بسیار اتفاق می افتد که تمدن ایرانی و زبان فارسی محدود به کشورهای فارسی زبان است. این اشتباه گاهی حتی در بین مسئولان فرهنگی کشور هم اتفاق می افتد. در حالی که محدوده ایرانشهری تا کشورهای عربی امروزی و مرزهای اروپا گسترش یافته است.
به گزارش انصاف نیوز، جواد رنجبر درخشیلر، شاهنامه پژوه و محقق سیاسی نیز در گفت و گو با انصاف نیو به این اشتباه اشاره کرده و از خطر کوچک شدن گستره جغرافیایی می گوید.
حوزه تمدنی ایران به کشورهای فارسی زبان محدود نمی شود
علی دارابی معاون وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی پیشنهادی با عنوان «تشکیل اتحادیه کشورهای فارسی زبان» ارائه کرده و در این مورد به کشورهای فارسی زبان و عراق اشاره کرده است. آیا زبان فارسی و تمدن آن محدود به ایران، تاجیکستان، افغانستان و کشورهای فارسی زبان است؟
شکی نیست که ما زبان فارسی را به عنوان تجلی تفکر ایرانشهر قبول داریم، از این رو کشورهای فارسی زبان ایران، تاجیکستان و افغانستان بخشی از قلمرو ایرانشهر هستند. اما نکته ای که گفتید هم درست است. ما نباید بر اساس ظاهر قضاوت کنیم.
کشور ارمنستان، جمهوری باکو، گرجستان، ترکیه تا خود استانبول و نه تنها شرق ترکیه، عراق، هم در شمال که به اقلیم کردستان معروف است و هم در جنوب که به آن عراق عرب می گویند. ، کشورهای خلیج فارس، پاکستان، هند و… همه بخشی از تمدن ایران هستند.
دلیلش این است که مولفه ایرانی و ایرانشهری در این کشورها کاملا مشهود است. یعنی اگر فردی به پاکستان، هند، باکو یا ارمنستان سفر کند، نشانه های فرهنگی ایرانشهری را می بیند. یکی یکی از این نشانه ها عید نوروز است. نوروز ارتباط بین همه کشورهای این منطقه است.
مثال دیگر مربوط به وارارود است. در این منطقه به جز تاجیکستان، کشورهای دیگری نیز متاثر از فرهنگ ایرانشهری هستند. وارارود جایی است که روس ها آن را آسیای میانه می نامند و ما به اشتباه آن را آسیای میانه می نامیم در حالی که نام صحیح آن Vararod است.
اگر بخواهیم حوزه تمدن ایران را بشناسیم، اتحادیه ای ایجاد کنیم یا هر کار دیگری انجام دهیم، باید کل حوزه «وسیع» ایرانشهر را در نظر بگیریم.
در اینجا یک نکته بسیار مهم وجود دارد که به ویژه مقامات دولتی باید به آن توجه کنند و آن است زبان فارسی در سایه غفلت ما کمتر می شود و این خطرناک است. قفقاز از ما جدا شد و زبان روسی در آنجا جایگزین شد. در ورارود هم همین اتفاق افتاد. حاشیه خلیج فارس جای فارس را گرفت. در ترکیه، ترکی جایگزین فارسی شد. در عراق هم همین اتفاق افتاد. در افغانستان امروز طالبان در صدد نابودی زبان فارسی هستند.
اساس اتحاد کشورهای منطقه ایرانشهر مولفه های فرهنگی است
پس اگر اساس نگاه و تعریف ما زبان باشد، زبان گم می شود. بنابراین ما باید به چیزی بیشتر از زبان یا بهتر بگوییم به چیزی عمیق تر از زبان فکر کنیم. مبنای ما باید مولفه های فرهنگی باشد که یک امر تاریخی است.
اگر کسی یک تحلیل تاریخی انجام دهد، می تواند این ریشه های مشترک را در گذشته های بسیار دور بیابد. مظاهر خاصی مانند نوروز وجود دارد. اینها را باید در نظر گرفت تا بتوانیم با توجه به مولفه های فرهنگی زبان را حفظ کنیم.
زبان فارسی امروز یک امر ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیک است و فقط یک امر ساده فرهنگی نیست. متأسفانه اگر این روند ادامه پیدا کند، زبان فارسی بسیار محدودتر می شود و بخش مهمی از گویشوران خود را از دست می دهد.
زبان فارسی یک موضوع ژئوپلیتیکی است
این اشتباه محدود ساختن حوزه تمدنی زبان فارسی فقط به زبان فارسی داخلی نیز می تواند نمونه باشد. مثلاً آذربایجانی زبانان یا اعراب یا کردها را می توان جداگانه نمایندگی کرد.
دقیقا. این محدودیت زبان فارسی در درون گاه تصادفی و گاه عمدی شنیده می شود. اخیراً نقشهای به نام «نقشه زبان فارسی» دیدم و مطمئنم که عدهای آن را عمدا پست کردهاند.
در این نقشه، استان های آذربایجان شرقی و غربی و همچنین بخش هایی از زنجان و اردبیل از محدوده فارسی زبان حذف شده اند. این تلاش ها در واقع در حال انجام است. می خواهند زبان فارسی را حذف کنند یا به عبارت دقیق تر، دامنه آن را محدود کنند.
برای این تلاش ها بهانه هایی مانند زبان مادری وجود دارد. در حالی که مثلاً در مورد ترکی، آذربایجان مهد زبان فارسی است. اگر بخواهید ده استاد بزرگ پارسی را نام ببرید، نیمی از آنها اهل تبریز و آذربایجان شرقی یا غربی هستند.
زبان فارسی زبان ملی بوده و هست. چیزی نیست که در دوره جدید آمده یا تحمیل شده باشد. اجداد ما در اسنادی که امروزه در هر خانواده ای وجود دارد به فارسی نوشته اند.
مثلاً می بینید که در این روستاهای آذربایجان شرقی زمین را معامله کردند و سند را به فارسی نوشتند. این نشان می دهد که زبان فارسی زبان ملی بوده است. بچه هایی که به مدرسه رفتند با گلستان سعدی شروع کردند.
امروزه تلاش ها برای محدود کردن گستره جغرافیایی زبان فارسی به درون متمرکز شده است. گفتم زبان فارسی یک مشکل پیچیده ژئوپلیتیکی است و اگر از خارج از مرزها جلوی آن را نگیریم، در داخل مرزها با مشکل مواجه خواهیم شد.
ما هویتی می خواهیم که در مقابل قدرت های بزرگ مقاومت کند/ زبان فارسی گوهر هویت ماست
آیا کشور ازبکستان بخشی از فرهنگ فارسی زبان محسوب می شود؟ بین کشورهای مثال شما نبود.
آره. در همه این کشورها زبان فارسی موضوعی فرهنگی، سیاسی، فلسفی و ادبی بود. در ازبکستان این را می توان در شهرهای با تاریخ ایرانی مشاهده کرد.
تجربه شخصی من در امارات همینطور بود. در این کشور همه افراد بالای 45 یا 50 سال به زبان فارسی صحبت می کردند. اما کوچکترها به زبان فارسی صحبت نمی کردند.
زبان فارسی به تدریج حوزه نفوذ خود را از دست داده است و این بدتر می شود. این به سادگی زبانی نیست که ناپدید شود و زبان دیگری جایگزین آن شود. پیامدهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی خواهد داشت. این چیزی است که هویت ما را از بین می برد. این یعنی آنچه ما برای زنده ماندن در برابر قدرت های بزرگ نیاز داریم.
تفکر ایرانشهری ربطی به استعمار ندارد
یک نکته دیگر هم اضافه کنم: وقتی صحبت از تفکر ایرانی یا ایرانشهری می شود، عده ای فکر می کنند که می خواهیم کشورهای دیگر را که الان کشورهای مستقل هستند، تحت کنترل ایران بیاوریم. مثلاً وقتی در باکو از فرهنگ ایرانشهری صحبت می کنیم، می گویند که می خواهند جمهوری باکو را به مستعمره ایران تبدیل کنند. اصلا شبیه به آن نیست.
ایرانشهر منطقه جغرافیایی وسیعی است و ایران نیز بخشی از آن است. اینطور نیست که بگوییم به ما و دسته دوم وابسته اند. نه همه ما بخشی از این جغرافیا هستیم. آنها هم مثل ما ایرانی ها ایرانی هستند.
ما باید این اشتباه را اصلاح کنیم. وقتی می گوییم ایرانشهری به این معنا نیست که مفهومی استکباری یا به قول چپی ها امپریالیستی است. این فقط یک امر فرهنگی است. همه ما در آن نقش داشتیم. اگر بخواهیم حوزه تمدن ایران را تشکیل دهیم، همه یک نقش را ایفا می کنیم.
البته در برخی زمینه ها زبان ضعیف تر شده یا به کلی ناپدید شده است. تلاش های بیشتری در این زمینه ها لازم است. اما مهم نیست، همه ما یک سهم داریم.
تفکر ایرانشهری فاشیستی و ضد توسعه نیست/ می تواند هویت اقتصادی ایجاد کند.
نقل قولی از برخی فعالان اقتصادی وجود دارد که می گویند این تفکر ایرانشهری برای تجارت آزاد و توسعه مضر است. استدلال این افراد چیست؟ و چرا
آره. برخی چنین تحلیلی دارند چون فکر می کنند تفکر ایرانشهری فاشیستی و ضد توسعه است. یا باعث جنگ شود سخنان نادرست زیادی از این دست گفته شده است. دلیل اصلی این امر ناآگاهی کامل این افراد از اندیشه و نظریه ایرانشهری است.
من شخصا این را تجربه کرده ام. به یکی از این دسته از منتقدان پرسیدم: نظر شما درباره نظریه ایرانشهری چیست؟ اصلا جوابی نداشت! ضمناً نظریه ایرانشهری دقیقاً نظریه نوسازی و توسعه است. این نظریه می تواند بسیاری از مشکلات ما را در حوزه فرهنگی و اجتماعی ما حل کند. در حوزه اقتصادی نیز باید روابط تجاری و بازرگانی ما را حداقل در حوزه تمدنی باز کند.
اساساً هویت اقتصادی خود مبادلات اقتصادی را تسهیل می کند. وقتی می خواهید محصولی بخرید به شما می گویند ژاپنی است و برند سونی دارد. از آنجایی که به فرهنگ و خلاقیت ژاپنی اعتماد دارید، تشویق به خرید می شوید. هویت اقتصادی یکی یکی از مهمترین کلیدهای توسعه اقتصادی و توسعه مبادلات است.
اگر بتوانیم فرهنگ ایرانی را به اقتصاد تبدیل کنیم و نظریه ایرانشهری را در اقتصاد اعمال کنیم، قطعاً مبادلات اقتصادی ما با دنیا بهتر خواهد شد.
این ادعا که نظریه ایرانشهری ضد توسعه است با ادعای برخی افراد که نظریه ایرانشهری باعث از بین رفتن زبان های محلی می شود همخوانی دارد. اصلا چنین چیزی وجود ندارد.
این نظریه آسیبی به روابط اقتصادی و صلح آمیز کشورهای جهان وارد نمی کند. بلکه می تواند روابط ما را بر اساس هویت بهبود بخشد و رونق بخشد.