند و هیچ یک از آن ها با فرهنگ و علائم مورد استفاده در میان بومیان آمریکا مطابقت ندارد. راسکامپ در نهایت به این نتیجه رسیده است که این علائم یک سری اشکال و خطوط بی معنی نیستند بلکه پیام هایی نوشته شده به خط چینی استخوان پیشگو (oracle bone) هستند.
استخوان پیشگو یکی از قدیمی ترین سبک های نوشتاری در چین است که در حدود سال ۱۰۴۸ قبل از میلاد مسیح از بین رفته و اگر تئوری راسکامپ واقعیت داشته باشد این کشفیات می تواند بدین معنا باشد که حدود ۳.۰۰۰ سال پیش چینی ها توانسته اند خود را به آمریکای شمالی برسانند.
این سنگ نوشته ها با آن چه که از خط استخوان پیشگو به جای مانده است کاملا مطابقت دارد. در یکی از این سنگ نوشته ها که در ایالت آریزونا کشف شده چنین آمده است: ” با هم ۱۰ سال در سفر بودیم، می خواهیم برگردیم، سفر به پایان رسیده است، به خانه ی خورشید، ما با هم سفرمان را به پایان رساندیم”. به نظر می رسد این پیامی باشد که توسط ماجراجویان چینی در دنیای جدید به جای مانده باشد.
۸- استخوان میمون های باستانی در ایرلند
در تپه ی تارا در ایرلند (Hill of Tara) یک جسد که با دقت دفن شده بود پیدا شد. استخوان های او بسیار با دقت در این قبر قرار گرفته بودند اما به نظر نمی رسید که این استخوان ها متعلق به یک شاه باشند. در واقع مطالعات نشان می داد که این استخوان ها به نوعی میمون تعلق دارند.
این استخوان ها تنها موردهایی نبودند که از میمون ها در ایرلند پیدا می شد. جمجمه ی یک میمون دیگر در کانتی آرماگ (County Armagh) کشف گردید که به نظر می رسید حدود ۲.۳۰۰ سال در این منطقه بوده است. هیچ کس نمی داند که این میمون ها چطور به این منطقه رسیده اند. یک نفر در دوران باستان به دلایلی میمون ها را به ایرلند آورده و آن ها را در این مناطق دفن کرده است.
میمون ها قبلا در مسیرهای زیادی سفر کرده و یا حتی خرید و فروش می شدند اما در مورد ایرلند این موضوع بسیار عجیب بنظر می رسد. یک افسانه ی قدیمی ایرلندی ادعا می کند که گروهی از انسان های غریبه با قدرت های جادویی با یک کشتی غول پیکر به ایرلند آمده و بر مردم محلی ساکن در تپه ی تارا مسلط شده اند.
برخی بر این باورند که چنین افسانه ای بر پایه ای از حقیقت و واقعیت بنیان شده است و افرادی که در این افسانه انسان هایی با قدرت جادویی عنوان شده اند در واقع مصریانی بوده اند که در آن دوران از تکنولوژی های پیشرفته ای استفاده می کردند.
شاید چنین نظریاتی تنها بر پایه ی چند تکه استخوان میمون کمی غیرمعقول بنظر برسد اما مدارک بسیار بیشتری در این مورد نیز وجود دارد.آزمایش های دی ان ای انجام گرفته بر روی این استخوان ها نشان می دهد که در واقع نیاکان این میمون ها از خاورمیانه بوده اند. همچنین در نزدیکی تپه ی تارا بقایایی از یک کودک با قدمت ۳.۸۰۰ سال پیدا شده است که گردنبندی شبیه آن چه که مصریان می پوشیدند به گردن دارد.
۷- افسانه های بومیان آمریکایی در مورد غول های سفید
در سال ۱۸۵۷ یک سرخپوست آمریکایی از قبیله ی کومانچی (Comanche) در مقابل گروهی از مردم قبیله ی خود ایستاد و داستانی را برای آن ها بدین ترتیب تعریف کرد: ” بیشمار ماه قبل، گروهی از مردان سفید [ با ۳۰۵ سانتیمتر طول]، بسیار قوی تر و متمول تر از سفیدپوستانی که الان در این مناطق زندگی می کنند در بخش زیادی از کشور سکونت داشتند. آن ها سرخپوستان را از خانه هایشان بیرون کشیده و از دم تیغ گذراندند و دره هایی که پدران سرخپوست ها در آن ها سکونت داشتند را تحت سلطه ی خود درآوردند”.
به نظر می رسید که این داستان تفسیری از شرایط موجود در آن برهه از زمان بوده باشد. اما هنگامی که یک مدال و دو سکه ی یونانی در اوکلاهاما کشف شد موضوع تغییر کرد. بعد از آن یک شجره شناس به نام دونالد ییتس این مدارک را کنار هم گذاشت و در نهایت به این نتیجه رسید که داستان سرخپوست مذکور پربیراه نبوده است.
قبیله ی سرحپوست چوکتاو (Choctaw) نیز افسانه ای در مورد «نسلی از غول ها» با پوست سفید دارند که در مناطق امروزی تِنِسی زندگی می کرده اند و افسانه های مشابهی نیز در میان دیگر قبایل سرخپوست آمریکا وجود دارد. استاربو، نویسنده ی یونانی، در مورد «قاره ی غربی» سخن گفته است که نشان می دهد وی اطلاعاتی در مورد قاره ی آمریکا داشته است.
ییتس بر این باور است که این افسانه ها کاملاً ساختگی نیستند. شاید ماجراجویان و سیاحان یونانی توانسته اند خود را به قاره ی آمریکا برسانند و با مردم بومی ساکن این مناطق جنگیده اند و از خود میراثی به جای گذاشته اند که در طول سالیان بازگویی این افسانه بر ابعاد آن ها افزوده شده است.
۶- دیوار نوشته های قوم مایا که جنگجویان سفید پوست را به تصویر می کشد
در داخل مقبره ی جنگجویان در چیچن ایتزا (Chichen Itza) در کشور مکزیک تصاویری بر روی دیوار نقش بسته است که با محیط زندگی قوم مایا مطابقت ندارد. این دیوار نوشته ها جنگ های خونینی را بین گروه های بسیار متفاوتی از مردم دوران پیش کلمبیایی (pre-Columbian) در مکزیک به تصویر می کشند. برخی از این افراد پوست های سفیدی دارند، برخی بسیار سیاه هستند و عده ای دیگر نیز پوست تیره دارند.
ممکن است این دیوار نوشته ها یک اثر هنری بر پایه ی ذوق و تخیلات هنرمند نگارگر آن باشد. اما مدارک دیگری نیز وجود دارد که به این تئوری دامن می زند که در دوران گذشته بر سر اقامت در این سرزمین منازعات شدیدی بین قوم های مختلف جریان داشته است. برای مثال وقتی هرنان کورتِس (کسی که اولین مستعمره نشین های اسپانیا را در آمریکای جنوبی مستقر کرد) به مکزیک رسید ادعا کرد که مردم این منطقه او را مورد تکریم قرار داده و از ورود او به «بازگشت خدای سفید» یاد کرده اند که نشان می دهد قبلاً نیز یک شخص سفید پوست دیگر در این مناطق حضور داشته است.
همچنین از قوم مایا افسانه ای به نام «رقص غول ها» به جای مانده است. در این افسانه آمده که یک غول سفیدپوست با قوم مایا متحد شده و غول سیاهی که زندگی این قوم را تهدید می کرد را شکست داده است. بر اساس یک نظریه ی بحث برانگیز این موضوع کاملاً با واقعیت همخوانی دارد. بر اساس این تئوری غول های سیاه همان قوم آزتک هستند که از شمال وارد این مناطق شده بودند. غول های سفید نیز ممکن است وایکینگ ها باشند.
گمان می رود که قبل از سال ۱۷۸۹ وایکینگ ها به مکزیک رسیده باشند. برای مثال شخصی به نام آری مارسون در حالی که تلاش داشت خود را به گرینلند برساند بر اثر طوفان راه را گم کرده و سر از این مناطق درآورد. بر اساس این تئوری ممکن است مارسون و همراهانش کمی بعد از آزتک ها به قلمرو مایا وارد شده باشند و بدین ترتیب در تاریخ این قوم جاودانه شده است.
۵- مقبره ای برای یک الهه ی مصری در هند
در سواحل غربی کشور هند، بقایایی از مقبره ی متعلق به الهه ای به نام پاتینی وجود دارد. وجود چنین مقبره ای در هند موضوع عجیبی نیست اما یک سالن مخفی در زیر این مقبره وجود دارد که به نظر می رسد به آیسیس (الهه ی باروری مصر باستان) تعلق داشته باشد.
این خرابه ها اکنون در تملک یک مقبره ی هندی است از این رو کسی تاکنون اجازه نیافته که آن چه در زیر این مقبره قرار دارد را به طور کامل و به شیوه ی علمی و عملی مورد بررسی قرار دهد.
اما بر اساس مطالعات شخصی به نام کریس مورگان این ایده که مقبره ی مذکور به الهه ی مصری تعلق داشته باشد منطقی بنظر می رسد. وی بر این باور است که احتمالاً یک فرقه ی مذهبی مصری به این مناطق آمده و این مقبره را به الهه ی خود تقدیم کرده باشد.
مورگان تصریح می کند که ایده ی الهه ی پاتینی از این فرقه ی مذهبی مصری نشات گرفته است. وی شباهت های بسیاری را در مورد دو افسانه بر می شمارد که هر دو در مورد زنانی هستند که اعضای بدن شوهرانشان تکه تکه شده و به شکل بی رحمانه ای به قتل رسیده اند. مورگان بر این باور است که پاتینی در واقع تحول و دگرگونی مفهوم الهه ی آیسیس باشد که در سراسر این مقبره پخش شده است. علاوه بر این بسیاری بر این باورند که این تنها یکی از حوزه هایی بوده که فرهنگ مصریان باستان دین هندوئیسم را تحت تاثیر قرار داده است.
۴- دهکده ی غول ها در پرو
وقتی که اسپانیایی ها برای اولین بار به پرو آمدند، یکی از فاتحان آن ها به نام پدرو کیِزا دی لئون (Pedro Cieza de Leon) همه چیز را در کتابی با عنوان «وقایع نامه ی پرو» (Chronicles of Peru) یادداشت کرد. در این کتاب تفاسیری کامل و با جزییات فراوان از مردم بومی این مناطق، فتوحات اسپانیایی ها و جزییاتی دقیق از محیط طبیعی و البتهدهکده ای که توسط غول ها ساخته شده است وجود دارد.
کیِزا دی لئون در این کتاب به افسانه ای از مردم بومی این مناطق اشاره می کند که در آن غول هایی «سوار بر قایق هایی ساخته شده از نی و به بزرگی کشتی های غول پیکر که قامت آن ها از زانو به پایین به اندازه ی بلندی قد یک انسان معمولی بود» به این مناطق رسیدند. بر اساس این افسانه ، غول های یاد شده چاه هایی حفر کردند و دهکده هایی بزرگ برای زندگی خود ساختند که مردم بومی تکنولوژی لازم برای ساخت آن ها را نداشتند. بعدها آتشی از آسمان بارید و این غول ها را از بین برد.
در کمال تعجب کیزا دی لئون در کتاب خود ادعا کرده که دهکده ی غول ها و چاه هایی که کنده اند را با چشم خود دیده است. از نظر وی بزرگی دهکده و چاه های حفر شده توسط این غول ها با افسانه ی رایج مطابقت دارد. دی لئون حتی ادعا کرده که خود جمجمه و استخوان ران یکی از این غول ها را به چشم دیده و بسیاری دیگر از همراهان او دندان هایی را دیده اند که بیش از ۲۰۰ گرم وزن داشته اند.
البته انسان کنونی نتوانسته به این بقایا دسترسی داشته باشد از این روی نمی توان ادعاهای کیزا دی لئون را تایید کرد. البته هیچ دلیل منطقی نیز وجود ندارد که یک فاتح اسپانیایی بخواهد در مورد یک افسانه ی بومی به بزرگنمایی و داستان سرایی بپردازد.
مشخص نیست که وی واقعهً چه دیده است. آیا او را اغفال کرده بودند؟ آیا وی این داستان را سر هم کرده است؟ یا آیا فاتحان اسپانیایی چیزی را در پرو پیدا کرده بودند که نشان می داد آن ها اولین خارجی هایی نبودند که به این مناطق رسیده اند؟
۳- خرابه های مارکاهواسی
در کوهستان های آند، صخره های عجیبی وجود دارد که از آن ها با عنوان «خرابه های مارکاهواسی» (The Marcahuasi Ruins) یاد می شود. به نظر می رسد که این مجسمه های سنگی که به شکل سر انسان هستند توسط انسان ها کنده کاری شده اند. یکی از این مجسمه های سنگی شباهت بسیار زیادی با مجسمه ی ابوالهول در مصر دارد.
ممکن است فردی ادعا کند که این مجسمه های کنده کاری شده در نتیجه ی فرسایش تدریجی به وجود آمده اند. اما برخی دیگر چنین نظریه ای را غیرممکن می دانند. بسیاری بر این باورند که این مجسمه ها توسط انسان و از طریق تراشیدن سنگ های صخره ای این کوهستان ها به وجود آمده اند. البته بسیاری نیز نظریات خرافاتی و فراانسانی در مورد این مجسمه ها داشته و آن ها را ساخته های موجودات فضایی و یا مجسمه هایی که قدرت شفابخشی دارند می دانند.
یک باستان شناس برجسته بر این باور است که این مجسمه ها توسط یک تمدن باستانی به نام «مازما» (Masma) که در کتب مقدس نیز به آن ها اشاره شده است ساخته شده اند.در واقع وی در تئوری خود ادعا می کند که این قوم به پرو سفر کرده و سعی کرده بودند که مجسمه هایی شبیه آن چه که در مصر دیده بودند را بسازند. اما این تئوری بیشتر به رویا می ماند تا یک تحقیق و نظریه ی علمی بر اساس استدلالات منطقی.
با این وجود حتی اگر موجودات فضایی و تمدن های باستانی ذکر شده در کتب مقدس را از این معادله کنار بگذاریم نیز این مجسمه ها خودبخود به وجود نیامده و کسانی آن ها را به وجود آورده اند که تاکنون نامی از آن ها برده نشده است.
۲- سه کیف دستی از بهشت
یک طرح عجیب وجود دارد که هرازگاهی در نقطه ای از جهان پیدا می شود. این طرح شبیه یک کیف دستی کوچک بوده که معمولا در دسته ای سه تایی قرار داشته که در هوا معلق هستند و هیچ کس نیز معنای این طرح های سنگی را نمی داند.
قدیمی ترین این طرح ها سه کیف دستی را نشان می دهد که بر سر تمام بشریت معلق مانده اند. این تنها طرحی نیست که در سراسر دنیا بدین شکل وجود دارد. کیف دستی های مشابهی در آثار هنری تولید شده در دیگر نقاط جهان از جمله هند، مصر و حتی آمریکای مرکزی نیز یافت شده است. به نظر می رسد که این سنت از فرهنگ باستانی خاورمیانه نشات گرفته که به این مناطق سفر کرده اند.
در کمال تعجب جالب است بدانید که قوم مائوری در نیوزیلند نیز از سه کیف دستی استفاده می کردند. آن ها افسانه ای در مورد یک قهرمان به نام «تَین» (Tane) دارند که به بهشت رفت تا ۳ سبد دانش را با خود بیاورد که شباهت بسیار عجیبی با حکاکی صورت گرفته بر روی سنگ های پیدا شده در کشور ترکیه دارد.
شاید این موضوع فقط یک تصادف ساده باشد، اما می توان آن را دلیلی بر این ادعا دانست که نیاکان مائوری ها قبل از این که به نیوزیلند نقل مکان کنند روزگاری در خاورمیانه زندگی می کرده اند.
۱- غول های موقرمز غار لاولاک
در سال ۱۹۱۱ معدنچیانی که در غار لاولاک (Lovelock Cave) در ایالت نوآدا در حال کندن توده ای از فضله ی پرندگان بودند با بقایای ارزشمندی از اجساد بومیان قدیمی منطقه مواجه شدند. بعد از جستجوهای بیشتر آن ها بقایایی مربوط به یک انسان مومیایی شده با قدی نزدیک به ۲ متر و موهای قرمز پیدا کردند.
این غار به سرعت به یک مکان حفاری باستان شناسی تبدیل گردید و اشیاء و بقایای بسیار عجیبی پیدا شد. برای مثال در این مکان یک صندل ۳۸ سانتیمتری به دست آمد که به نظر می رسید متعلق به یک انسان بسیار عظیم الجثه باشد و همچنین یک جای دست بسیار بزرگ که دو برابر اندازه ی دست یک انسان معمولی بود.
برخی بر این باورند که این کشفیات تاییدی است بر افسانه های پایوت ها (the Paiute) در مورد انسان های آدمخوار مو قرمز با صورت هایی کک مکی با نام «سی ته کاه» (Si-Te-Cah) که به این مناطق امده بودند. بر اساس این افسانه این غول ها با قایق به این مناطق آمده و شروع به خوردن پایوت ها کردند. در نهایت پایوت ها برای کشتن غول ها به تعقیب آن ها پرداخته و هنگامی که باقیمانده ی این غول ها وارد غار لاولاک شدند پایوت ها غار را به آتش کشیدند تا غول های پناه گرفته در داخل آن بمیرند.
در نتیجه ی گذر زمان و همچنین ضربات معدنچیان این مومیایی موقرمز از بین رفته بود بنابراین نمی توان این افسانه را تایید کرد. برخی از افراد ادعا کرده اند که این مومیایی را در حالت سالم دیده اند و اگر ادعاهای آن ها واقعیت داشته باشد می توان نتیجه گرفت که این غول ها در واقع گروهی از افراد خشن اروپایی بوده اند که به شدت این بومیان آمریکایی را آزار داده و در نهایت در صحرای نوآدا از بین رفته
منبع:عصرایران