ورزش امروزه بیش از هر زمان دیگری محبوب شده است. در عصر حاضر، شاهد افزایش علاقه مردم به مراقبت شخصی هستیم و این علاقه را به وضوح در شبکه های اجتماعی مشاهده می کنیم. با این حال، این توجه به سلامت جسمی موضوع جدیدی نیست.
به گزارش فرادید، یکی یکی از بارزترین نمونه های آن بازی های المپیک است که اولین بار در یونان باستان برگزار شد. جالب است بدانید که به دلیل جثه درشت و قدرت بدنی قابل توجه به او لقب «افلاطون» به معنای «چهارشانه» (با شانه های پهن) داده اند.
با توجه به سابقه طولانی ورزش در فرهنگ بشری، میتوان این سوال را مطرح کرد که فلاسفه و مکاتب فلسفی مختلف در طول تاریخ فلسفه چگونه به موضوع ورزش پرداختهاند؟
1. افلاطون و ورزش در «جمهور»
سر افلاطون، اواسط قرن سوم پس از میلاد، امپراتوری روم
یونان باستان تمدنی است که اغلب به عنوان پایه گذار ورزش های متعدد شناخته می شود. وقتی مردم به یونان فکر می کنند، به مسابقات المپیک شدید یا سربازان اسپارتی و زیبایی باشکوه مجسمه های آنها فکر می کنند.
افلاطون شاید بارزترین نمونه از رابطه بین فلسفه و ورزش باشد. این فیلسوف که در ابتدا نام پدربزرگش ارسطو را داشت، با نام مستعار افلاطون به معنای «چهار پا» جاودانه شد، زیرا بدنی درشت و مهارتهای زیادی در کشتی داشت. یکی یکی از مهم ترین ورزش های یونان باستان!
بخشهای اساسی فلسفه افلاطون را میتوان در رساله «جمهوری» او یافت. افلاطون در جمهوری طرحی برای جامعه آرمانی ارائه می کند. این فیلسوف معتقد بود که تربیت بدنی بخشی ضروری از آموزش شهروندان است، نه تنها به این دلیل که افراد دارای آمادگی جسمانی سالمتر و در نتیجه برای جامعه ارزشمندتر هستند، بلکه به این دلیل که این تمرینات فواید بسیار دیگری مانند ترویج رقابت سالم و کار گروهی در بین شهروندان از طریق ورزش دارد. . ورزش به افراد می آموزد که نظم و انضباط و خویشتن داری را تمرین کنند و یک نیروی جنگنده قدرتمند بسازند.
برای افلاطون، تربیت بدنی فقط برای تربیت بدنی است نبود بلکه هدف اصلی آنها تربیت روح بود. افلاطون معتقد بود که بدن قوی و کامل می تواند فضایل معنوی مانند شجاعت را در فرد تقویت کند.
اگر درک کنیم که فرض اساسی چنین نظریه ای این است که اشیاء در جهان ما بازتولید ناقصی از اشکال الهی و کامل خود هستند، به راحتی می توانیم درک کنیم که چگونه می توانیم فلسفه افلاطون را با حوزه ورزش مرتبط کنیم.
بر اساس این نظریه، هر شکلی از فعالیت بدنی، چه ورزش رقابتی باشد و چه تمرینی برای داشتن اندامی زیبا، شریک ایده آل خود را در زمینه شباهت دارد. با پشتکار و سخت کوشی می توانیم به ایده آل نزدیک شویم، هرچند هرگز به کمال نخواهیم رسید. بدن ما و نحوه حرکت آنها از این قاعده مستثنی نیست: ما باید همیشه بهترین نسخه از خود باشیم!
2. فضیلت ارسطو از طریق تعادل
ارسطو با نیم تنه هومر، رامبراند، 1653
عاقلانه نیست که بدون ذکر ارسطو از فلسفه یونان باستان یاد کنیم. ارسطو که شاگرد و گاه منتقد افلاطون است، فیلسوف دیگری است که افکارش همچنان بر فرهنگ بشری تأثیر می گذارد. یکی یکی از برجسته ترین دستاوردهای او مفهوم فضیلت از طریق “تعادل” یا “وسیله” است، به این معنی که ما هرگز نباید در زندگی افراط کنیم، بلکه باید به دنبال راه وسط باشیم.
به گفته ارسطو، هدف طبیعی ما به عنوان انسان دستیابی به وضعیتی بالاتر از رفاه است که فیلسوف آن را eudaimonia نامیده است. چنین حالتی جز با زندگی با فضیلت حاصل می شود و اگر تعادل را فضیلت بدانیم، بدون توجه به بسیاری از جنبه هایی که انسان را به تعادل می رساند، از جمله حرکت، نمی توان به طور کامل به فضیلت دست یافت.
از دیدگاه ارسطو، اگر میخواهیم زندگی پرباری داشته باشیم، باید بین فعالیتهای فکری، معنوی و بدنی تعادل برقرار کنیم. هر دیدگاه فلسفی در مورد ورزش بدنی شامل رویکرد ارسطویی است یکی این یکی از سودمندترین رویکردها برای ما برای ارتقای خودسازی بدون نیاز به اقدامات شدید است. ما نباید علمای بیکار و مستبدان بی فکر باشیم و برای رسیدن به اهداف خود از روش های افراطی استفاده نکنیم.
با توجه به وضعیت فعلی صنعت تناسب اندام، که در آن فراتر از محدودیت های طبیعی بدن انسان به یک امر عادی تبدیل شده است، این پیام بسیار مهمی است. این امر باعث شده است که افراد برای رسیدن به اندام یا عملکردی عالی، مقادیر زیادی سم مصرف کنند، بدون اینکه بدانند با این رویکردهای افراطی آسیب دائمی به بدن خود وارد می کنند و از اختلالات روانی زیادی رنج می برند.
3. سنکا و استقامت رواقی
مرگ سنکا، پیتر پل روبنس، c.1614
در طول دوره انتقالی بین اوج یونان باستان و آغاز تسلط جهانی امپراتوری روم، اسکندر مقدونی مسئول گسترش فرهنگ و فلسفه یونان و همچنین ادغام عناصر برای فرهنگ های دیگر کشورهای تحت فرمان حاکم بود. قانون. این دوره اکنون به عنوان دوره هلنیستی یا هلنیستی شناخته می شود.
دوره هلنیستی با ناآرامی های زیادی همراه بود که ناشی از تغییرات سیاسی و فرهنگی ناگهانی تحمیل شده بر جمعیت بود. فلسفه رواقی در پاسخ به این واقعیت آشفته ظهور کرد و جهان بینی مبتنی بر خویشتن داری، انعطاف پذیری و توانایی غلبه بر ناملایمات از طریق قدرت ذهنی را ترویج کرد.
سنکا، فیلسوف رواقی، مانند ارسطو، معتقد بود که تعادل و میانه روی برای خودسازی ضروری است. به عقیده وی، چون ذهن سالم در بدن سالم قرار دارد، باید تلاش کنیم تا به سطح معینی از رشد جسمانی برسیم، اما هرگز نباید در این مورد وسواس داشته باشیم.
با این حال، ارزش واقعی ورزش، از دیدگاه سنکا، در توسعه خودکنترلی، انضباط و استقامت است. اینها ارکان فلسفه رواقی هستند. یک فرد سرسخت آماده رویارویی با ناملایمات دنیای اطراف خود است و ورزش راهی عالی برای قویتر شدن هم از نظر ذهنی و هم از نظر جسمی است.
4. دیدگاه آرتور شوپنهاور: ورزش به عنوان فرار
پرتره آرتور شوپنهاور توسط یوهان شفر، 1859
آرتور شوپنهاور فیلسوفی است که دیدگاه هایش اغلب با نوعی بدبینی عمیق همراه است، زیرا از نظر او زندگی چرخه ای بی پایان از رنج و ملال است. رنج و ناامیدی به این دلیل که چیزهایی را می خواهیم که نمی توانیم داشته باشیم و بی حوصلگی زیرا به آنچه زمانی می خواستیم می رسیم.
شوپنهاور ارزش بدن سالم را در بسیاری از موارد برای رفاه عمومی فرد و حتی به عنوان فراری موقت از رنج هستی می شناسد، اما فلسفه او را می توان از جهاتی به عنوان انتقاد از فعالیت بدنی تعبیر کرد.
یکی یکی از الهامهای اصلی شوپنهاور در توسعه نظام فلسفیاش، بودیسم بود، بهویژه دیدگاه انکار – تعقیب امیال. بنابراین، میتوان تفسیر کرد که دیدگاه نویسنده تا حد زیادی مخالف تمرینات بدنی رقابتی است، زیرا تمایل ما به داشتن اندامی زیبا یا برتری در یک ورزش خاص در نهایت رنجی بیش نیست.
هنگام تلاش برای تحلیل چنین موضوع گستردهای در حوزه وسیعتر فلسفه، توجه به دیدگاههای مختلف مهم است. به همین دلیل است که دیدگاه شوپنهاور در تحلیل ما حائز اهمیت است: زیرا نمایانگر دیدگاهی منحصر به فرد از موضوع است که سؤالات بیشتری را برای بحث ایجاد می کند و باعث پیشرفت آن می شود.