یکی یکی از ویژگی های سریال قطب شمال را می توان در روایت آن دید. کارگردان سریال که اولین تجربه ساخت سریال در مقام کارگردان را دارد، سعی کرد با تکیه بر داستان و اقتباس از رمان کنت مونت کریستو، پلان اولیه و اتفاقات درونی داستان را به خوبی آشکار کند. اگرچه ایده انتقام از یک فرد بی گناه که زندگی اش توسط دوستان سابقش ویران شده است بارها در فیلم ها و سریال های تلویزیونی دیگر به شیوه های مختلف انجام شده است، اما روایت متفاوت در سریال قطب شمال این وضعیت را معکوس کرده است. ایده تکراری به یک مزیت بزرگ برای کار انجام شده تبدیل می شود و حتی گاهی اوقات می تواند برخی از کاستی های ساختاری را جبران کند.
داستان سریال زمانی ادامه یافت که شخصیت اصلی سریال با بازی بهادر زمانی در نقش همایون پس از 12 سال حبس بر اثر یک حادثه و درگیری دچار سکته مغزی شد و مسئولان زندان او را مرده دانستند. اما در میانه راه ناگهان زنده می شود. او تصمیم می گیرد برای انتقام به سراغ دوستان قدیمی اش برود. چهره بهادر زمانی به فرزاد فرزین تبدیل شد یکی این یکی از ترفندهایی است که کارگردان برای تغییر چهره قهرمان داستان استفاده می کند تا به شخصیت هایی که با آنها دشمنی دارد برسد. نمونه ای از این تغییر چهره را داریوش فرهنگ در دهه 70 در سریال تولدی دیگری اعمال کرد که در آن فریبا کارشناس تصادفات رانندگی پس از عمل جراحی چهره لایان زنگنه را تغییر داد و حالا ایکتا بار دیگر شاهد آن در سریال دیگری به کارگردانی امین محمودی بود. استفاده از این تغییر چهره البته الگوی بی نظیری از حیله در سینمای جهان است.
آرشام نام جدیدی است که یکتا برای همایون گذاشت و حالا به سراغ دوستان قدیمی اش می رود. در طی این تحقیقات متوجه می شود که همسرش ارغوان نمرده است، او ازدواج کرده و با دوست قدیمی خود زندگی می کند. این اتفاق باعث شد که آرشام انگیزه بیشتری برای انتقام گرفتن و گرفتن انتقام از زندگی از دست رفته خود پیدا کند و اکنون بیش از هر زمان دیگری متوجه شود که هیچکس در جهان به اندازه یک مرد با او دلسوز نیست.
گرچه طرح کلی فیلمنامه سریال کتب جمال برای مخاطب امروزی قابل پیش بینی است، اما پایان هر قسمت و روایت و کارگردانی خوب امین محمودی باعث شده تا تنش در سریال به اوج خود برسد و سرنوشت سریال اصلی در انتظار آن باشد. حضار. شخصیت های سریال