به گزارش خبرگزاری اخبار آنلاینتا قبل از سال 1307 که در تهران تئاتر دائمی وجود نداشت و مردم به آن عادت نداشتند، هر چند ماه یکبار عده ای از هنرمندان در خانه یکدیگر جمع می شدند و نمایش هایی را که دیده یا خوانده بودند اجرا می کردند. این تنها وسیله ای بود که تا حدودی شور و شوق این افراد را کم کرد، زیرا با توجه به زمان و مکان و همچنین اینکه هنرمند عنوان دیگری جز «مطرب» نداشت، قدم گذاشتن در تئاتر کار آسانی بود. نبود و گزافه نیست اگر بگوییم پیشگامان این راه مورد تمسخر و لعن دوستان و دشمنان قرار گرفتند و زحمات آنان جز رسوایی و رسوایی ثمری نداشت. با این جزئیات فکر کنید و ببینید اگر یک زن مسلمان در چنین موقعیتی قرار داشت که می خواست در کنار مردان هم سن و سال ظاهر شود، چه روزگاری خواهد داشت و چگونه باید حملات شدید و ظالمانه این شخص را تحمل کند. .
رقیه شیره آزاد که بیشتر او را با بازی در فیلم «مادر» علی حاتمی می شناسیم، زنی بود که برای حضور در تئاتر باید این همه سختی را تحمل می کرد. در اردیبهشت ماه هفته نامه اطلاعات 1335 به شماره 764 (سال شانزدهم، هفتم اردیبهشت ماه 1335) در این باره با خانم شیره آزاد گفت و گو کرد. چهره آزاد تا این لحظه در بیش از صد نمایش و سه فیلم ظاهر شده بود که معروف ترین آنها «دستکش های سفید» بود و همچنان در انجمن باربد زیر نظر آقای مهرتاش و آخرین او مشغول به کار بود. این نمایش «هیپنوتیزم» به کارگردانی عبدالله محمدی ساخته شد. برخی دیگر از هنرمندان جامعه باربد نیز در این امر شرکت داشتند. چکرازاد به خبرنگار هفته نامه اطلاعات درباره زندگی حرفه ای خود گفت:
– چربی تمام شرم و ناکامی ها را به تنم مالیدم و در بازی های خانگی با هنرمندان مورد نظر شرکت کردم و این همان دبستان بود که مرا برای کار آماده کرد، بنابراین در سال 1307 روی صحنه هتل بزرگ ایستادم. برای اولین بار و در نمایشنامه مسئولیت “همسر وظیفه” مادرشوهر را بر عهده گرفتم. ظاهراً در آن زمان حجاب کشف نشده بود و من نمی توانستم در روز تولدم حجاب داشته باشم. من آنقدر جسورانه این کار را انجام دادم که باعث تعجب دوستان و نزدیکانم شد… دو سال قبل از کشف رسمی حجاب در اجتماعات و خیابان ها. بدون چادر سفر کردم…
همزمان یعنی همزمان با کشف حجاب جامعه باربد توسط برخی از صاحبان آثار هنری از جمله آقای اسماعیل مهرتاش باز شد و من توانستم از فرصت استفاده کرده و به خدمات هنری خود ادامه دهم. در این مرکز که تعداد معینی اعضا داشت، مجبور شدم دنیای هنر را ترک کنم، اما این آتش بس پنج سال بیشتر طول نکشید و به جامعه باربد بازگشتم. وقتی در سال 1321 Kunsttheater-Aktiengesellschaft توسط گروهی از هنرمندان تأسیس شد، من نیز سهام خریدم و به حلقه دوستان پیوستم. تئاتر هنر دومین تماشاخانه دائمی تهران بود که متأسفانه عمر طولانی داشت نبود و به دلیل اختلافات گسترده ای که بین سهامداران پیش آمد، توسط آقای مهرتاش به شهرداری باربد اجاره داده شد – تا آن روز شهرداری باربد برنامه دائمی نداشت اما از سال 25 که بعد از ایشان بود پس از مدیریت ایشان. برای به دست آوردن محل تئاتر هنری سابق، سازماندهی آن را آغاز کرد. او برنامه های خود را ایجاد کرد و به مدت 9 سال به طور مداوم روی هنر خود کار کرد.
ناگفته نماند که بارها به تماشاخانه فرهنگ رفته ام و در نمایش های معروف این تئاتر به همراه آقای . اما الان بعد از گذشت تقریباً سی سال در صحنه تئاتر به این نتیجه رسیده ام که راه را اشتباه رفتم و زندگی ام بیهوده بود، زیرا در جامعه به هنر بها داده نمی شود و گاهی فکر می کنم که اگر من در عوض به دنبال کار هنری، خیاطی یا مشاغل دیگر بودم، از هر نظر حسرت گذشته را می خوردم، وقتی بازنشسته شدم، می دانستم که درآمد ماه به ماه دارم و می توانم بقیه عمرم را بدون نگرانی بگذرانم. آی تی.
۲۵۹۵۷