بهزاد وفاخواه | فیلم سینمایی «آبادانیها» به کارگردانی کیانوش عیاری در سال 1350 و اندکی پس از پایان جنگ ساخته شد. و در سیاه و سفید. رنگ سیاه و سفید با مضمون تلخ، به ویژه تصویر تاریک و دلگیرانه ای که از تهران در جنگ می دهد، همخوانی دارد. «آبادانیها» که بیش از سه دهه از ساخت آن می گذرد، هنوز زنده است و برخلاف بسیاری از فیلمهای هم نسل خود، پیر نشده است. و هنوز هم تلخی زیادی در کام بیننده می ریزد. و در کنار سریال «بودن یا نبودن» و «روزگار قریب» یکی از بهترین ساخته های عیاری است.
درویش از مهاجران جنگ زده آبادانی تیر خود را از دست می دهد. تمام وجودش تنها راه امرار معاش بقیه فیلم تلاش او (و پسرش) برای یافتن ماشین دزدیده شده است. یک تلاش کامل و ناامیدانه.
در بیشتر فیلم، او و پسرش را یک دلال ضایعات به نام حسن خوف همراهی می کند که قرار است او را با کسانی که ماشین های دزدی را با دستمزد روزانه می فروشند، معرفی کند. سفری سه نفره، درویش (با بازی سعید پورصمیمی در آغاز کار سینمایی)، برنا پسرش (با بازی سعید شیخ زاده در کودکی) و حسن خوف (با بازی حسن رضایی، قاتل پیش از این سینمای فارسی). انقلاب و بازیگر محبوب عیاری).
«آبادانی» در سال 1350 ساخته شد. اندکی پس از پایان جنگ. و در سیاه و سفید. رنگ سیاه و سفید با مضمون تلخ، به ویژه تصویر تاریک و دلگیرانه ای که از تهران در جنگ می دهد، همخوانی دارد. تهران که در سینمای معمولاً خوش بینانه (یا ایدئولوژیک) آن دهه همتایان کمی دارد. داستان فیلم در سال 66 می گذرد (در فیلم به صراحت اشاره شده است که درویش و خانواده اش از ابتدای جنگ تا کنون یعنی هفت سال پس از جنگ در تهران زندگی می کنند) و این شهری است که او هیچ رحمی ندارد. ناگهان ماشینی دزدیده می شود و افراد او کاری جز جمع آوری خریدهای مرد ثروتمندی که دارایی خود را از دست داده است نمی توانند انجام دهند. کافه تریا شلوغ و دودآلود پاتوق دزدها، دزدها و مردم عصبی است که در آن رفت و آمد می کنند، مسافران تاکسی هایشان انباشته شده اند و خانه حلبی شان زیر ستون های بزرگ ساخته شده است و پسری زیر برج ها بازی می کند.
تصویر تهران در فیلم مشابه تصویر تهران دهه 50 در فیلم های خیابانی آن دهه است، البته منهای چاقو و قلدری آن دسته از اهالی سینما. تنها حضور افراد در فیلم در مکانی مجلل در رستورانی رخ می دهد که حسن خوف برای جلسه سفارش کباب می دهد و در آنجا توجه بارنا به دختری همسن و سال او که بسیار خوشحال به نظر می رسد متمرکز می شود. انگار بودن در رستوران برای او یک عادت است، در حالی که برای برنا و پدرش این یک اتفاق است که به ندرت ممکن است.
این فیلم اقتباسی از «دزد دوچرخه»، معروف ترین فیلم نئورئالیستی ایتالیایی ویتوریو دسیکا است. این یک کشف نیست و در تیتراژ فیلم به طور گسترده به آن اشاره شده است. در واقع نسخه ایرانی آن فیلم است. دسیکا با شباهت های زیادی در زمینه، فیلم خود را بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم در فقر ایتالیا ساخت. جایی که دوچرخه بود و نبود و همه هستی پدر سینماست. عیاری فیلم خود را با موضوع پایان جنگ و زندگی جنگ زدگان و دوچرخه را به یک پیکان به تهران منتقل کرد. روابط ظالمانه در هر دو فضا یکسان است. بازيگران عياري با وجود علاقه زياد به بازي بسيار واقع گرايانه و حداكثر فاصله از ژست و حس بازيگران حرفه اي باز هم بازيگرتر از افراد دسيكا هستند. نقاط عطف و سکانس های به یاد ماندنی در «دزد دوچرخه» از همتایان خود در فیلم عیاری تأثیرگذارتر است. شرم از اقدام ناامیدانه پدرش در سرقت دوچرخه یکی (نام انگلیسی رسمی فیلم Bicycle Thieves است نه Bicycle Thief) و تلخی آن پایان بسیار بیشتر از شرم و تلخی مشابه پایان فیلم عیاری است. همچنین صحنه تماشای پسر پولدار در حال اسپاگتی خوردن در رستوران وجود دارد و نسبت به صحنه مشابه در «آبادانی» احساسی تر و البته گلدارتر است.
«آبادانیها» ششمین ساخته کیانوش عیاری است. و فیلم دوم را برای هم استانی هایش یعنی خوزستانی ها کارگردانی کرد. فیلم او یکی از معدود فیلم هایی است که به زندگی قربانیان جنگ دهه 1960 می پردازد. و از چند عکس باقی مانده از خوابگاه سربازان در ضلع جنوبی پل سعیدخندان در هتل بین المللی سابق که اکنون تخریب و به پارکینگ تبدیل شده است. جالب اینجاست که ایده اصلی فیلم برخاسته از تفکر عیاری درباره زندگی سخت رانندگان تاکسی تهران در آن سال ها و همزمانی آن با دزدی جنجالی خودرو است.
عیاری درباره ایده اصلی «آبادانی ها» گفت: با دیدن کسانی که نصف شب باید به مسافرت می رفتند، یعنی بیشتر از آنچه باید کار می کردند، به این فکر می کردم که آیا انسان ها برای شکنجه به دنیا آمده اند و فقط با کار کردن زجر می کشند و می توانند درآمد داشته باشند. زندگی کنم و نمیمیرم و فردا صبح بعد از یک روز چرکی به سر کار برگرد و همین روند را تکرار کن؟ واقعاً با این معادله ساده گیج نشدم. درست زمانی که این نگرانی را داشتم ماشینم را دزدیدند. زندگی شما مانند داستانی که در این فیلم می گذرد هیچ وقت تحت تاثیر این سرقت قرار نگرفت و حتی اگر ماشین پیدا نمی شد اتفاق خاصی برای آن نمی افتاد و بعد از چند ماه ماشین را پیدا کردند و با هم رفتیم برای چیدن. از پارکینگ بالا از اداره اطلاعات کرج ماشین موتور و بدنه ای بیش نیست. نبود. فکر کردم اگر این ماشین متعلق به شخصی باشد که باید با آن سفر کند، چه اتفاقی برایش میافتد؟
ستاره اصلی فیلم کسی نیست جز سعید پورصمیمی که اولین بار در «ناخدا خورشید» وارد سینما شد و طی پنج، شش سال بعد در فیلمهای زیادی از جمله این آبادانیها ظاهر شد و یکی از پرکاربردترینها محسوب میشد. از بازیگران سینمای ایران و در این سن و سال او نیز محسوب می شود اما حسن رضایی بهتر از او بازی می کند. رضایی در نقش پسری باهوش تهرانی ظاهر شد که حتی از چشمان پسر گمشده ای که در خواب فرو رفته بود نگاه نمی کند و کم کم متوجه می شویم که زندگی او از زندگی درویش و خانواده اش هم سخت تر است. فردی که در عین باهوش و فرصت طلب، آگاه هم هست و آرام آرام با درویش و پسرش پیوند عاطفی هرچند ضعیف پیدا می کند. عینکی که برنا از او گرفت، بعداً وقتی به سوله ای که او زندگی می کند، می زنیم. یکی ما آن را در فرزندانشان می بینیم.
برخی از نقش های فرعی نیز در طول زمان جذابیت خاص خود را دارند. کاظم هژیرآزاد نقش کوتاهی در فیلم به عنوان راننده ای دارد که درویش را پس از سرقت می راند و سعی می کند تیر دزدیده شده را در فاصله کمی تعقیب کند. صداپیشگی بهروز رضوی نیز موجود است. یکی یکی از معدود حضورهای او جلوی دوربین فیلم، در این فیلم نقش دوست و همشهری درویش را بازی می کند که تا زمان آشنایی با حسن خوف پیگیر کار درویش و یافتن ماشین او بوده است.
«آبادانیها» که بیش از سه دهه از ساخت آن می گذرد، هنوز زنده است و برخلاف بسیاری از فیلمهای هم نسل خود، پیر نشده است. و هنوز هم تلخی زیادی در کام بیننده می ریزد. و در کنار سریال «بودن یا نبودن» و «روزگار قریب» یکی از بهترین ساخته های عیاری است.
نیمکت: قسمت بیست و هفتم فیلم: آبادانی ها | کارگردان: کیانوش عیاری نویسنده: کیانوش عیاریتهيه كننده: علی اکبر کسری، ماهوش جزایری، کیانوش عیاری بازیگران: سعید پورصمیمی، حسن رضایی، بهروز رضوی، افسانا محمدی و… | موسیقی: سعید شهرامصبح دی ب 7: از 10